کمر بند را کرد ارهنگ تنگ
کشید از بر باره زین خدنگ
سوی سیستان جنگ آورد دیو
ز زیر و ز بالا برآمد غریو
در شهر و بیرون برآمد خروش
دویدند بر باره شیران زوش
سپهدار آمد به پیش حصار
ز بس ناوک انداز خنجر گذار
چو آن رستخیز گران زال دید
جهان پر ز شمشیر و کوپال دید
بزد دست و برداشت کوپال زال
پی کین ارهنگ بفراخت بال
به پوشید دستان سلیح نبرد
نشست از بر باره ره نورد
در قلعه بگشاد و آمد برون
تو گفتی که پیل آمد از که نگون
چه آمد یکی نعره زد شیر مست
کزان نعره خورشید در خون نشست
برآن لشکر دیو بر حمله برد
به چنگ اندرون گُرزه سام کرد
به گُرز آن سرافراز با رای و زور
سپه را از آنجایگه کرد دور
دو صد مرد نامی به گُرز گران
بکشت آن سرافراز جنگاوران
چه از قلب گه گردار هنگ دید
رخ زال و کوپال و آن چنگ دید
برانگیخت از جای شبرنگ تند
ز تندیش شد تیغ خونریز کند
بزد دست برداشت کوپال را
چنین گفت مر نامور زال را
که ای پیر فرتوده گوژپشت
چه پیری مکن رای رزم درشت
که رزم از جوانان نوخاسته است
کازیشان دل شیر نر کاسته است
سرت را هم اکنون بزیر آورم
ز بالا چو بر دست تیر آورم
بگو کز دلیران تو را نام چیست
کزین گونه پیری به گیتی نزیست
گه جنگ کوپال و کین آورد
فلک را زبر زمین آورد
چنین پاسخش داد دستان پیر
که ای بیهده گوی واژون بزیر
مرا پیر خوانی و خود را جوان
جوانی و پیری به بیند نوان
توان آنکه دارد دلیر است و بس
نگوئی گه رزم پیر است و بس
شود شیر هر چند در بیشه پیر
شود تند و نر شیر نخجیرگیر
چه گر پیر در چشم اهریمنم
جوان است بازوی فیل افکنم
مرا نام دستان نهاد است سام
کند پخته گُرزم سر شیر خام
شد از گردش چرخم ار گوژپشت
نگه کن بدین یال و کوپال و مشت
بدانست ارهنگ کوهست زال
که زین گونه بفراخت گُرزش به یال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، زال که یک جنگجوی پیر و توانا است، آماده نبرد با دیوان میشود. او کمربندش را محکم میکند و به سوی میدان جنگ میرود. جنگی سخت در میگیرد و صدای جنگ و مبارزه در اطراف به گوش میرسد. سپهدار، رئیس سپاه، به فرماندهی زال میرسد و از سختیهای نبرد آگاه میشود. زال به جنگ دیوان میپردازد و با دلاوری و قدرت خود، دشمنان را یکی پس از دیگری نابود میکند.
پس از مدتی، دشمنی جوان و مغرور زال را به خاطر سن و سالش تحقیر میکند و از او درخواست میکند که صحنه جنگ را ترک کند. اما زال با اعتماد به نفس و با استدلال به او پاسخ میدهد که حقیقت قدرت و شجاعت به سن و سال نیست، بلکه به دلیر بودن و اراده بستگی دارد. او به جوانی اشاره میکند که پیرها نیز میتوانند همچنان قوی و مبارز باشند و تنها جسم آنها پیر شده است. در نهایت، او نشان میدهد که هنوز توانایی و قدرتی همچون جوانان دارد و میتواند به نبرد ادامه دهد.
هوش مصنوعی: کمر بند را محکم و تنگ کرده و آن را از بالای زین کمان به دوش میزند.
هوش مصنوعی: دیو از سمت سیستان به جنگ آمد و صدای غرش او از بالا و پایین بلند شد.
هوش مصنوعی: در شهر و اطراف آن صدای بلندی به گوش میرسد و همه به سرعت به سمت جایی که شیران حضور دارند میروند.
هوش مصنوعی: فرمانده با شجاعت به نزدیک قلعه آمد، زیرا به اندازهای تیرانداز و دشمنان تیزانداز در اطرافش بود.
هوش مصنوعی: وقتی زال آن قیامت بزرگ را دید، دنیایی پر از شمشیر و جنگ را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: دستش را دراز کرد و کلاهی که برای زال بود برداشت تا نشانهای از دشمنی را در دل خود زنده کند.
هوش مصنوعی: دستهای جنگی خود را پوشید و بر فراز بالای کوه و راهی که میرفت، نشسته است.
هوش مصنوعی: در قلعه را باز کردند و از آن بیرون آمد، انگار که فیل از جایی به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: یک نفر ناگهان فریاد زد و شیر شرابخوردهای را به هیجان آورد، به طوری که از آن فریاد، خورشید در خون غرق شد.
هوش مصنوعی: لشکر دیو به حمله پرداخت و در دستانش غولانی به نام سام را به چنگ آورد.
هوش مصنوعی: با نیروی خویش و تدبیر و شجاعت، سپاه را از آن مکان دور کرد.
هوش مصنوعی: دو صد مرد شجاع و معروف را با ضربههای سنگین و قدرتمند کشت، جنگجویانی که در نبردهای خود سرسخت و با سرفرازی بودند.
هوش مصنوعی: وقتی که به چهرهی زال و کوپال نگاه میکنی، احساساتی عمیق از دل به سراغت میآید و در آن لحظه، روح تو جریانی از شگفتی و زیبایی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: شبرنگ تند به سرعت از جا برخاست و از تیزهوشیاش، تیغی خونی و برانگیخته شد.
هوش مصنوعی: دست خود را بالا برد و کوپال را برداشت و به زال بزرگوار گفت:
هوش مصنوعی: ای مرد سالخورده با قامت خمیده، چرا در اندیشه جنگ و خشم هستی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که جوانان تازهکار در میدان جنگ و نبرد، از شجاعت و دلیر بودن برخوردارند، اما تجربه و قدرت دلیرانهای که در آنان وجود دارد، به اندازه دل شیر نر نیست. به عبارت دیگر، علیرغم داشتن جرات و روحیه جنگندگی، هنوز به اندازه کافی قوی و با تجربه نیستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من الآن میتوانم سرت را پایین بیاورم، همانگونه که تیر را بر روی دست قرار میدهم.
هوش مصنوعی: بگو نامت چیست ای دلاور، که هیچ کس در دنیا به این شکل از پیری دچار نشده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان، جنگ و دشمنیهایی را به وجود آورد، زمین در زیر این حوادث به لرزه در میآید.
هوش مصنوعی: پیر با دست خود چنین پاسخی داد که ای بیهودهگو، سخن خود را به زیر ببر.
هوش مصنوعی: تو مرا پیر مینامی، در حالی که خود را جوان میدانی، اما در حقیقت، پیری و جوانی هر دو در هم آمیختهاند.
هوش مصنوعی: فقط کسی که دل و قدرت دارد میتواند دلیر باشد و نمیتوان او را به سنش مرتبط کرد.
هوش مصنوعی: هرچند که شیر سالخوردهای در جنگل باشد، اما هنوز هم شجاعت و قدرتش را حفظ کرده و مانند یک شیر جوان و تند و تیز به شکار میپردازد.
هوش مصنوعی: اگرچه در نظر اهریمن پیر و ناتوان به نظر میآیم، اما هنوز میتوانم با قدرت و توانایی خود، کارهای بزرگ و دشواری انجام دهم.
هوش مصنوعی: من را سام نامیدهاند و دستانم، جگرگوشهای است که با غیوران مبارزه میکند و همچون شیری خام هنوز به تیزخویی و شجاعت نرسیده است.
هوش مصنوعی: از چرخ فلک سرنوشت من، اگر به ظاهر من توجه کنی، با وجود اینکه ممکن است سرشکسته و خمیده به نظر بیایم، اما در وجودم شکوه و عظمت نهفته است.
هوش مصنوعی: بدان که اگر زال کوه را بشناسد، به همین صورت، نشانهای از قدرت و عظمت آن را در یالش نمایان خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.