گنجور

 
عثمان مختاری

بخش ۱ - آغاز: کس از پاسبانان نه آگاه بود

بخش ۲ - کشته شدن نیو بدست کنازنگ گوید: زمین را بخون لعل گون ساختند

بخش ۳ - نامه فرستادن هیتال شاه به نزد جمهور شاه در مغرب زمین گوید: یکی نامه فرمود اندر زمان

بخش ۴ - شکار رفتن ارژنگ شاه با شهریار گوید: جهان دیده دهقان چنین کرد یاد

بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید: به پیش اندرون پیر و یل در قفا

بخش ۶ - اظهار عاشقی کردن مرجانه با شهریار گوید: سپهبد بپیچید بر خویشتن

بخش ۷ - کشتن عباس هامان پسر هیتال شاه را گوید: وزآن روی بشنو سخن از سپاه

بخش ۸ - صف آراستن دو لشکر در برابر همدیگر گوید: بشد شاد هیتال بر پیل کوس

بخش ۹ - کشته شدن فرهنگ بدست زرفام گوید: دلاور برون راند آن فیل زود

بخش ۱۰ - رزم لشکر ارژنگشاه با زرفام گوید: بجنبید لشکر چه دریای چین

بخش ۱۱ - رزم شهریار بافرانک و اظهار عاشقی فرانک گوید: تنش بود لرزان دلش بود سست

بخش ۱۲ - آگاه شدن شهریار از مکر و دستان شیرافکن گوید: جهانجوی شیرافکن آمد ز راه

بخش ۱۳ - رفتن شهریار به شکار و کشتن شیرافکن را گوید: چو خور سر زد از چتر فیروزه‌رنگ

بخش ۱۴ - رسیدن سپاه ارژنگ شاه و خبر دادن از حال او گوید: چو دیدند روی سپهدار شیر

بخش ۱۵ - رسیدن شهریار بطلایه هیتال شاه و شکستن و رفتن پیش ارژنگ شاه گوید: طلایه برآمد سر راه نیو

بخش ۱۶ - کشته شدن زرفام بدست شهریار گوید: چو شیر اندر آمد روان زیر فیل

بخش ۱۷ - برگشتن هر دو لشکر از همدیگر و آوردن شهریار جمهور رابه پیش ارژنگشاه گوید: دگرباره آن ابر آمد پدید

بخش ۱۸ - شناختن شهریار مرجانه جادو را گوید: تو امشب به می شاد با من نشین

بخش ۱۹ - رسیدن نامه هیتال شاه بارژنگ شاه گوید: فرستاده ای را فرستاد و تفت

بخش ۲۰ - جواب نامه نوشتن ارژنگشاه به هیتالشاه گوید: چنین پاسخ نامه گردید زود

بخش ۲۱ - گرفتن عاس شهریار را و بردن پیش هیتال شاه گوید: سرآینده دهقان چنین یاد کرد

بخش ۲۲ - بند افتادن شهریار در زندان سراندیب گوید: بعاس آن زمان گفت هیتال شاه

بخش ۲۳ - رزم کردن ارژنگ شاه با هیتال شاه و شکست خوردن ارژنگ شاه گوید: بگاهی که سرزد خور از کوه روس

بخش ۲۴ - نامه نوشتن ارژنگ شاه به زنگبار و یاری خواستن گوید: وزین رو چه (آن دید) ارژنگ شاه

بخش ۲۵ - آمدن ارژنگ شاه با سپاه بر سر هیتال شاه گوید: سپاهی که از زر توانگر بود

بخش ۲۶ - بند پاره کردن شهریار در بارگاه هیتال شاه گوید: سپهبد چو آن دید آمد بخشم

بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید: کزین روی ارژنگ آمد به پیش

بخش ۲۸ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و کشتن نصوح را گوید: به پرسید هیتال کین مرد کیست

بخش ۲۹ - رفتن نسناس زنگی به رزم او گوید: گرآن زرد پوشی که آید به جنگ

بخش ۳۰ - کشته شدن بلال بدست نسناس زنگی گوید: بدو گفت کای زنگی دیو چهر

بخش ۳۱ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و رزم او با نسناس گوید: که از دشت ناگاه برخواست گرد

بخش ۳۲ - پیدا شدن نقابدار سیه پوش و رزم او با نقابدار زرد پوش گوید: بد آن زرد پوش آن سیه پوش گفت

بخش ۳۳ - نامه نوشتن هیتال شاه به اکره دیو و آمدن شنگاوه گرد گوید: چو کرد اژدهای شب قیر فام

بخش ۳۴ - صف آرائی هیتال با ارژنگ شاه در برابر همدیگر: سپه جمله جنبید از جای خویش

بخش ۳۵ - رها شدن شهریار از بند هیتال شاه گوید: چو صف دو لشکر چنین راست گشت

بخش ۳۶ - خبردار شدن هیتال شاه از بند پاره کردن شهریار و بدر رفتن گوید: کشیدند صف چار لشکر چنین

بخش ۳۷ - بردن شهریار شنگاوه را به پیش ارژنگ شاه گوید: ببردش کشا(ن) پیش ارژنگ شاه

بخش ۳۸ - هنرنمائی کردن فرانک با شهریار گوید: بیامد به پیش فرانک دلیر

بخش ۳۹ - بخشیدن جام انجمن نمای با آئینه حکمت ارژنگ شاه به شهریار گوید: چو زین باغ طاووس زرین پر

بخش ۴۰ - مجلس آراستن ارژنگ شاه با شهریار گوید: چنین گفت ارژنگ با نامور

بخش ۴۱ - صف کشیدن لشکر با همدیگر در برابر همدیگر گوید: دلیران ببستند ساز نبرد

بخش ۴۲ - رزم شنگاوه با لشکر هیتال شاه: به قلب اندرون شاه در پیش پیل

بخش ۴۳ - رزم توپال برادر هیتال شاه با شنگاوه گوید: به شنگاوه گفت ای ستمکاره مرد

بخش ۴۴ - رزم توپال با شهریار و کشته شدن توپال گوید: چو آمد برآویخت توپال شیر

بخش ۴۵ - رزم هیتال شاه با شنگاوه گوید: کزین روی شنگاوه چون پیل مست

بخش ۴۶ - رزم شهریار با نقابدار زرد پوش: یکی سنگ افکند بر آن سوار

بخش ۴۷ - داستان آمدن ارژنگ شاه به دروازه شهر سراندیب گوید: سپهدار برداشت ز آن ماه کام

بخش ۴۸ - قسمت کردن شهریار دروازه ها به نامداران کوید: چو آمد به نزدیکی گاه شاه

بخش ۴۹ - رفتن شهریار به پای قلعه سراندیب گوید: چو آمد به برج فلک آفتاب

بخش ۵۰ - پیدا شدن نقابدار سرخ پوش و جنگ او با شهریار: که ناگاه از دشت گردی بخاست

بخش ۵۱ - بازگشتن نقابدار سرخ پوش و شهریار از یکدیگر گوید: چو خورشید تابان برآرد درفش

بخش ۵۲ - آمدن مضراب دیو به خیمه شهریار و بردن دلارام گوید: شب تیره ای بود مانند قیر

بخش ۵۳ - گرفتن سرخ پوش ارژنگ را گوید: جهان جوی ارژنگ بر بست کوس

بخش ۵۴ - کشته شدن هیتال شاه بدست بهزاد و بر تخت نشستن ارژنگ گوید: بگردید بخت از شه کامکار

بخش ۵۵ - پادشاه شدن فرانک درسراندیب و بند گردن ارژنگ را گوید: به شادی نشست از بر تخت عاج

بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید: کنون بشنو از شاه ایران سخن

بخش ۵۷ - خواب دیدن رستم شاه کیخسرو را کوید: تهمتن شب تیره راخواب شد

بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید: شهنشاه رفتش پذیره به پیش

بخش ۵۹ - خبردار شدن لهراسپ از کشتن جهن گوید: چو رستم برفت از در شاه نو

بخش ۶۰ - آمدن ارجاسپ شاه با پسر پولادوند بر سر ایران گوید: ز فولاد نام وی ارهنگ بود

بخش ۶۱ - داستان رفتن شهریار دربیشه بر سر مضراب دیو گوید: کنون ای سراینده داستان

بخش ۶۲ - رسیدن شهریار به بیشه اول و جنگ او با فیلان گوید: به جمهور گفت ای شه پاکزاد

بخش ۶۳ - رسیدن شهریار به بیشه دویم و جنگ او با گرگان گوید: دویم منزل ای نامدار سوار

بخش ۶۴ - در رسیدن شهریار به بیشه سوم و کشتن اژدها گوید: چه روز دگر شد جهان عطربار

بخش ۶۵ - رسیدن شهریار به بیشه چهارم و جنگ او با موران و دیدن دخمه گرشاسب را گوید: یکی دشت پیش آمدش ناگهان

بخش ۶۶ - رسیدن شهریار به بیشه پنجم و رزم او با شیران گوید: بگفتا که ای شیر شمشیرگیر

بخش ۶۷ - رسیدن شهریار به بیشه ششم و جنگ او با غولان گوید: شب تیره در بیشه راندند اسپ

بخش ۶۸ - رسیدن شهریار به بیشه هفتم و جنگ او با زنگیان گوید: چه خورشید تابان فروشد به چاه

بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید: بدین منزل هشتم از روزگار

بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید: بر آن که یکی قلعه بینی شگرف

بخش ۷۱ - رفتن شهریار در قلعه مضراب دیو و آزاد کردن دلارام گوید: یکی کوه دید آن یل نامور

بخش ۷۲ - رزم شهریار با مضراب دیو و گرفتن او را گوید: به نزدیک شیر آمد آن اهرمن

بخش ۷۳ - بند پاره کردن مضراب دیو و رفتن از بند شهریار گوید: ستمکاره مضراب در زیر بند

بخش ۷۴ - رزم زنگی زوش با لشکر سرخ پوش نقابدار گوید: فرود آمد آنگه یل دیوبند

بخش ۷۵ - رزم زنگئی ذوش بانقاب دار سیه پوش گوید: سواری برون آمد از آن سپاه

بخش ۷۶ - رزم شهریار با نقابدار سیه پوش گوید: برون خواست بردن ز آوردگاه

بخش ۷۷ - رزم زنگی زوش با نقابدار سرخ پوش و گرفتن سرخ پوش او را گوید: دگر رزم کاین تارم سیم و زر

بخش ۷۸ - برکشتن هر دو لشکر ازهمدیگر و گریختن زنگی زوش از بند سرخ پوش گوید: . . . سرخپوش

بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید: چو این کوی زرین نمودار شد

بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید: فکندند شمشیرها را ز چنگ

بخش ۸۱ - نامه فرستادن شهریار به نزدیک فرانک گوید: سپه را بسوی سراندیب برد

بخش ۸۲ - جواب نامه نوشتن فرانک به شهریار گوید: چنین پاسخ نامه شیر کرد

بخش ۸۳ - آمدن ارجاسپ شاه با لشکر بر سر لهراسپ شاه گوید: کنون ازسراینده داستان

بخش ۸۴ - خبردار شدن زال رز از آمدن ارهنگ دیو گوید: از آن رو چه ارهنگ پولادوند

بخش ۸۵ - رزم خورشید مینو با سپاه ارهنگ دیو گوید: چه آمد به نزدیک ارهنگ تنگ

بخش ۸۶ - آمدن ارهنگ به میدان خورشید مینو گوید: برانگیخت از جای سرکش سمند

بخش ۸۷ - رزم سام با ارهنگ دیو و گرفتار شدن سام گوید: بدو گفت ارهنگ کای نامدار

بخش ۸۸ - جواب نامه نوشتن زال زر به نزد زواره گوید: جهان دیده زال این سخن چون شنید

بخش ۸۹ - جنگ زوراه با ارهنگ دیو گوید: زواره کمر بند را تنگ کرد

بخش ۹۰ - نامه فرستادن زال زر به نزد ارده شیر و به مدد طلبیدن گوید: چه از ساز آن باره پرداخت زال

بخش ۹۱ - نامه فرستادن زال زر به نزد وزیر ارجاسب شاه گوید: یکی نامه دیگر هم اندر شتاب

بخش ۹۲ - آمدن ارهنگ به پای حصار سیستان و بیرون آمدن زال زر گوید: کمر بند را کرد ارهنگ تنگ

بخش ۹۳ - رزم زال زر با ارهنگ دیو و شکسته شدن ارهنگ گوید: بغرید و بگرفت چرخ بلند

بخش ۹۴ - گریختن ارهنگ از زال زر به جانب بلخ و رفتن گوید: چو خورشید آمد ز بالا به شیب

بخش ۹۵ - برون آمدن گودرز با چهار صد مرد جنگ آور به پای دار گوید: ابا چارصد مرد رزم آزمای

بخش ۹۶ - نامه فرستادن لهراسپ به نزدیک گشتاسپ گوید: یکی نامه در شهر شیراز شاه

بخش ۹۷ - درخیانت بسرم و گشوده شدن شهر بلخ گوید: شنیدم ز گوینده داستان

بخش ۹۸ - گریختن لهراسپ از بلخ و گرفتار آمدن گودرز گوید: چنین تا  ز که خور برآمد بلند

بخش ۹۹ - رزم زن لهراسپ با ترکان گوید: چه بانو چنان دید شد سوی کوه

بخش ۱۰۰ - رسیدن طهماسپ برادر ارجاسپ و رزم او با لهراسپ گوید: جهان گشت روشن چو از آفتاب

بخش ۱۰۱ - رسیدن فرامرز از هندوستان و جنگ او با ترکان گوید: ز بس تیر بر جوشن شاه شیر

بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید: فرامرز چون دید بر گرد بور

بخش ۱۰۳ - در خواب دیدن زال کیخسرو را گوید: شب تیره چون خفت بر تخت زال

بخش ۱۰۴ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ دیو را بجنگ لهراسپ و آمدن ارجاسپ به سیستان و آگاه شدن لهراسپ گوید: بفرمود ارجاسپ ارهنگ را

بخش ۱۰۵ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ را بری گوید: وزین روی ارهنگ ره کرد طی

بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید: که از راه شیراز گشتاسپ زود

بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید: چه گشتاسپ آن دید برگاشت اسپ

بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید: ابا مادر و مرد فرزانه شاد

بخش ۱۰۹ - داستان خلاص شدن شهریار از بند فرانک گوید: کنون ای سراینده داستان

بخش ۱۱۰ - مکر کردن دلارام در خلاصی شهریار از بند فرانک گوید: فرانک شد آگه ز جوهر فروش

بخش ۱۱۱ - رفتن فرانک به مهمانی دلارام گوید: دلارام روزی بر شاه شد

بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید: چه از کوه بنمود رخسار مهر

بخش ۱۱۳ - دادن شهریار فرانک را به ارژنگ شاه گوید: یکی سخت پیمان کنون یاد دار

بخش ۱۱۴ - رسیدن نامه زال زر به شهریار و خشم کردن شهریار گوید: جهان دیده دهقان چنین کرد یاد

بخش ۱۱۵ - داستان جنگ لهراسپ با ارجاسپ گوید: دلارام را ماند اندر سراند

بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید: دگرپور کشواد گودرز را

بخش ۱۱۷ - نامه فرستادن زال زر به نزدیک ارجاسپ گوید: چه خوابید در دخمه گودرز پیر

بخش ۱۱۸ - پیدا شدن ابر تیره و بردن فرامرز گوید: که ناگاه ابری برآمد سیاه

بخش ۱۱۹ - کشته شدن گرگوی و گرگین بدست ارهنگ و گرفتار شدن اردشیر بیژن گوید: چه ارجاسپ آن دید سرکرد بور

بخش ۱۲۰ - فرستادن ارجاسپ گرگوی گرگین و ارده شیر و پاس پرهیزگار را روئین حصار گوید: چه شد ز آشیان فلک باز مهر

بخش ۱۲۱ - زخم زدن ارهنگ بانو گشسپ را گوید: چو آمد بر او تیر بارید چیر

بخش ۱۲۲ - رسیدن شهریار به دربند چین و رزم او با منقاش چین گوید: چه کشتیش آمد به دریای چین

بخش ۱۲۳ - کشته شدن شیر در نخجیر گاه بدست شهریار گوید: سپهبد چو آن دید بر کرد اسب

sunny dark_mode