گنجور

 
نصرالله منشی مسعود سعد سلمان

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها نصرالله منشی مصرع یا بیتی از مسعود سعد سلمان را عیناً نقل قول کرده است:


  1. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۲ :: مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - هم در ستایش او

    نصرالله منشی (بیت ۴): گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر - آن مهر برکه افگنم آن دل کجا برم؟

    مسعود سعد سلمان (بیت ۷): گر بر کنم دل از تو بردارم از تو مهر - آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۵ - در ستایش امیرالمومنین ابی منصور سبکتکین عضدالله:ای بیک حمله گرفته ملک عالم در کنار - آفتاب خسروانی سایه پروردگار

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۶:پای بر دنیا نه و بر دوزخ چشم نام و ننگ - دست در عقبی زن و بر بند راه فخر و عار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - در شکرگزاری از آغاز پادشاهی سیف الدوله محمود:ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار - بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - مدح ابونصر پارسی:ای یل هامون نورد ای سرکش جیحون گذار - از تو جیحون گشت هامون روز جنگ و وقت کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - ستایشگری:خسروا چون تو که دیدست افتخار و اختیار - خسروان را اختیاری خسروی را افتخار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مدح بهرامشاه و التزام به نام آن پادشاه:تا برآمد ز آتش شمشیر بهرامی شرار - داد گیتی را فلک بر ملک بهرامی قرار


  2. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۶ - ادامهٔ ثنای پادشاه:اگر مملکت را زبان باشدی - ثناگوی شاه جهان باشدی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۱ - مدح دیگر از آن پادشاه:اگر مملکت را زبان باشدی - ثنا گوی شاه جهان باشدی


  3. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۲۴ - این کتاب به فرمان دابشلیم رای هند جمع شده:نور موسی چگونه بیند کور؟ ! - نطق عیسی چگونه داند کر؟ !

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب السنور و الجرذ » بخش ۳:بد کسی دان که دوست کم دارد - زو بتر چون گرفت بگذارد

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱ - باب پادشاه و برهمنان:تا نباشی حریف بی خردان - که نکو کار بد شود زبدان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - مدیح سلطان مسعود پس از شکار او:ای جهان را به راستی داور - ملک عدل ورز دین پرور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - ستایش ثقة الملک:ای که در پیش تخت هیچ ملک - هیچ سرکش چو تو نبست کمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - گل و می بهتر:یک شب از نوبهار وقت سحر - باد بر باغ کرد راهگذر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید:چون ببستم کمر به عزم سفر - آگهی یافت سرو سیمین بر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی:ای غزا کار حیدر صفدر - وی سخا پیشه حاتم سرور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - باز در ستایش او:شاه محمود سیف دولت و دین - هر کجا باشد او به بحر و به بر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - هم در ثنای او:پادشاه بزرگ دین پرور - شهریار کریم حق گستر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - چیستان و گریز به مدح آن بزرگ:چو تو معشوقه و چو تو دلبر - نبود خلق را به عالم در

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در صفت پیلان و مدح آن سلطان:سوی میدان شهریار گذر - قدرت و صنع کردگار نگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - ایام شادخواری:ای بسا شب که تا به روز سپید - متعجب ز من بماند اختر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۸ - صفت یار نیلگر گوید:نیلگر یاری و ز غم بر من - نیلگون کرده جهان یکسر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۴ - شهریور روز:ای تنت را ز نیکویی زیور - شهره روزیست روز شهریور


  4. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۲۹ - عرضه داشتن ترجمهٔ نیمه‌کارهٔ کلیله و دمنه به پادشاه:تحفه چگونه آرم نزدیک تو سخن؟! - آب حیات تحفه کی آرد به سوی جان؟!

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۸:پیش سپاه تست زبخت تو پیشرو - بر بام ملک تست ز عدل تو پاسبان


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود:دولت جوان و ملک جوان و ملک جوان - ملک جهان گرفتن و دادن نکو توان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر:مقصور شد مصالح کار جهانیان - بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۶ - هم در مدح او:طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان - حال زمین دگر گشت از گشت آسمان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳ - اردیبهشت روز:اردیبهشت روزست ای ماه دلستان - امروز چون بهشت برینست بوستان


  5. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۳۰ - در تمجید از سخن‌شناسی پادشاه:درصد هزار قرن سپهر پیاده رو - نارد چنو سوار بمیدان روزگار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مدیح سلطان مسعود:چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار - خسرو علاء دولت سلطان روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - مدح علاء الدوله مسعود:بنیاد دین و دولت می دارد استوار - سلطان تاجدار و جهاندار بختیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - مدح امیر ابونصر پارسی:بونصر پارسی سر احرار روزگار - هست از یلان و رادان امروز یادگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود:ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار - هستند گاه حمله بزرگان کارزار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در ثنای ملک ارسلان:با روی تازه و لب پر خنده نوبهار - آمد به خدمت ملک و شاه کامگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - به ابوالفرج نصر بن رستم نوشته است:ای کینه ور زمانه غدار خیره سار - بر خیره تیره کرده به ما بر تو روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار - با رنج دیر دیر کند صبر دار دار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۲ - صفت یار خط برآورده:تا شد تمام منکسف آن آفتاب تو - چون چرخ پر ستاره شد از اشک من کنار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۶ - شهریور ماه:شهریور است و گیتی از عدل شهریار - شادست خیز و مایه شادی بر من آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱ - اورمزد روز:امروز اورمزدست ای یار میگسار - برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۲ - باد روز:چون باد روز روز نشاط آمد ای نگار - شادی فزای هین و بده باده و بیار


  6. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴:با همّت باز باش و با رای پلنگ - زیبا به گه شکار، پیروز به جنگ


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳:من همت باز دارم و کبر پلنگ - ز آن روی مرا نشست کوه آمد و تنگ

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۴:من چون دل لاله ام تو چون رنگ به رنگ - از من تو چرا باز همی داری چنگ


  7. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸:گر حسن تو بر فلک زند خرگاهی - از هر برجی جدا بتابد ماهی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹:بنمودی مقنعی مهی ناگاهی - تا هر که پدید گشت چون گمراهی


  8. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸:چنان کس کش اندر طبایع اثر - ز گرمی و تری بود بیشتر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - ستایش خامه:چرا باشم از آز خسته جگر - که هستم توانگر بدین شاخ زر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - باز در ستایش او:چو روشن شد از نور خور باختر - شد از چشم سایه زمین زاستر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۸ - صفت دلبر صیاد بود:تو را ای چو آهو به چشم و به تگ - سگانند در تگ چو مرغی به پر


  9. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸:چشمی که ترا دیده بود ای دلبر - پس چون نگرد به روی معشوق دگر؟


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - باز در مدح او:آن لعبت کشمیر و سرو کشمر - چو ماه دو هفته درآمد از در

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸:یک بوسه زدم بر لب و بر چشم دگر - گفت این چه فراق آوری حیلت گر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲:تعریف مرا عشق تو ای ساده شکر - بس راز دلم کرد به هر جای سمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴:چاه ز نخ تو ای دلارام پسر - بر آب ملاحتست و جویی تا سر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵:یک چشم تو گر تباه گشت ای دلبر - دلتنگ مشو انده بیهوده مخور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶:ای روی تو آفتاب و من نیلوفر - چون نیلوفر در آبم از دیده تر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷:آمد به وداعم آن نگار دلبر - گریان و زنان دو دست بر یکدیگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲:این ابر چراست روز وشب چشم تو تر - وی فاخته زار چند نالی به سحر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵:نا رفته هنوز بوی شیرت ز شکر - خط را که به سوی عارضت داد گذر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶:تا دیده ام آن روی چو خورشید انور - در آبم از این دو دیده چون نیلوفر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲:چون پیرهنت گرفته ام تنگ به بر - بر نارم همچو دامن از پای تو سر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵:می گویمت ای سعادت ای نیک پسر - در باب هنر کوش تو ای جان پدر


  10. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۰ - ماهی‌خوار، پنج پایک و ماهیان:مرا شربتی از پس بد سگال - بود خوشتر از عمر هفتاد سال


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۱۲ - سپندارمذ ماه:سپندارمذماه آخر ز سال - که گشت آخرین ماه هر بدسگال


  11. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۲ - شیر و خرگوش:سحاب گویی یاقوت ریخت برمینا - نسیم گویی شنگرف بیخت برزنگار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح علاء الدوله مسعود:ز غزو باز خرامید شاد و برخوردار - علاء دولت مسعود شاه شیر شکار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - ستایش دیگر از او:نگارخانه چین است یا شکفته بهار - مه دو پنج و چهارست یا بت فرخار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در ثنای او:مظفر آمد و منصور شاه گیتی دار - که هست یاور ملک و ز عمر برخوردار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - مدح علاء الدوله مسعود شاه:شکوفه طرب آورد شاخ عشرت بار - که بوی نصرت و فتح آید از نسیم بهار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - ستایش ظهیرالدوله ابراهیم:ز عز و مملکت و بخت باد برخوردار - سر ملوک جهان خسرو ملوک شکار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - هم در ثنای آن پادشاه و تهنیت فتح اکره:ایا نسیم سحر فتح نامه ها بردار - به هر ولایت از آن فتح نامه ای بسیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - مدح سیف الدوله محمود:چو روز روشن بنمود چهره از شب تار - زدود مهر ز آیینه فلک زنگار


  12. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۳:ذهن تو بیک فکرت ناگاه بداند - وهمی که نهان باشد در پرده اسرار

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۳۰ - باقی سخنان شنزبه:شد ناف معطر سبب کشتن آهو - شد طبع موافق سبب بستن کفتار

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۳:از خواب گران فتنه سبک برنکد سر - تا دیده حزم تو بود روشن و بیدار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - هم در مدح او:آمد فرج ما ز ستم های ستمکار - چون بوالفرج رستم آمد سر احرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - شکایت:فریاد مرا زین فلک آئینه کردار - کائینه بخت من از او دارد زنگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:ای گشته دل من به هوای تو گرفتار - دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار


  13. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۳۵ - حکایت باخه و دو بط:از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست - روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶ - در حق دلبر صافی گوید:آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست - آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست


  14. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴۰ - حکایت غوک و مار:آب روی آب زمزم و کوثر - خاک وی خاک عنبر و کافور


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح ابونصر منصور:مملکت را به نصرت منصور - روزگاری پدید شد مشهور


  15. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۲:نیک برنج اندرم از خویشتن - گم شده تدبیر و خطا کرده ظن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - سلطان مسعود را ستاید:ای ملک شیردل پیل تن - صفدر لشکرشکن تیغ زن


  16. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۶ - حکایت زن بازرگان کشمیری:خود ز رنگ زلف و نور روی او برساختند - کفر خالی از گمان و دین جمالی زیقین


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - مدح سیف الدوله محمود:آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین - کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳ - مدیح سیف الدوله محمود:ای تو را خوانده صنیع خود امیرالمؤمنین - همچنین بادا جلالت بر زیادت همچنین


  17. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۸:آب صافی شده ست خون دلم - خون تیره شدست آب سرم

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۸:کز ضعیفی دست و تنگی جای - نیست ممکن که پیرهن بدرم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - تیمار خواری:تیر و تیغست بر دل و جگرم - غم و تیمار دختر و پسرم


  18. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۱۵ - عاقبت مکر:بنده آن را چگونه گوید شکر - مهر و مه را چه گفت خاکستر؟


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی:ای به قدر از برادران برتر - مر تو را شد برادر تو پدر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - مدح عمید علی سالار:ای باد بروب راه را یکسر - وی ابر ببار بر زمین گوهر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:طعنه زنی که یار کنم دیگر - طعنه مزن که من نکنم باور

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۷ - صفت دلبر دبستانی:ای یار دبستانی و دبستان - نادیده چو تو دلربا و دلبر


  19. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۷:عضوی زتو گر دوست شود با دشمن - دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۷:تا خسته دل مرا بریده ست ز تن - دارم گله هاش را چو شمشیر سخن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۹:هر شب که تو را نبینم ای شاخ سمن - خواهم که مرا کفن بود پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:چون گل ز غمت دریده ام پیراهن - چون لاله بیالوده ام از خون رخ و تن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۱:سر کردمت ای نگار چون تو سر من - گه گه به سخن چرب کنی بی روغن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۲:چنگم به چهار شاخ زد پیراهن - چنگست مگر چهار شاخ از آهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸:آنکو دارد چو سیم و شر لب و تن - آمیخت همی چو شیر و شکر با من

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۵:چون قمری زار زار می نالم من - چون بلبل آلوده به خون پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۸:انده چه خورم چراست اندر خوردن - گر هست ز کرباس مرا پیراهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۱:نه روزم هیزم است و نه شب روغن - زین هر دو بفرسود مرا دیده و تن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳:کس را چو بنفشه سر فرو نارم من - شیرم ننهم هیچ کسی را گردن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۶:ای چون گل نوشکفته بر طرف چمن - گلبوی شود ز نام خوب تو دهن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۹:بگشای چو گل به وعده راست دهن - ور نه ز تو چون لاله کنم پیراهن


  20. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۹ - به دام افتادن آهو:از هجر تو هر شبم فلک آن زاید - کان رنج اگر مهر کشد بر ناید

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و ابن آوی » بخش ۱۰:از نیل و فرات و دجله جویی زاید - پس موج زند که پیل را برباید


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴:گر تو به سفر شدی نگارا شاید - ماهی و مه از سفر شدن ناساید

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰:بر عارض نو مشک همی افزاید - وآن روی چو ماه تو همی آراید

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲:در بند تو ای شاه ملکشه باید - تا بند تو پای تاجداری ساید


  21. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۲ - زاغان و بومان:چون باد، خیز و آتش پیگار برافروز - چون ابر، و روز ظفر بی غبار کن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۲ - خطاب به شمشیر پادشاه:ای تیغ شاه موسم کارست کار کن - وز خون کنار خاک چو دریا کنار کن


  22. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۳:نشوم خاضع عدو هرگز - ورچه بر آسمان کند مسکن

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۵ - خرگوشی که ادعای رسولی ماه کرد و پیلان:دیو کانجا رسید سر بنهد - مرغ کانجا رسید پر بنهد

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۵:چون بآتش رسند هر دو بهم - نبود فعل عود چون چند چندن


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - مدح سلطان ابراهیم:شب آخر شد از جهان شب من - که نگرددش روز پیرامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - هم در مدح او و تفاخر به فضائل خویش:دوش تا صبحدم همه شب من - عرضه می کرده ام سپاه سخن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ستایش ابونصر منصور:چون نهان گشت چشمه روشن - خاک را تیره گشت پیرامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - وصف لیل و قلم:چون سیه کرد خاک پیرامن - شب کشان کرد بر هوا دامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - مدیح منصوربن سعید:دوش گفتی ز تیرگی شب من - زلف حورست و رای اهریمن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۴ - درود بر خواجه احمد بن حسن:شاد باش ای زمانه ریمن - بکن آنچ آید از تو در هر فن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - مطایبه:این چنین روز مر حریفان را - پای باید کشید در دامن

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه:ای عجب ناچخ دو مهره او - بوالعجب شد به کینه دشمن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۶ - صفت یار عقیقین دندان:زرد کردی رخم به انده و غم - لعل کردی دهان تنبول تن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۰ - صفت دلبر آهنگر گفت:اگر آهنگریست پیشه تو - با من ای دلربای درده تن

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۲ - دل دلدار چو مغناطیس است:ای خجسته بر چو سیم تو را - تیغ بدریده غیبه جوشن


  23. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۳ - حکایت درودگر و زن خیانتکارش:در دهان دار تا بود خندان - چون گرانی کند بکن دندان

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۲:بار مایه گزین که برگذرد - این همه بارنامه روی چند


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت:راشد از رشد روزگار نیافت - رشد از اینگونه بس فراوان کرد


  24. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۶ - حکایت شیر و روباه و خر:گر ماه شوی به‌آسمان کم نگرم - ور بخت شوی رخت به کویت نبَرم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۳:ای فاخته دل چو من به رویت نگرم - زیبایی طاوس به بازی شمرم

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۵:گر تیز به روی خوب تو درنگرم - ترسم که ز دست خصم تو جان نبرم

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۷:صالح دل اگر به جای جامه بدرم - شاید که همی خون شود از غم جگرم

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴:هرگه که به پیراهن تو درنگرم - از رشک و حسد پیرهن خود بدرم


  25. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الزاهد وابن عرس » بخش ۴:نه به تلخی‌ِ چو عیش‌ِ من عیشی - نه به ظلمت‌ِ چو روز من قاری

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب النابل و اللبوة » بخش ۳:گر توی پس مکش زما رگ و پی - ور خدایست شرم دار از وی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۴ - در جواب قصیده یکی از شعرا:ای به تو زنده نام حاتم طی - صاحب صد هزار صاحب ری


  26. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب السنور و الجرذ » بخش ۳:همی داد گویی دل من گوایی - که باشد مرا از تو روزی جدایی


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص:نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی - مبادا تو را زین نوا بینوایی

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴ - مدح ابوالفرج نصربن رستم:ایا آنکه بر دلبران پادشایی - جهان همچو بستان تو باد صبایی


  27. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۳:دشمن خندید بر من و دوست گریست - کو بی دل و جان و دیده چون خواهد زیست


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:امروز به شهر حسن همنام تو نیست - عاشق همه زیر سایه بام تو نیست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱:این طالع من یارب و این اختر چیست - کاین دل ز بلای دهر همواره غمیست

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:در شعر مرا نیک و بد چرخ یکی است - گو خواه بگرد بر من و خواه بایست


  28. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و ابن آوی » بخش ۱۱:آنی که ز دل وفا برانداخته ای، - با دشمن من تمام در ساخته ای؛


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۹:دانم که وفا ز دل برانداخته ای - با آنکه مرا عدوست در ساخته ای


  29. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب النابل و اللبوة » بخش ۲ - افسانهٔ شیر و مرد تیرانداز:تا بود چنین بُده‌ست کار عالم - شادی پسِ اندهست و راحت پسِ غم


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵:جان و دل و دین به وصلت ای مهر صنم - عهدی بسته ست و اینت عهدی محکم

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶:همچون قلمم ز بیخ کندی به ستم - کردیم نوان و لاغر و زرد و دژم


  30. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب النابل و اللبوة » بخش ۳:چند از این باد خاک و آتش و آب - وز دی و تیر وز تموز و بهار؟

    نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۲۰:در جهان شاهدی و ما فارغ - در قدح جرعه ای و ما هشیار


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر ابوالفتح عارض:هم شب مست وار و عاشق وار - بودم از روی دوست برخوردار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور:شاد باش ای وزیر دولت یار - دیر زی ای گزین سپه سالار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - مدح یکی از بزرگان:شادباش ای سپهر آینه وار - که گشادی چو آینه اسرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - مدح عمدة الملک رشیدالدین:روی ها را نگار کرده رسید - کار من زان نگار شد به نگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - وصف بهار و مدح ثقة الملک طاهر بن علی:رنگ طبعی به کار برده بهار - نقش ها بود از آنچه برد به کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - وعظ و تنبیه:گردش آسمان دایره وار - گاه آرد خزان و گاه بهار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۵ - صفت یار برزگر گوید:ای به دو رخ بسان تازه بهار - نکنی کار جز به میل و شمار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۶ - صفت دلبر فیروزه فروش:کی خرند از تو فیروزه هرگز - چون ببینندت ای بدیع نگار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۹ - صفت دلبر واعظ باشد:ای مزین شده به تو منبر - خلق بر روی خوب تو نظار


  31. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۴:در ملک برو هیچ کس نیست برابر - سودا چه پزی بیهده؟ طوبی و سپیدار!


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - مدحی دیگر از آن پادشاه:ای آذر تو بافته از غالیه چادر - اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر


  32. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۶:هر عصایی نه اژدها باشد - هر گیاهی نه کیمیا باشد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در ستایش یکی از صدور و شرح گرفتاری خویش:تا تو را در جهان بقا باشد - عز و اقبال در قفا باشد

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح ثقة الملک طاهر و شرح گرفتاری خود:تا بقا مایه نما باشد - ثقت الملک را بقا باشد


  33. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۷:سبُک تَگی که نگردد ز سُم او بیدار - اگرش باشد بر پشتِ چشمِ خفته گذر


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - جواب قصیده محمد خطیبی و انکار بر آثار کواکب و شکایت از حبس خود و مدح ثقة الملک طاهر و سلطان مسعود:محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنر - تویی اگر بود از فضل و از هنر پیکر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود:رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر - وداع باید کردش که کرد رای سفر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - مدح سلطان سیف الدوله محمود:نه از لب تو برآید همی به طعم شکر - نه با رخ تو برآید همی به نور قمر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - مدیح دیگر از آن بزرگ:دوال رحلت چون بر زدم بر کوس سفر - جز از ستاره ندیدم بر آسمان لشکر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیه عمادالدوله ابوالقاسم و گریز به ستایش سلطان ابراهیم:گمان بری که وفا داردت سپهر مگر - تو این گمان مبر اندر وقاحتش بنگر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - ستایش سیف الدوله محمود:چه مرکبست که او را نه خفتن ست و نه خور - چو چرخ پر ز ستاره چو کان پر ز گهر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰ - صفت فیل و مدح آن پادشاه:همی گذشت به میدان شاه کشور - عظیم شخصی قلعه ستان و صفدر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - هم در ستایش آن شهریار:چو شد فروزان از تیغ کوه رایت خور - بسان رایت سلطان خدایگان بشر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۹ - صفت دلبر فقیه بود:ز روی خواهش گفتم بدان نگار که من - ز شادمانی درویشم ای بت دلبر


  34. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۷:که پدیده است در جهان باری - کار هر مرد و مرد هر کاری


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۰ - مدیح دیگر از آن پادشاه و شمه ای از روزگار سیاه خویش:ای فلک نیک دانمت آری - کس ندیدست چون تو غداری

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱۳ - شکوه از پیری:پیریا پیریا چه بد یاری - که نیابد کسی ز تو یاری


  35. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الصائغ و السیاح » بخش ۱ - باب زرگر و سیاح:جگرت گر ز آتش است کباب - تا زماهی نگر نجویی آب


    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵ - در حق یار میهمان گوید:میزبان کرد مرا دوش بتم - آن گرانمایه تر از در خوشاب


  36. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۹:تا کمر صحبت میان طلبد - کمر ملک بر میان تو باد


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - شکایت از روزگار:روزگاریست سخت بی فریاد - کس گرفتار روزگار مباد


  37. نصرالله منشی » کلیله و دمنه » خاتمهٔ مترجم » بخش ۱:فخر الملوک وارث سلطان نامدار - بهرامشاه قبله شاهان نامور


    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوالفرج نصربن رستم و توصیف نبرد آزمایی او:آن ترجمان غیب و نماینده هنر - آن کز گمان خلق مر او را بود خبر

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - چیستان:ناجانور بدیع یکی شخص پر هنر - گه خامش است گاهی گویا چو جانور

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در صفت شیر و مدح آن وزیر:بگشاد خون ز چشم من آن یار سیم بر - چون بر بسیج رفتن بستم همی کمر