فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «بلبل ز پی گل بکنار چمن آید» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.
حرف آخر قافیه
شماره ۱: ای بمدح تو منتظم کرده - فکرتم خاطر پریشان را
شماره ۲ - لغز: بر دود چون سمندراز آتش - بگذرد چون سفینه از دریا
شماره ۳: خواهد که چون سپند در آتش وطن کند - مرغابی آنزمان که بود در میان آب
شماره ۴: ایا دقیق نظر دلبری که گاه سخا - تو آنی ار بچکانی همی ز آتش آب
شماره ۵: دو کس بزاویه ئی در نشسته مخموریم - به یاد باده ی دوشینه هردومست وخراب
شماره ۶: ای شمع آسمانی پروانه جمالت - هر دیده ئی و مهری از خاتم مثالت
شماره ۷: ای خامه ی تو منهی سر ازل شده - محتاج کشته ام قد ری کاغذم فرست
شماره ۸: ای شاه ز ساغر نوالت - ایام ز نیم جرعه مستست
شماره ۹: ای جهانداری که خاطر قدراوجت راندید - گرچه در پرواز معنی، بال ادراکش بسوخت
شماره ۱۰: در جهان هفت خصال است پسند حکما - که از آن هفت فراترعددی با من نیست
شماره ۱۱: شاها مثل رخ تو و روح - چون باغ ودماغ و باد و باده است
شماره ۱۲: پشت بر کار جهان آر که راه این راه است - روی در روی نشاط آر که روز این روز است
شماره ۱۳: بواهبی که بر ارباب عقل و اهل یقین - بفیض نور خرد راه کشف پیموده است
شماره ۱۴: هر که را دردل از خرد خبراست - صنعت ذات او همه هنر است
شماره ۱۵: احوال ناتوانی ایام خویشتن - در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
شماره ۱۶: ای وزیری که گوش هوش تو را - از پس پرده ی قضا خبر است
شماره ۱۷: عذری دارم بترک مدحت - چون نسبت عالی تو واضح
شماره ۱۸: گله هجر تو با وصل تو میکردم دوش - گر بشد عمر مرا هیچ بجزغم نگشاد
شماره ۱۹: من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم - بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
شماره ۲۰: نیست آئین وفا در شهر ما - من بر آنم خود که در عالم نماند
شماره ۲۱: بخدائی که رخت عزت او - در سرای کهن نمی گنجد
شماره ۲۲: بروزگار خودم بعد از این امید نماند - که گشت عودمن از گشت روزگار چوبید
شماره ۲۳: ای خسروی که بر درذهن توروح قدس - خود را بخیلتاشی تعریف میدهد
شماره ۲۴: نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو - هزار دریا در لحظه ئی همی زاید
شماره ۲۵: زهی دست بیضات چون تیغ خورشید - جهان را شده نیک از او حالت بد
شماره ۲۶: شها زهره گر جز ببزمت سراید - دف و بر بطش هر دو ناساز گردند
شماره ۲۷: جمشید رکابا توئی آن شاه که امرت - از سنگ سیه ناقه صالح بدر آرد
شماره ۲۸: بخدائی که روی بند عدم - امرش از چهره جهان بگشاد
شماره ۲۹: خسرو دشمن شکن که صورت فتحش - در سر تیغ جهانگشای توان دید
شماره ۳۰: ای بجائی که پیش صورت تو - خانه بشکست نقشبند خرد
شماره ۳۱: ای یازده امهات و نه باب - نازاده خلف تر از تو فرزند
شماره ۳۲ - مدح رضا ابن محمود: رسید، کان مروت بقعر گوهر جود - رضا بن دین دریای مکرمت محمود
شماره ۳۳: باد معلوم رای تو که مرا - شهپر شب همی نرنجاند
شماره ۳۴: شهریارا، چو ادب یافت ز عدل توجهان - کرد کاری که نه نیکوست نگردد هرگز
شماره ۳۵: الا ای برید روان، باد صبح - کت از خلد عار آید و گلشنش
شماره ۳۶: از چشمه عذب خلق گشتی - شوریده ز چشم شور مخلوق
شماره ۳۷: چهار چیز که اصل فراغت است و منال - نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
شماره ۳۸: چو دولت قدم کرده از سررسیدم - بعالی جناب تو مخدوم مفضل
شماره ۳۹: افضل الدین ما صناعت طب - نیک داند همی کثیر و قلیل
شماره ۴۰: مدتی تا در این جهان بودیم - هرزه گفتیم و باد پیمودیم
شماره ۴۱: مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند - چه عیب آید که در پای تو دردم
شماره ۴۲ - لغز- چیستان: چیست آن معشوقه ای کاو نه زخاص است و نه عام - با حریفان سر بسر یکسان بود در ابتسام
شماره ۴۳: از غایت حسن تو و زغیرت چشم خود - پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم
شماره ۴۴: تعرضی مرسان ای زمانه عرض مرا - که مر تو را دگری هست و من همان دارم
شماره ۴۵: چرخ دولابی ام افکنده چویوسف درچاه - وای سیاره ی او کز نظر آرد رسنم
شماره ۴۶: خوش کن بوعده ای دل من، گوخلاف باش - تا چشم انتظار بعمری برآن نهم
شماره ۴۷: بدرد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن - نه زین پیکار کم داری و نه بیکار بگذارم
شماره ۴۸: خسروا، بر بساط همت توست - قدم طبع آسمان سایم
شماره ۴۹: شاها سموم فاقه نهالی من بسوخت - آبیم ده ز لطف که پرورده توام
شماره ۵۰: شها چو حلقه بگوش ستانه تو شدم - روا مدار که چون حلقه از برون درم
شماره ۵۱: ای ز بزم تو با لطایف خلق - پیشه ی گوش و دل شکر رفتن
شماره ۵۲: دعا گوی دولت اثیر آنکه وقتی - بخدمت رسیده است درجیش سلطان
شماره ۵۳: چون بدیدم بدیده تحقیق - که جهان منزل عناست کنون
شماره ۵۴: ای در زده بدامن بیداد چرخ دست - از دست تو دریده گریبان خویشتن
شماره ۵۵: از تو ننالم به هیچکس که به دشمن - شرط نباشد بدوستان گله کردن
شماره ۵۶: دل گواهی می دهد این کعبه اقبال را - کرد معمار فلک دایم به معموری ضمان
شماره ۵۷: خطاست پیش خرد در همه فنون هنر - عطارد ار قلمی راند جز بفتوی من
شماره ۵۸: ز انبوهی جان و دل و ز کوکبه حسنت - آه من مسکین را، ره نیست بسوی تو
شماره ۵۹: صلحی رود میان تموز و خزان چنانک - تا حشر دور چرخ نگرداندش تباه
شماره ۶۰: وحی صریحی ز آسمان سعادت - آیت حق در نظام شان معانی
شماره ۶۱: در رزم بر فلک زنی ار پر دلی کند - آنجا که سرکشان بزمین درکشند پای
شماره ۶۲: بازوی ملک نیامیخت چو تو شمشیری - خامه و هم نیانگیخت چو تو تمثالی
شماره ۶۳ - اثیر رفت و بحضرت سپرد گنج سخن: سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک - به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
شماره ۶۴: ای فکرت تو بکام کرده - بالای زمانه در زبانی
شماره ۶۵: ای گهرپاک کز خزاین افلاک - بر سر بازار آخشیج فتادی