ای گشته دل من به هوای تو گرفتار
دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار
از غم دل جوشان مرا بار گران کرد
آن عنبر پر جوش بر آن اشهب پر بار
ای نرگس بیمار تو بر خواب چو نرگس
چشمم همه شب در غم بیمار تو بیدار
تو سخت جفاکاری و من نیک وفاجو
من سخت کم آزارم و تو نیک دل آزار
هر چند که من بیش کنم پیش تو زاری
تو بیش رمی از من دلسوخته زار
منمای مرا رنج و مکن بر تن من جور
کز جور تو و رنج تو تن گشت گرانبار
باشد که من از جور تو در پیش شهنشه
جامه بدرم روز مظالم به گه بار
تاج ملکان خسرو مسعود براهیم
سلطان جهانبخش جهانگیر جهاندار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد و رنجی که به خاطر معشوقش متحمل میشود، سخن میگوید. او خود را در دام عشق گرفتار میبیند و از جدایی و غم ناشی از آن مینالد. شاعر به معشوقش انتقاد میکند که با جفاکاریهایش، او را آزرده خاطر کرده است. او به سختیهایش در این عشق اشاره میکند و از محبوب میخواهد که به او ظلم نکند، زیرا بار غم و رنج ناشی از عشق برایش سنگین شده است. در نهایت، اشارهای به بزرگی و مقام کسانی دارد که در عالم وجود دارند، شاید به این معنا که عشق و دردهای او حتی در مقابل قدرت و شوکت دنیا نیز اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو به آسیب دچار شده است. چه فایدهای دارد که درباره این موضوع صحبت کنم؟
هوش مصنوعی: غم دل مرا به شدت تحت فشار قرار داد و مانند عطر خوشبود پر جوش، بر دوش من سنگینی کرد و بار سنگینی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: ای نرگس بیمار، تو مثل نرگس در خواب به سر میبری، اما من مانند نرگس چشمانم در تمام شب در غم بیماری تو بیدار و هشیار هستم.
هوش مصنوعی: تو خیلی بیرحمی و من با وفا هستم. من به سختی به کسی آزار میرسانم، اما تو خوبی در آزار دیگران.
هوش مصنوعی: هرچند که من در مقابل تو بسیار التماس میکنم و زاری میکنم، تو همچنان از من که دلی سوخته و رنجیدهام، پرهیز میکنی.
هوش مصنوعی: از من رنج نبر و به من ظلم نکن، زیرا ظلم و رنج تو بر من، بار سنگینی بر دوش من میگذارد.
هوش مصنوعی: امیدوارم که من از ظلم تو در روزی که حساب و کتاب وجود دارد، در مقابل پادشاه، لباسی بر تن نداشته باشم.
هوش مصنوعی: تاج پادشاهان از آن خسرو مسعود است، همان براهیم که سلطانی است جهانگستر و صاحب قدرت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.