ای بسا شب که تا به روز سپید
متعجب ز من بماند اختر
به چپ و راست سیلها راندم
به قدح ز آن گداخته گوهر
با رخ و زلف ساقیان ما را
یاد نامد ز لاله و عبهر
به هم آمیخته شد اندر گوش
نوش ساقی و لحن خنیاگر
ساغر می شده به رنگ و به بوی
چشم را شمع و مغز را مجمر
یک زمان شد به یکدگر گفتیم
چو بدیدیم روی یکدیگر
تن ز مستی همی نپاید پای
دل ز شادی همی برآرد پر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شبهایی اشاره میکند که ستارهها از شگفتی او ماندند. او در حال تجربهای عاشقانه است و به وصف لحظات خوشی میپردازد که با ساقیان و نوشیدن شراب همراه است. در کنار زیباییهای ظاهری، احساسات عمیقتری چون مستی و شادی به تصویر کشیده میشود. شاعر میگوید که در آن لحظات، دل از شادی پر میشود و جسم نمیتواند در مقابل این هیجانها پایداری کند. به طور کلی، شعر به توصیف لحظات خوش و دلنشین عشق و مستی میپردازد.
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها ستارهها متعجب از من تا سپیدهدم باقی میمانند.
هوش مصنوعی: در دو طرف سیلها را به حرکت درآوردم، به قدری که آن گوهر داغ شده را به دست آورم.
هوش مصنوعی: با چهره و موهای زیبا و دلربای ساقیان، ما را به یاد گلهای لاله و چشمههای پرآب نینداختند.
هوش مصنوعی: در گوش نوش، صدا و نغمهی ساز و آواز خواننده با هم ترکیب شده و به صورت یکپارچه به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا، اشاره به تجربهای لذتبخش و معنوی از نوشیدن شراب و تأثیر آن بر حواس و روح است. رنگ و بوی شراب به شمع و مغز انسان تشبیه شدهاند، که نشاندهنده زیبایی و جذابیت این لحظههاست. انگار که شراب با رنگ و عطرش، نور و گرما را به وجود میآورد و ذهن آدمی را روشن میکند.
هوش مصنوعی: مدتی به هم نگاه کردیم و با دیدن چهره یکدیگر احساساتمان را بیان کردیم.
هوش مصنوعی: تن در حال مستی تاب و تداوم ندارد، در حالی که دل از خوشحالی به اوج میرسد و پرواز میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور
نامور میر نصر ناصر دین
بوالمظفر که عزم اوست ظفر
رؤیت و خلق اوست جان و خرد
[...]
دی ز لشکرگه آمد آن دلبر
صد ره سبز باز کرد از بر
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر
گرد لشکر فرو فشاند همی
[...]
ای جهان را به راستی داور
ملک عدل ورز دین پرور
عالم افروز نام مسعودت
ملک را همچو تاج را گوهر
گنج پرداز دست معطی تو
[...]
طالع از طالعت عجایبتر
کس ندیدی عجایب دیگر
گه به چرخت برد چو قصد دعا
گه به خاک آردت چو عزم قدر
گه به دستت ببندد از دل پای
[...]
رایت شهریار دین گستر
سایه افگند بر جهان یکسر
مسرعات فلک رسانیدند
خبر فتح او بحر کشور
رونقی یافت ملت ایزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.