گنجور

 
اثیر اخسیکتی

زهی دست بیضات چون تیغ خورشید

جهان را شده نیک از او حالت بد

قلم وار دادی زبان خرد را

چو دفتر نشان کردم این بر دل خود

نه همچون دوات سیه کاسه مانم

سپیدی چرا میکنم همچو کاغذ