طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان
حال زمین دگر گشت از گشت آسمان
دور سپهر گشت رحاوی و چون رحا
کافور سوده بارد بر باغ و بوستان
باد خزان همی جهد از هر طرف چو تیر
تا گشت شاخ گلبن خم گشته چون کمان
تا آب همچو باده همی خورد شاخ گل
چون روی مست لعل همی بود بوستان
اکنون ز هول باد خزان گشت زرد روی
برگش چو زعفران شد شاخش چو خیزران
رویش چراست زرد اگر ناتوان نشد
وآبش چراست روشن اگر گشت ناتوان
تا تاج زر نهاد به سر بر درخت بست
گلبن به خدمتش کمر زر بر میان
تا آب جویبار چو تیغ زدوده شد
پوشیده آبگیر زره ها ز بیم آن
باشد چو روی و قامت زهاد برگ و شاخ
قمری بزد ز بیم نواهای دلستان
تا پر ستاره بود ز گل باغ را چمن
پیوسته بود بلبل در باغ پاسبان
اکنون که برگ شاخ چو خورشید زرد شد
بلبل چو پاسبانان معزول گشت از آن
چون گشت باغ پیر نهان گشت راز او
چونان که بود پیدا آنگه که بد جوان
آری جوان و پیر همیدون چنین بوند
کاین راز خود پدید کند وان کند نهان
گویی که کاروانی از زعفران تر
آمد به باغ و باد بزد راه کاروان
باد وزان همی جهد اکنون ازین نشاط
کش هست بیکرانه و بی مرز زعفران
بر جستنش ملال نه از سیر و ماندگی
گویی که هست رکب شاهنشه جهان
محمود سیف دولت و دین پادشاه دهر
تاج ملوک و فخر زمین خسرو زمان
شاهی که گشت زنده و تازه ز رای او
دین رسول تازی و آیین باستان
با حلم او زمین گران چون هوا سبک
با طبع او هوای سبک چون زمین گران
بر ملک او سیاست او گشته پای بند
بر کنج او سخاوت او گشته قهرمان
جز در مدیح او همه فضل زمانه نقص
بیرون ز خدمتش همه سود جهان زیان
ابرست و باد مرکب تازیش در نبرد
گر ابر با رکاب بود باد با عنان
از سم او ببینی بر دشت ها اثر
ز آوای او بیابی در گوش ها نشان
تیغش به روز کوشش مانند صاعقه ست
ذکرش به عالم اندر گشتست داستان
چرخیست پرستاره و ابریست پرسرشک
آبیست بی تحرک و ناریست بی دخان
ای پادشاه عادل و ای شهریار حق
ای خسرو مظفر و ای شاه کامران
ای گاه بردباری و رادی چو اردشیر
وی وقت کامگاری و مردی چو اردوان
ای عدل را کمال تو چون چشم را بصر
وی ملک را جلال تو چون جسم را روان
در وصف کرده های تو حیران شده ضمیر
وز نعت داده های تو عاجز شده بیان
هرگز که ساخت اینکه تو سازی همی شها
از خسروان کافی و شاهان کامران
در ملک دید هیچکس این رتبت و شرف
در جود داشت هیچ کس این قدرت و توان
آمد خزان فرخ شاها به خدمتت
شد بوستان و باغ به دیگر نهاد و سان
در بوستان به جای گل و لاله و سمن
آمد ترنج و نرگس و نارنج بیکران
گر ارغوان ز باغ بشد هیچ باک نیست
می خواه ارغوانی بر یاد ارغوان
فرخنده باد بر توش ها مهرگان ز مهر
بگذار در نشاط دو صد مهر و مهرگان
تو بر سریر و آنکه تو را دوست در سرور
تو باهوای خویش و عدو مانده در هوان
تو سرفراز خسرو و شاهان تو را رهی
تو شادمان و آنکه به تو شاد شادمان
جاه تو بی تغیر و ملک تو مستقیم
عز تو بی کرانه و عمر تو جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، تغییرات فصلی و اثرات آن بر طبیعت و انسانها توصیف شده است. شاعر به تغییر طبع هوا و حال زمین اشاره میکند که باعث زرد شدن برگها و خم شدن شاخهها مانند کمان شده است. همچنین عشق و زیبایی در باغ به تدریج کمرنگ میشود، و بلبل که روزگاری پاسبان باغ بود، از آن دور میافتد. شاعر با مقایسه بین جوانی و پیری، به رازهای نهفته زندگی اشاره میکند و کاروانی از زعفران را به باغ میآورد. در ادامه، شاعر به ستایش پادشاه محمود میپردازد و او را به عنوان نمونهای از شجاعت و بزرگواری توصیف میکند. در نهایت، شاعر آرزوی خوشبختی و شادابی را برای پادشاه و سرزمینش ابراز میکند و به بزم و سرور مهرگان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هوا تغییر کرده و دنیا به حالت دیگری درآمده است. حال زمین نیز به واسطه تغییر آسمان دگرگون شده است.
هوش مصنوعی: در این شعر به تغییرات و زیباییهای طبیعت اشاره شده است. دوران که در زمان رهایی و تازهنفس بودن، مانند کافور که در هوای پارکها و باغها پخش میشود، به باغها و بوستانها طراوت و زندگی میبخشد. در واقع، این تغییرات مثبت و دلنواز، احساس نشاط و شادابی را در دل انسانها به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: نسیم پاییزی از هر سو میپیچد و چون تیر فرود میآید، تا اینکه شاخههای درخت گل مانند کمانی خم میشوند.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به شاخ گل دارد که در حال نوشیدن آب مانند نوشیدن شراب است و با اشاره به زیبایی گل، آن را به حالت مستی و سرخوشی تشبیه کرده است. در واقع، زیبایی و شادابی گل به نوعی به فضای خوشبو و دلپذیر بوستان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر ترس ناشی از باد خزان، برگها زرد و مانند زعفران شدهاند و شاخهاش مانند نی بوده است.
هوش مصنوعی: اگر رویش زرد شده، به خاطر ناتوانی اوست و اگر آبش روشن است، نشاندهنده این است که حتی در زمانی که ضعیف شده، هنوز هم میتواند به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که تاج طلایی را بر سر نهند و درختی به خاطر او بیفروزند، باغ گل را به خدمتش با کمر طلایی زینت میدهند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه آب جویبار مانند نیزهای تیز و برنده روان شد، آبگیر که جایی برای جمع شدن آب است، به خاطر ترس از آن، پوشیده و پنهان شد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و قامت زاهدان مانند برگ و شاخه قمر باشد، باید از ترس نغمههای دلانگیز، بیدار و هوشیار بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان پر از ستاره باشد، گلهای باغ همیشه شکوفا خواهند بود و بلبل در باغ بهعنوان نگهبان حضور خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اکنون که برگهای درخت مانند خورشید زرد شدهاند، بلبل نیز مانند پاسبانان برکنار شده از وظیفه، به غم و اندوه نشسته است.
هوش مصنوعی: زمانی که باغ پیر و پنهان شد، رمزش نیز پنهان گشت، همانطور که وقتی جوان بود، برای همه آشکار بود.
هوش مصنوعی: بله، هم جوان و هم پیر به همین صورت هستند که این راز را آشکار میکنند و آن را پنهان میکنند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گروهی از زعفران تازه به باغ آمدهاند و بادی نیز مسیر آنها را میوزد.
هوش مصنوعی: باد اکنون با انرژی فراوان میوزد و این نشانهای از شادی و سرزندگی است که به مانند زعفران، بدون مرز و بیکران به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: میل به دوری از تکرار و ماندن در یک جا نیست، بلکه به نوعی از قدرت و جذابیت در زندگی اشاره دارد که انسان را به تحرک و جستجوی بیشتر ترغیب میکند. این حرکت به معنای تلاشی است که به خاطر موقعیتهای بزرگ و با ارزش در زندگی انجام میشود.
هوش مصنوعی: محمود، که نماد قدرت و معنویت است، پادشاهیست که در زمان خود بر سرزمینها حکومت میکند و افتخار و زیبایی را برای دنیا به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: شاهی که با اندیشهاش زنده و پویا شد، دین پیامبر عرب و سنتهای قدیمی را حفظ کرد.
هوش مصنوعی: با وجود صبوری و آرامش او، زمین سنگین به نظر میآید ولی در واقع سبک است. و برعکس، هوای سبک و لطیف در برخورد با او، سنگین و جدی میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که بر سرزمین او، تدبیر و سیاست او به طور کامل حکمرانی میکند و در گوشههای آن، generosity یا بخشندگی او به قهرمانانهترین شکل خود بروز میکند.
هوش مصنوعی: جز در ستایش او، بقیه فضایل زمانه ناقص و بیارزش هستند. از حضور او، تمام خوبیهای دنیا به ضرر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: هوا ابری است و باد در حال تکاپو. اگر ابر به زین کشیده باشد، باد با مهار میآید.
هوش مصنوعی: از تاثیر سم او بر روی دشتها نشانههایی خواهی دید و از آواز او، نشانههایی در گوشهایت خواهی شنید.
هوش مصنوعی: تیغ او در روز تلاش، به مانند صاعقه است و نامش در جهان به عنوان یک داستان مشهور شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به وصف یک پدیده طبیعی میپردازد. در آن به دایرهای اشاره شده که پر از ستاره است و ابری همراه با بارش اشک در آن وجود دارد. آبی که حالتی ساکن و بیحرکت دارد و آتشینی که بدون دود به نظر میرسد. به طور کلی، تصویرسازی زیبایی از آسمان و طبیعت را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که با انصاف و عدالت حکومت میکنی، ای فرمانروای حقیقی، ای شاه پیروز و خوشبخت.
هوش مصنوعی: ای زمانی صبر و شکیبایی تو مانند اردشیر باشد، و وقتی که به موفقیت و کامیابی میرسی، همچون اردوان مردانگی از خود نشان ده.
هوش مصنوعی: ای عدالت، کمال تو مانند بینایی است که به چشم جان میبخشد و شکوه تو در ملک مانند روحی است که به جسم زندگی میدهد.
هوش مصنوعی: ضمیر من در توصیفهای تو گیج و حیران شده و قدرت بیان من از بیان خوبیها و صفات تو ناتوان مانده است.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر نیاور که تو با ساز خود، شایستهی شاهان و بزرگان هستی.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس به این درجه و مقام از سخاوت نرسیده و هیچ فردی به این اندازه قدرت و توانایی ندارد.
هوش مصنوعی: پاییز پرخیر و برکت به حضور تو آمد و باغ و بوستان تغییر شکل دادند و به شکل دیگری درآمدند.
هوش مصنوعی: در باغ، به جای گلها و لالهها، میوهها و گیاهان جدیدی مانند ترنج و نرگس و نارنج به وفور روییدهاند.
هوش مصنوعی: اگر که گل ارغوان از باغ برود، هیچ ناراحتی نیست؛ فقط تو میتوانی می را طلب کنی که بوی ارغوان را به یاد بیاوری.
هوش مصنوعی: مبارک باد بر تو روز مهرگان، از محبتهایی که در این روز میورزی، بیش از دوصد بار شاد و خوشحال باش.
هوش مصنوعی: تو بر بلندایی و محبوب تو در شادی تو با آرزوهای خود مشغول است و دشمن در بیسرنوشتی باقی مانده.
هوش مصنوعی: تو برتری و ویژگیهای خاصی داری که تو را از دیگران متمایز میکند. تو خوشحال و شاد هستی و هر کسی که با تو در ارتباط است نیز خوشحال و شاد میشود.
هوش مصنوعی: مقام و ارزش تو همیشه ثابت است و حکمرانیات همواره راست و درست خواهد بود. عزت و بزرگی تو بیپایان است و زندگیات همیشگی و پایدار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.