|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دعایی است که به درگاه سلطانی بزرگ و مبارک خوانده شده است. شاعر از مقام و تعریفات بالای این سلطان سخن میگوید و اشاره میکند که اشعار او مورد پسند و تحسین قرار گرفته است. شاعر همچنین به افتخارات و مقامهای پادشاهی اشاره میکند که در این آستانه قرار دارند و از زیباییهای شعر و ادبیات سخن میگوید. در نهایت، شاعر از احساساتی چون دلمشغولی و بار درونی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به مقام و قدرت رسیده و در حال خدمت به سلطان است، دعا و درخواستهای او به سرعت به نتیجه میرسد و مؤثر واقع میشود.
هوش مصنوعی: خوشستان ضمیر تو اشعار او را دوست داشته و بسیار ستایش کردهای.
هوش مصنوعی: تعریف و تمجید زیادی از تو میشود به اندازهای که مقام و منزلت تو را مانند یک پادشاه در کوهستانها بالا میبرد.
هوش مصنوعی: به طور کلی، در این مکان مقدس، به خاطر آستینی که پر از گوهرهای رنگارنگ است، بر خاک آن نشستهاند.
هوش مصنوعی: به خدمت شما آمدهام، اما دل من از بار مشکلات خالی نیست و نمیتوانم به راحتی درخواست شما را بپذیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوار سخن را ضمیر است میدان
سوارش چه چیز است؟ جان سخن دان
خرد را عنان ساز و اندیشه را زین
براسپ زبان اندر این پهن میدان
به میدان خویش اندر اسپ سخن را
[...]
چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان
که صد لیف از ده یکش بست بتوان
حکیم و کریم آمدند از دو عمران
کلیم خدا و کریم خراسان
عنایت گر دین یزدان که در دین
صلابت نماید چو موسی بن عمران
سرافراز فضل بن عمران که دارد
[...]
سه ماهه فراقت بر اهل خراسان
بسی سال بودست آسان و آسان
به جانت که گر بیخبرهاء خیرت
خبر داشت کس را تن از دل دل از جان
زبان بود در کامها بیتو خنجر
[...]
ببردی دلم را بدادی به زاغان
گرفتم گروگان خیالت به تاوان
درآیی درآیم بگیری بگیرم
بگویی بگویم علامات مستان
نشاید نشاید ستم کرد با من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.