نگارخانه چین است یا شکفته بهار
مه دو پنج و چهارست یا بت فرخار
ز هر چهار نو آئین تر و بدیع ترست
نگار من که زمانه چو او ندید نگار
چو آفتاب ز من تا جدا شدند به سر
شدست بر من روز فراق او شب تار
ز اشک دیده در آبم چو شاخ نیلوفر
کبود گشته و لرزان و زرد و کوژ و نزار
نشسته بودم دوش از فراقش اندهگین
به طبع گوهر سنج و به دیده گوهربار
چو زلفکانش کرده ز زخم کف سینه
چو عارضینش کرده ز خون دیده کنار
درآمد از در حجره به صد هزار کشی
فرو نشست به پیشم چو صد هزار نگار
هزار گونه گلنار بر مه و پروین
هزار سلسله مشک بر گل و گلنار
ز روی کرده همه حجره بوستان ارم
به زلف کرده همه خانه کلبه عطار
هزار بوسه همی خواستم من از وی گفت
بده هزار ولیکن مده فزون ز هزار
در آن میان که همی بوسه دادمش بر لب
هزار بار غلط کردم از میانه شمار
گهی به شادی گفتم همی که باده بگیر
گهی به زاری گفتم همی بوسه بیار
چو باده بودی بر دست من برآوردی
نوای باربد و گنج گاو و سبز بهار
همی نواختی آن لعبت بدیع که هست
زبانش هشت ولیکن به لحن موسیقار
چو باده او را بودی بخواندمی پیشش
مدیح شاه جهان خسرو صغار و کبار
امیر غازی محمود سیف دولت و دین
خدایگان جهانگیر شاه گیتی دار
مطفزی ملکی خسروی خداوندی
که میر شهر گشای است و شاه شیر شکار
به مجلس اندر رویش بلند خورشیدست
به معرکه در تیرش ستاره سیار
ربود هیبت او از تن سپهر کژی
ببرد خنجر او سر زمانه خمار
زدوده تیغش تا بی قرار گشت به رزم
به دست فرخ او مملکت گرفت قرار
هر آنکه از سر برنده خنجرش بجهد
به هر کجا که رود ندهدش فلک زنهار
کسی که گرد ز درگاه فرخش ساید
نگشت یارد گردش زمانه غدار
به زیر پای نکوخواهش آتش آب شود
به دست دشمنش اندر ز گل بروید خار
جم و فریدون گر جشن ساختند رواست
چنین بود ره و آیین خسروان کبار
نهاد جشنی شاه جهان از آن برتر
که هست از ایشان برتر به خسروی صدبار
چو رسم پارسیان ناستوده دید همی
به رسم تازی جشنی نهاد خسرو وار
زهی به سیرت تو تازه گشته رسم عرب
به تو فروخته دین محمد مختار
کسی که منکر باشد خدای بیچون را
بود به اصل و به نسبت ز دوده کفار
چو دید طلعت نورانی بهشتی تو
کند به ساعت بر هستی خدای اقرار
برهمنی که به زنار بود نازش او
ز بیم تیغ تو می بگسلد ز تن زنار
وگرنه هیبت آن تیغ اژدها پیکر
کند به ساعت زنار بر میانش مار
از آنچه پار تو کردی شها هزار یکی
نکرد رستم دستان زال در پیکار
هزار یک زان کامسال کرد خواهی باز
به تیغ تیز به هند اندرون نکردی پار
خبر شنیدیم از رستم و ز تو دیدیم
عیان و هرگز کی چون عیان بود اخبار
هزار سال بزی شاد تا به هر سالی
گشاده گردد بر دست تو هزار حصار
بتاب بر همه آفاق آفتاب صفت
بگرد گرد همه عالم آسمان کردار
به معرکه اندر با دشمنان چو بحر بجوش
به مجلس اندر بر دوستان چو ابر ببار
زمین چنانکه تو دانی به تیغ تیز بگیر
جهان چنان که تو خواهی به کام دل بگذار
خزینه های ملوک زمین همه بربخش
نهاده های شهان جهان همه بردار
ز چرخ یافته داد و ز بخت گشته به کام
ز ملک روزی مند و ز عمر برخوردار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییها و جذابیتهای معشوق میپردازد و احساسات عمیق شاعر در زمان جدایی از او را به تصویر میکشد. شاعر معشوق خود را به مثابه نازک دلی و زیباییهای بهاری توصیف میکند و از درد فراقش سخن میگوید. او با زبانی شاعرانه و استعاری به وصف لحظات شیرین و تلخ عاشقانه خود میپردازد. همچنین، شاعر به وصف ویژگیهای پادشاهان و بزرگان میپردازد و فضایل و شجاعتهای آنها را ستایش میکند. این اشعار به نوعی تجلی قدرت، زیبایی، و احساسات انسانی است که در قالب مثنوی بیان شدهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد اینجا به زیبایی و جذابیتی اشاره شده که در طبیعت یا در وجود یک معشوق دیده میشود. در این بیت، شاعر از زیبایی صورتی یاد میکند که ممکن است مربوط به بهار باشد و همچنین به شکوفایی و طراوت اشاره دارد. به طور کلی، این بیان به نوعی نشاندهنده تلاقی جمال و زیباییهای طبیعی است.
هوش مصنوعی: عزیزم زیباتر و تازهتر از هر چهار نو عادت است، چون زمانه هیچگاه مانند او را ندیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که او از من دور شد، مانند آفتاب که از من دور شده باشد، روز جدایی او به پایان رسید و برای من، شب تار و سیاه آغاز شد.
هوش مصنوعی: از اشک چشمم مثل شاخ نیلوفر آبی رنگ و لرزان و زرد و پژمرده و ضعیف شدهام.
هوش مصنوعی: دیشب در اندوه جداییاش نشسته بودم، با حس شاعرانه و با چشمانی پر از اشک.
هوش مصنوعی: موهای او مانند زخمهای روی سینهام است و چهرهاش بر اثر اشکهای ریخته شده، حالت خاصی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی با ظاهری بسیار زیبا و شگفتانگیز وارد حجرهام شد و به آرامی در برابر من نشست، گویی که صدها تصویر زیبا در برابر من قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: هزاران گل مختلف به رنگ قرمز بر روی ماه و ستاره پروین و هزاران رشته موی مشکی بر روی گل و گلنار وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر گوشه از بوستان ارم به زیبایی چهرهای آراسته شده و زلفهای خود را به دور هر خانه و کلبه عطار پیچیده است.
هوش مصنوعی: من هزار بوسه از او خواستم، او گفت: هزار بوسه بده، اما بیشتر از هزار نفر میخواهم نده.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که به او بارها بوسه زدم، هزار بار از خودم پشیمان شدم و احساس کردم که نباید این کار را میکردم.
هوش مصنوعی: گاهی با شادی میگویم که باده بیاورید و گاهی با اندوه میگویم که بوسهای بیاورید.
هوش مصنوعی: اگر نوشیدنی در دست من بود، صدای خوش باربد و گنج گاو و زیبایی سبز بهار را برمیانگیختی.
هوش مصنوعی: تو با مهارت به نواختن آن دختر زیبا مشغول بودی که زبانش هشت است، اما صدای او مانند نواهای موسیقیدان است.
هوش مصنوعی: هنگامی که باده او را مینوشیدم، شروع به خواندن ستایش و تمجید از شاه جهان کردم، از بزرگترها و کوچکترها.
هوش مصنوعی: امیر غازی محمود، گوهری درخشان از حکومت و دین، حاکم جهانی بزرگ و فرمانروای سرزمینهاست.
هوش مصنوعی: ملک مطفزی، والی و فرمانروایی است که دارای مقام و عزتی بزرگ است. او درهای بهشت را میگشاید و همچون پادشاهی دلیر و توانمند است که در شکار شیرها مهارت دارد.
هوش مصنوعی: در دل مجلس، چهرهاش همچون خورشید درخشان است و در میدان جنگ، تیرهایش همچون ستارههای در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: هیبت و جذبه او چنان قوی است که از وجود آسمان دزدیده شده و با تیغ برندهاش، سر زمانه را به خواب و خوابآلودگی میبرد.
هوش مصنوعی: تیغ او را زدودند تا آرامش خود را از دست داد و در عرصه جنگ، با دستانی شاداب و خوشحال، سلطنت را به دست آورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با خنجرش به کسی آسیب بزند، در هر جایی که برود، ستاره اقبالش به او کمک نمیکند و در امان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که نتواند از درگاه فرخنده دور شود، نمیتواند با تغییرات ناگهانی زمان کنار بیاید.
هوش مصنوعی: اگر کسی نیکوکار باشد، تمام بدیها و مشکلاتی که برای او پیش میآید، به مرور زمان از بین میروند و دشمنانش هم به نوعی متضرر خواهند شد. مانند این که خارها از خاک بیرون میآیند و به زندگی او لطمه میزنند، اما در نهایت نمیتوانند او را از پا درآورند.
هوش مصنوعی: اگر جم و فریدون جشن برپا کردند، جایز است؛ زیرا این چنین رفتار و سنت پادشاهان بزرگ است.
هوش مصنوعی: جشنی که پادشاه جهان برپا کرده، از هر جشن دیگری که میان مردم برپا میشود، بالاتر و با شکوهتر است. این جشن به قدری باعظمت است که حتی هزاران بار هم که با دیگر مراسمها مقایسه شود، باز هم جایگاه ویژه خود را دارد.
هوش مصنوعی: خسرو، وقتی که دید سنتهای ایرانیان به خوبی رعایت نشده، تصمیم گرفت به شیوه عربی جشن و سروری برگزار کند.
هوش مصنوعی: به خاطر شخصیت تو، رفتارهای عربی تازه شده و دین محمد مختار به تو سپرده شده است.
هوش مصنوعی: کسی که به وجود خدا اعتقاد نداشته باشد، در واقع به ریشه و اصل خود نسبت به نیاکان کافر خود بیاعتنایی کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی روشن و بهشتی تو را میبینم، در آن لحظه به وجود خداوند اعتراف میکنم.
هوش مصنوعی: اگر برهمنی که به زنجیری (زنار) بسته است، از ترس تیغ تو به ناز و کرشمه بیفتد، این زنجیر بر تن او گسسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر نه، آن تیغ که شبیه اژدهاست، میتواند به سرعت او را بکشید و به دور کمرش مار دور بیفتد.
هوش مصنوعی: از کارهایی که تو انجام دادی، شاه، هزاران رستم (که قهرمان بزرگی است) هم در جنگها چنین کاری نکردهاند.
هوش مصنوعی: اگر هزار بار دیگر به خوشیها دست یابی، اما باز هم نتوانی با شدت و جسورانهگی بر ناهنجاریها غلبه کنی، به هند نمیرسیدی.
هوش مصنوعی: ما از رستم خبرهایی شنیدیم و با چشمان خود دیدیم، و هرگز خبرها نمیتواند مثل واقعیت خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: هزار سال خوش باش و زندگی کن تا هر سال به تو هزار دستاورد و موفقیت برسد.
هوش مصنوعی: ای خورشید، نور خود را بر تمامی افقها بتابان و مانند آفتاب، در تمام عالم بگرد.
هوش مصنوعی: در مقابل دشمنان باید همانند دریا پرخروش و پرانرژی باشی، و در جمع با دوستان باید مانند ابر، آرام و بخشنده رفتار کنی.
هوش مصنوعی: زمین را با دقت و قوت اداره کن، و دنیا را به گونهای که میخواهی، طبق آرزوهایت سامان بده.
هوش مصنوعی: خزانههای گرانبهای پادشاهان زمین همگی متعلق به خداوند است و همه فرمانروایان جهان باید از این نعمتها بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: از گردش روزگار، عدل و انصاف به دست آمده و از سرنوشت، بهرهای خوش نصیب شده است. از نعمت های دنیا برخوردار و از عمر نیز بهرهمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.