گنجور

 
ظهیر فاریابی

سر ملوک جهان شهریار روی زمین

به دست و دل،حسد بحر و غیرت کانی

از آن زمان که تو بر تخت ملک بنشستی

فریضه گشت که جز گرد ظلم ننشانی

مدبران قضا هر زمان فرو خوانند

به گوش فکرت تو رازهای پنهانی

اگر ز قصه من بنده بشنوی طرفی

ز کردگار بیابی ثواب دو جهانی

مرا به مدت شش سال حرص علم و ادب

به خاکدان نشابور کرد زندانی

به هر هنر که کسی نام برد در عالم

چنان شدم که نیابم به عهد خود ثانی

کسی که منکر این ماجراست گو بنشین

به مجلس تو و بشنو دلیل برهانی

ز دست فاقه کشیدم هزار شربت تلخ

که کس مرا ز عرق تر ندید پیشانی

چه مایه خدمت شاهان که پشت پای زدم

بدان امید که در من سری بجنبانی

از آن سپس به جناب تو التجا کردم

مگر که حق من از روزگار بستانی

مرا ز بهر جوازی که خواستم صدره

روا بود که تو چندین به جان بگردانی

رسالتی که ز انشای خود فرستادم

به مجلس تو در ابطال حکم طوفانی

اگر در آن سخنت شُبهَت است و می خواهی

که از جریده ایام نیز بر خوانی

مرا چنانک بود هم معیشتی باید

که بی غذا نتوان داشت روح حیوانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه