من برخی آبی که رود در جویت
من مردهٔ آتشی که دارد خویت
من چاکر خاکی که فتد در پایت
من بندهٔ بادی که رساند بویت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
من برخی آبی که رود در جویت
من مردهٔ آتشی که دارد خویت
من چاکر خاکی که فتد در پایت
من بندهٔ بادی که رساند بویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده خود را به صورت نمادین به عناصر طبیعی و احساسات وابسته به عشق و بندگی توصیف میکند. او خود را به آب رود تشبیه میکند که در وجود محبوبش جاری است، به آتشی که در دلش شعلهور است، به خاکی که به زیر پای معشوق میافتد و به بادی که عطر محبوب را به او میرساند. این توصیفها نشاندهندهی عمیقترین احساسات عشق و وابستگی او به محبوب است.
هوش مصنوعی: شعر به نوعی به ارتباط عاطفی و درونی انسان با طبیعت اشاره دارد. شاعر به آبی که در زندگیاش وجود دارد اشاره میکند و از آتشی سخن میگوید که در وجودش شعلهور است. به نظر میرسد این آتش نماد احساسات و دیگر تجربههای عاطفی عمیق است که او را تحت تاثیر قرار داده و بر زندگیاش تأثیر میگذارد. این تصویرسازی میتواند نشاندهنده تضاد بین آرامش و طغیان درونی باشد.
هوش مصنوعی: من خدمتگزار خاکی هستم که در پای تو بیفتد و بنده بادی هستم که بوی تو را به من میرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای قبلهٔ هر که مقبل آمد کویت
روی دل مقبلان عالم سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا بکدام روی بیند رویت
خواهم همه را کور ز عشق رویت
تا من نگرم بس برخ نیکویت
یا خود خواهم همی دو چشم خود کور
تا دیدن دیگری نبینم سویت
آتش در زن ز کبریا در کویت
تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
آن روی نکو ز ما بپوش از مویت
زیرا که به ما دریغ باشد رویت
آیا بود آنگه که باز بینم رویت
در دیده کشم چو سرمه خاک کویت
گر قدر تو دی همی ندانست رهی
امروز همه جهان وتای مویت
تا روز به شب چو سوسنم بیرویت
بیدار چو نرگسم به گرد کویت
چون لاله شوم سوختهدل گر بنهم
مانند گل دو رویه رو بر رویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.