گنجور

 
مهستی گنجوی سنایی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۴ :: سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰

    مهستی گنجوی (بیت ۱): چون پوست کشد کارد بدندان گیرد - آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد

    سنایی (بیت ۱): چون پوست کشد کارد به دندان گیرد - آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲:حمامی را بگو گرت هست صواب - امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴:حمامی را بگو گرت هست صواب - امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:تا در چشمم نشسته بودی در تاب - پیوسته همی بریختی در خوشاب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:گفتی که کیت بینم ای در خوشاب - دریاب مرا و خویشتن را دریاب


  2. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳:گر باد پریر خود نرگس بفراخت - دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:ای جان عزیز تن بباید پرداخت - گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت


  3. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷:چون دلبر من به نزد فصّاد نشست - فصّاد سبک دست سبک دستش بست

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳:گفتی که بدین رخان زیبا که مراست - چون خلد، وثاق تو بخواهم آراست

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۴:آن کودک نعل‌بند داس اندر دست - چون نعل بر اسب بست از پای نشست

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۷:آتش‌روئی پریر در ما پیوست - دی آب رخم ببرد و عهدم بشکست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷:چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست - چون هست ز هرچه نیست نقصان و شکست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۲۹:چون دلبر من بنزد فصاد نشست - فصاد سبک بجست و دستش در بست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۵:آتش چو زدی پریر، در ما پیوست - دی آب رخم ببرد و عهدم بشکست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۷:آن کودک نعلبند و داس اندر دست - چون نعل بر اسب بست از پای نشست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست


  4. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸:در مرو پریر لاله آتش انگیخت - دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۲:در مرو پریر لاله آتش انگیخت - دی نیلوفر، ببلخ در آب گریخت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت - کز یک شکنش هزار دلداده گریخت


  5. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱:هنگام صبوح گر بت حورسرشت - پُر می قدحی به من دهد بر لب کشت

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶:هنگام صبوح، گر بت حور سرشت - پر می قدحی بمن دهد بر لب کشت

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۲:بر عارض یار من سپهر از انگشت - منشور زوال حسن او خواست نوشت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:نوری که همی جمع نیابی در مشت - ناری که به تو در نتوان زد انگشت


  6. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۳:گیسو به سر زلف تو در خواهم بست - تا بنشینی چو دوش نگریزی مست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:ار نیست دهان فزونت ار هست کمست - گویی به مثل وجودش اندر عدم‌ست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:تنگی دهن یار ز اندیشه کمست - اندیشهٔ ما برون هستی ستم‌ست


  7. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۵:چون با دل تو نیست وفا در یک پوست - در چشم تو یکرنگ بود دشمن و دوست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۷:چون با دل تو نیست وفا در یک پوست - در چشم تو یکرنگ بود دشمن و دوست

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۲۳:قصاب یکی دنبه برآورد ز پوست - در دست گرفت و گفت وه وه چه نکوست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:آنکس که به یاد او مرا کار نکوست - با دشمن من همی زید در یک پوست


  8. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۲:در آتش دل پریر بودم بنهفت - دی باد صبا خوش سخنی با من گفت

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۳:در آتش دل پریر بودم بنهفت - دی باد صبا خوش سخنی با من گفت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:رازی که سر زلف تو با باد بگفت - خود باد کجا تواند آن راز نهفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت - آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:افلاک به تیر عشق بتوانم سفت - و آفاق به باد هجر بتوانم رفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴:تا کی باشم با غم هجران تو جفت - زرقیست حدیثان تو پیدا و نهفت


  9. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۷:چون شانه و سنگ اگر پذیرد رایت - تا فرمائی به لعل گوهرزایت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:زین رفتن جان ربای درد افزایت - چون سازم و چون کنم پشیمان رایت


  10. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۸:من برخی آبی که رود در جویت - من مردهٔ آتشی که دارد خویت

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۱:سوگند به آفتاب یعنی رویت - و آنگاه به مشک ناب یعنی مویت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:آتش در زن ز کبریا در کویت - تا ره نبرد هیچ فضولی سویت


  11. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۴:در دهر مرا جز تو دل‌افروز مباد - بر لعل لبت زمانه فیروز مباد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴:چشمم ز فراق تو جهانسوز مباد - بر من سپه هجر تو پیروز مباد


  12. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۷:ای باد که جان فدای پیغام تو باد - گر برگذری به کوی آن حورنژاد

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۹:کردی به سخن پریرم از هجر آزاد - بر وعدهٔ بوسه دی دلم کردی شاد

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۳:ای باد که جان فدای پیغام تو باد - گر بر گذری بکوی آن حور نژاد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:گردی که ز دیوار تو برباید باد - جز در چشمم از آن نشان نتوان داد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:آن را شایی که باشم از عشق تو شاد - و آن را شایم که از منت ناید یاد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد - و آن به که نیارم از جفاهای تو یاد


  13. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۶۹:آن‌ها که هوای عشق موزون زده‌اند - هر نیم شبی سجاده در خون زده‌اند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹:آن روز که مهر کار گردون زده‌اند - مهر رز عاشقی دگرگون زده‌اند


  14. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۰:پیوسته خرابات ز رندان خوش باد - در دامن زهد و زاهدی آتش باد

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۵:پیوسته خرابات ز رندان خوش باد - در دامن زهد زاهدان آتش باد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:گوشت سوی عاقلان غافل‌وش باد - چشمت سوی صوفیان دردی کش باد


  15. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۱:گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند - تا حمله برد به حسن بر تو دلبند

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۹:گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند - تا حمله برد بحسن بر تو دلبند

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۰:انگشتری عدل تو ای دشمن بند - شد پره نردبان بر این چرخ بلند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:نقاش که بر نقش تو پرگار افگند - فرمود که تا سجده برندت یک چند


  16. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۲:شهری زن و مرد در رخت می‌نگرند - وز سوز غم عشق تو جان در خطرند

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۷:شهری زن و مرد در رُخَت می‌نگرند - وز سوز غم عشق تو جان در خطرند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:این بی‌ریشان که سغبهٔ سیم و زرند - در سبلت تو به شاعری که نگرند

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:سیمرغ نه‌ای که بی تو نام تو برند - طاووس نه‌ای که با تو در تو نگرند


  17. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۶:زیبا بت کفشگر چو کفش آراید - هر لحظه لب لعل بر آن می‌ساید

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۳:زیبا بت کفشگر چو کفش آراید - هر لحظه لب لعل بر آن می ساید


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶:یک روز دلت به مهر ما نگراید - دیوت همه جز راه بلا ننماید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:گاهی فلکم گریستن فرماید - ناخفته دو چشم را عنا فرماید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید - با فوطه هزار جان ز تن برباید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:مردی که به راه عشق جان فرساید - باید که بدون یار خود نگراید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:آن باید آن که مرد عاشق آید - تا عشق هنرهای خودش بنماید


  18. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۸:چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید - بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۹:خطت چو بنفشه از گل آورد پدید - آورد خطی که بر سر ماه کشید

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۶:چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید - نی چشم تو خواب چشم از چشم رمید


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴:اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید - بیشت باید ز عشق من داد نوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵:ای دیدن تو راحت جانم جاوید - شب ماه منی و روز روشن خورشید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶:ای خورشیدی که نورت از روی امید - گفتم که به صدر ما نماند جاوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:یک ذره نسیم خاک پایت بوزید - زو گشت درین جهان همه حسن پدید


  19. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۴:ای لعل تو تالانهٔ بستان بهار - بادام تو هم ز آب رزان داده خمار

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۴:ای لعل تو تا لاله بستان بهار - بادام توام، ز آب رزان داده خمار


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:گویی که من از بلعجبی دارم عار - سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹:چون از اجل تو دید بر لوح آثار - دست ملک‌الموت فرو ماند از کار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:نازان و گرازان به وثاق آمد یار - نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲:نه چرخ به کام ما بگردد یک بار - نه دارد یار کار ما را تیمار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳:بخت و دل من ز من برآورد دمار - چون یار چنان دید ز من شد بیزار


  20. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۶:نسرین تو زد پریر بر من آذر - دی باد ز سنبلت مرا داد خبر

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۷:آهیخت پریر لاله ز آتش خنجر - دی نیلوفر فکند بر آب سپر

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۸:زد لاله پریر در نشابور آذر - دی بر زد از آب ... نیلوفر سر

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۹:چندان بکنم تو را من ای طرفه پسر - خدمت که مگر رحم کنی بر چاکر

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۰:اشتربانا چو عزم کردی به سفر - مگذار مرا خسته و زاینجا مگذر

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۱:باید سه هزار سال کز چشمه‌ خور - یا کان گهر گردد یا معدن زر

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۶:آهیخت پریر، لاله ز آتش خنجر - دی نیلوفر، فکند بر آب سپر

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۷:نسرین تو زد پریر بر من آذر - دی باد ز سنبلت، مرا داد خبر

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۸:زد لاله پریر در نشابور آذر - دی بر زد از آب مرو نیلوفر سر

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۹:چندان بکنم ترا من ای طرفه پسر - خدمت که مگر رحم کنی بر چاکر

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵:باید سه هزار سال کز چشمه حور - تا کان گهر گردد و یا معدن زر


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر - خوی مه و خورشید مدار اندر سر

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶:آن کس که چو او نبود در دهر دگر - در خاک شد از تیر اجل زیر و زبر


  21. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۳:با لاله رخان باغ سرو از سر ناز - می‌کرد ز شرح قد خود قصه دراز

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۴:از بس که کند زلف تو با روی تو ناز - بیم است که از رشک کنم کفر آغاز


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - می‌ناز ازین حدیث و خود را بنواز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را می‌ساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز


  22. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۵:دلدار کله‌دوز من از روی هوس - می‌دوخت کلاهی ز نسیج و اطلس

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۰:دلدار کله دوز من از روی هوس - میدوخت کلاهی ز نسیج اطلس


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:ای چون هستی برده دل من به هوس - چون نیستیم غم فراق تو نه بس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۴:ای من به تو زنده همچو مردم به نفس - در کار تو کرده دین و دنیا به هوس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۵:اندر طلبت هزار دل کرد هوس - با عشق تو صد هزار جان باخت نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۶:شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس - نتوان چو چراغ پیش تو داد نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۷:بادی که بیاوری به ما جان چو نفس - ناری که دلم همی بسوزی به هوس


  23. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۲:ای عقرب زلفت زده برجانم نیش - تیر قد تو مرا برآورده ز کیش

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۲:ای عقرب زلفت زده بر جانم نیش - تیر قد تو مرا بر آورده ز کیش

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۴:دارم گه و بیگه ز که و مه کم و بیش - نفع و ضرر و خیر ز بیگانه و خویش

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۵:فصاد جهود بدرگ کافر کیش - آن کند زبان که تند دارد سر نیش


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:ای برده دل من چو هزاران درویش - بی رحمیت آیین شد و بد عهدی کیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸:گه در پی دین رویم و گه در پی کیش - هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۹:هر چند بود مردم دانا درویش - صد ره بود از توانگر نادان بیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۲:از عشق تو ای سنگدل کافر کیش - شد سوخته و کشته جهانی درویش


  24. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۸:ای آروزی روان وای داروی دل - با گونهٔ تو گونهٔ گل شد باطل

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۱:ای آرزوی روان و وی داروی دل - با گونه تو گونه گل شد باطل

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۲:ای از تو مرا غصه سودا حاصل - هجرانک قاتلی و نعم القاتل


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:هر چند شدم ز عشق تو خوار و خجل - در عشق به جز درد ندارم حاصل

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۴:ای عهد تو عهد دوستان سر پل - از وصل تو هجر خیزد از عز تو دل

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:از گفتهٔ بد گوی تو چون هر عاقل - در کوشش خصم تو چو هر بی‌حاصل


  25. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۸:قصاب منی و در غمت می‌جوشم - تا کارد به استخوان رسد می‌کوشم

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۹:قصاب منی و در غمت می‌جوشم - تا کارد به استخوان رسد می‌کوشم


    سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء:درویش نیم اگرچه کم می‌کوشم - دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم


  26. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۹:در کوی خرابات یکی درویشم - ز آن خم زکات بیاور پیشم

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۳:در کوی خرابات یکی درویشم - ز آن خم زکوة می بیاور پیشم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:گر با فلکم کنی برابر بیشم - عالم همه یک ذره نیرزد پیشم


  27. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳۱:با ابر همیشه در عتابش بینم - جویندهٔ نور آفتابش بینم

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۷:با ابر همیشه در عتابش بینم - جوینده نور آفتابش بینم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۳:با ابر همیشه در عتابش بینم - جویندهٔ نور آفتابش بینم


  28. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳۴:نه مرد سجاده‌ایم و نه مرد گلیم - ما مرد می‌ایم در خرابات مقیم

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲۱:ما مرد مئیم و در خرابات مقیم - نه مردم سجاده و نه مرد گلیم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:ای روی تو پاکیزه‌تر از کف کلیم - آنرا مانی که کرد احمد به دو نیم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰:قائم به خودی از آن شب و روز مقیم - بیمت ز سمومست و امیدت به نسیم


  29. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳۸:چشم و دهن آن صنم لاله رخان - از پسته و بادام گرفتست نشان

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۳۳:در «گنجه» دو درزن گر استاد جوان - رفتند تظلم ببر شاه جهان


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۵:یک شب غم هجران تو ای جان جهان - با هشت زبان بگفتم ای کاهش جان


  30. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۳:دوش از غم هجرت ای بت عهدشکن - چون دوست همی گریست بر من دشمن


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۵:گه بردوزی به دامنم بر دامن - گه نگذاری که گردمت پیرامن


  31. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵۴:آب ارچه نمی‌رود به جویم با تو - جز در ره مردمی نپویم با تو


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:آب ارچه نمی‌رود به جویم با تو - جز در ره مردمی نپویم با تو


  32. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵۶:ابریست که قطره نم فشاند غم تو - در بوالعجبی هم به تو ماند غم تو


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:جز گرد دلم گشت نداند غم تو - در بلعجبی هم به تو ماند غم تو


  33. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵۹:چون نیست پدید در غمم بیرون شو - ای دیده تو خون گری و ای دل خون شو


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۹:ای عقل اگر چند شریفی دون شو - وی دل زدگی به گرد و خون در خون شو


  34. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۶۷:دلدار به من گفت که می بر کف نه - داد دل خود ز آب انگور بده


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:گفتی گله کرده‌ای ز من با که و مه - بهتان چنین بر من بیچاره منه


  35. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۳:مر موی تو را چه بود بی آزاری - برخاستن از سر چو تو دلداری

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۰:چون در دلت آن بود که گیری یاری - برگردی ازین دل شده بی آزاری


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:ای دل منیوش از آن صنم دلداری - بیهوده مفرسای تن اندر خواری


  36. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۴:چون اسب به میدان طرب می‌تازی - از طبع لطیف سحرها می‌سازی

    مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۵:مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی - در شهر تو را رسد کبوتربازی

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۹:چون اسب به میدان طرب می تازی - از طبع لطیف سحرها می سازی

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۱:مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی - در شهر تو را رسد کبوتر بازی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵:چون بلبل داریم برای بازی - چون گل که ببوییم برون اندازی


  37. مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۸۲:در وقت بهار جز لب جوی مجوی - جز وصف رخ یار سمن‌روی مگوی

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۳:در وقت بهار جز لب جوی مجوی - جز وصف رخ یار سمن روی مگوی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:جز راه قلندر و خرابات مپوی - جز باده و جز سماع و جز یار مجوی


  38. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲:در دایره ایکه آمد و رفتن ماست - آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:بی‌خوابی شب جان مرا گرچه بکاست - جر بیداری ز روی انصاف خطاست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:زین پس هر چون که داردم دوست رواست - گفتار بیفتاد و خصومت برخاست


  39. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۲۸:پیش در آنکودک قصاب گویست - هر لحظه بتازگی در او خون نویست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:اندر عقب دکان قصاب گویست - و آنجا ز سر غرقه به خونش گرویست


  40. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۴:قاضی چو زنش حامله شد زار گریست - گفتا ز سر قهر که اینواقعه چیست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:چندان چشمم که در غم هجر گریست - هرگز گفتی گریستنت از پی چیست


  41. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۴:چون پوست کشد کارد بدندان گیرد - آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:چون پوست کشد کارد به دندان گیرد - آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد


  42. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲:طیبتی نیک گویمت بشنو - رسم مردی مجوی از معنون


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶:صبر کم گشت و عشق روز افزون - کیسه بی سیم گشت و دل پرخون


  43. مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳:از رسول بزرگ، واعظ شهر - گفت روزی حکایتی خندان

    مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷:پوستینی بخواستم از تو - تا زمستان به سر بریم در آن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان:چرخ نارد به حکم صدر دوران - جان نزاید به سعی چار ارکان