عمادالدین تو آن تقدیر حکمی
که با قدرت فلک را نیست مقدار
کشیده خط تو در دفع فتنه
به گرد خطه اسلام دیوار
فکنده هیبتت چون دور دایم
دوار اندر سر گردون دوار
عروس ملک را بربسته زیور
به دست درفشان و لفظ دُربار
تویی آن گوهر عالی که پیشت
فلک مانند خاکستر بود خوار
گر از خاک است گوهر پس چرا شد
ز نسلت گوهری دیگر پدیدار؟
چه می گویم تو دریایی و لابد
به در یا در بود گوهر سزاوار
مبادا کز تو ای دریای معنی
شود هرگز یتیم آن در شهوار
اگر چه این سخن بر جای خویش است
حدیث ما فرحنا یاد می دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش عمادالدین میپردازد و او را به عنوان فردی با تیزهوشی و قدرت بالا توصیف میکند که در برابر فتنهها و مشکلات از سرزمین اسلام دفاع میکند. او را به گونهای توصیف میکند که قدرت و هیبتش باعث میشود دیگران به او احترام بگذارند و او را از دیگران برتر میسازد. شاعر با نمادهایی همچون دریا و گوهر او را به عنوان شخصیتی ارزشمند و نادر معرفی میکند که برتریاش از خاک و زمین فراتر است. در نهایت، شاعر امیدوار است که عمادالدین همواره به عنوان منبع قدرت و معنویت باقی بماند.
هوش مصنوعی: عمادالدین، تو آن سرنوشتی هستی که با قدرت آسمانها قابل اندازهگیری نیست.
هوش مصنوعی: در دفاع از دین اسلام، تو با قدرت و نفوذ خود، خطی را کشیدهای که به عنوان دیواری در برابر فتنهها عمل میکند.
هوش مصنوعی: هیبت و عظمت تو مانند دایرهای است که مدام در حال گردش است و بر تمام آسمانها و زمین سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: عروس ملک با زیورهایی زیبا دستش را آراسته و در فضای باشکوه دربار ایستاده است.
هوش مصنوعی: تو آن گوهر گرانبهایی هستی که در برابر تو، آسمان مانند خاکستر ناچیز و بیارزش است.
هوش مصنوعی: اگر گوهر از خاک شکل میگیرد، پس چرا از تو نیز گوهر دیگری آفریده شده است؟
هوش مصنوعی: من چه بگویم، تو خود دریا هستی و باید به در یا دریا سنگ قیمتی شایستهای داشته باشی.
هوش مصنوعی: مبادا که دریای معانی تو باعث شود که هرگز کسی از آن بیبهره و یتیم بماند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این سخن در محل خود قرار دارد، داستان ما را خوشحالتر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
منقش عالمی فردوس کردار
نه فرخار و همه پر نقش فرخار
هواش از طلعت ماهان پر از نور
زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار
بتانی اندر و کز خط خوبان
[...]
مرا با عاشقی خوش بود هموار
کنون خوشتر، که در خور یافتم یار
کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد
مه دو هفته من سر ز کهسار
کنون خوشتر، که با او بوده ام دی
[...]
نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمند است بار و بیخرد خار
نهان اندر بدان نیکان چنانند
[...]
خدای پاک و بی همتا و بی یار
هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.