چون ببستم کمر به عزم سفر
آگهی یافت سرو سیمین بر
رنجه و تافته به رسم وداع
اندر آمد چو سرو و ماه از در
گه به فندق همی شخود سمن
گه به لؤلؤ همی گزید شکر
مر مرا گفت ای عزیز رفیق
همه با رنج و محنتی تو مگر
از تو بازیچه ای عجب کرده ست
گردش این سپهر بازیگر
گاه سنگت کند همی بر کوه
گاه بادت کند به صحرا بر
گاه با دیو داردت هم رخت
گاه با شیر داردت همبر
گاه در حبس ها بداری پای
گاه در دشت ها برآری پر
گه یکایک به طبع بربندی
از پی رزم همچو نیزه کمر
گه بجوشد بر تو در جوشن
گه بتفسد سر تو در مغفر
ای عجب لااله الاالله
بخت باشد از این مخالف تر
گیرم از من به عجز بشکیبی
یا ندارد بر تو عشق خطر
خدمت مجلس جمال الملک
چون توانی گذاشت نیک نگر
مفخر و زینت زمانه رشید
که نیارد چنو زمانه دگر
آنکه او را خدای عزوجل
داد علم علی و عدل عمر
آنکه آثار همتش بسته ست
گردن دین و ملک را زیور
آنکه با خلق او ندارد بوی
نافه مشک و بیضه عنبر
خرم از جود او بهار عطا
روشن از عدل او جهان هنر
رای او را سها بود خورشید
خشم او را شرر بود آذر
بر ندارد سخای کفش را
بحر پر در و کان پر گوهر
بر نتابد نهیب بأسش را
مرکز خاک و چنبر محور
مهر او کرد شکر از حنظل
کین او ساخت حنظل از شکر
دهر با عزم او ندارد زور
مهر با رای او ندارد فر
قدر او چرخ گشت و چرخ زمین
طبع او بحر گشت و بحر شمر
به کمالش همی ببالد ملک
تاب جودش همی بکاهد زر
جان او پیش جان خلق جهان
گشته از تیر روزگار سپر
عدل شافی او به هر بقعه
رای کافی او به هر کشور
هیبت او چو شیر وقت نخیز
بسته بر نائبات راه گذر
ظلم را همچو باز دوخته چشم
فتنه را همچو مار کوفته سر
ای جهان را به مکرمت ضامن
وی خرد را به راستی داور
باز گردون گوژپشت سپرد
دل و جانم به انده بی مر
از قضا پیش من نهاد رهی
که در او وهم کور گردد و کر
آب حوضش به طعم چون زقّوم
برگ شاخش به شکل چون نشتر
من درین ره نهاده تن به قضا
وز توکل سپرده دل به قدر
به سم باره باز خواهم کرد
هر زمانی صحیفه های عبر
همه شب بر ستاره خواهم بست
به طلوع و غروب وهم و نظر
راست مانند ابر و باد مرا
رفت باید همی به بحر و به بر
از فراق هوای مجلس تو
با لب خشک و با دو دیده تر
رویم از گریه همچو روی زریر
دلم از سوز چون دل مجمر
ژاله گشته سرشک من ز عنا
لاله گشته دو چشم من ز سهر
از پی نور در شبان سیاه
آرزومند طلعت تو بصر
مدح های تو حرز جان و تنم
در بیابان و بیشه و کردر
ساخت خواهم ز نام تو تیغی
از پی جنگ شیر شرزه نر
راند خواهم ز گفته هات مثل
گفت خواهم ز کردهات سمر
تا ببینمت آفتاب نهاد
اندر آن صدر آسمان پیکر
بود خواهم ز هجر تو همه روز
بی قرار و نوان چو نیلوفر
دیده بی تو نخواهدم نعمت
دست بی تو نگیردم ساغر
بر من از فرقتت حرام بود
ناله نای و نغمه مزمر
دوری بزم تو بخواهد بر
زآتش طبع من فروغ و شرر
زنگ خواهد زد از جدایی تو
خاطر آبدار چون خنجر
عز من بی تو بود خواهد ذل
نفع من بی تو گشت خواهد ضر
بی توام شادیی نخواهد بود
ای شگفتی که داردم باور
تا همی باشدم به مدح و به شکر
طبع و خاطر قوی و کاریگر
مدح های تو بارم از خامه
شکرهای تو خوانم از دفتر
گر بدانجا کشد زمانه مرا
که برو سودمند نیست حذر
والله ار در جهان چو من یابی
هیچ مداح و بنده و چاکر
تا بتابد ز آسمان پروین
تا بروید به بوستان عرعر
به جلالت عنان دولت گیر
به سعادت بساط فخر سپر
دورها جشن های دولت بین
قرن ها سالهای عمر شمر
بر تن تو ز خرمی کسوت
بر سر تو ز فرخی افسر
گشته گردون به حلم تو گردان
داده گردن به امر تو اختر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف سفر و وداع با دوست خود میپردازد و مشکلات و سختیهای زندگی را که بر او فرود میآید، توصیف میکند. او آرزو دارد که در حضور محبوب و جمال او بماند و زندگیاش را تحت تاثیر صفات والای او قرار دهد. شاعر از بیقراری و دلتنگی خود در نبود محبوب میگوید و از اشتیاقش نسبت به دیدار دوبارهی او مینویسد. در ادامه، او ویژگیهای بزرگمردانی چون عدل و علم و جود را میستاید و بر این نکته تاکید میکند که زندگی بیمحبوب رنگ و بویی ندارد. شعر با نالهی دل و آرزوی وصال محبوب به پایان میرسد، و شاعر بر این باور است که هر چه بادا، او همواره آمادهی ستایش و شکر است.
هوش مصنوعی: زمانی که تصمیم گرفتم سفر را آغاز کنم، خبر این موضوع به سرو سیمین (نماد زیبایی و لطافت) رسید.
هوش مصنوعی: با درد و رنج و با زینت و زیبایی، به نشانهی وداع وارد شد، همانطور که سرو و ماه از در وارد میشوند.
هوش مصنوعی: گاهی به فندق زعفرانی میزند و گاهی درخشان لؤلؤ را با شکر میخورد.
هوش مصنوعی: دوست عزیزم به من گفت که تو همهچیز را با زحمت و دشواری به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: گردش زمان، به طور شگفتانگیزی تو را به ابزاری برای بازی تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: گاه در سختیها و مشکلات مانند سنگی بر روی کوه قرار میگیری و گاه در لحظات خوشی و آرامش مانند بادی در دشت و صحرا میرقصی.
هوش مصنوعی: گاهی با موجودات وحشتناک سر و کار داری و گاهی با موجودات قوی و نیرومند.
هوش مصنوعی: گاهی در زندان و محدودیت به سر میبری و گاهی در فضاهای آزاد و وسیع پرواز میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی یکی یکی بر سر دشمنان میتازی مانند نیزهای که بر کمر آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: گاه ممکن است در جنگ، زره تو را حفاظت کند و گاه نیز ممکن است سر تو تحت تأثیر قرار بگیرد و آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: عجب این است که تنها خداوند وجود دارد، اما بخت آدمی از این بیشتر با کجسمتی مواجه نیست.
هوش مصنوعی: اگر بپذیرم که من توانایی صبر و تحمل را ندارم، آیا این عشق برای تو خطرناک نخواهد بود؟
هوش مصنوعی: در حضور زیبایی و جلال پادشاه، چطور میتوانی به درستی رفتار کنی؟ خوب و دقت کن.
هوش مصنوعی: رشید مایه افتخار و زیبایی زمانه است و چنین فردی را زمانهای دیگر نمیتواند بیاورد.
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت و ویژگیهای شخصی اشاره دارد که از جانب خداوند علم و دانش بالایی، همچنین عدالت و انصاف را به او عطا کرده است. به طور خاص، این شخص به علم و قضاوت عادلانه مشهور است و به نوعی الگوی فضیلت و دانایی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: کسی که تلاش و کوشش او باعث زینت بخشیدن به دین و سرزمین شده است.
هوش مصنوعی: کسی که با خلق و خوی خود، عطر و بوی خاص و دلنشینی ندارد، مانند کسی است که از زیبایی و لطافت پررنگ محروم است.
هوش مصنوعی: خرمی و زیبایی به خاطر بخشش اوست و عالم هنر به واسطهی انصاف و عدالت او روشن شده است.
هوش مصنوعی: رای او مانند ستارهای درخشان است و خشم او مانند آتشی سوزان و آتشین میباشد.
هوش مصنوعی: اگر سخاوت و generosity شخصی را در نظر بگیریم، در واقع او در میان اقیانوسی از ثروتها و منافع قرار دارد که با بخشندگی خود میتواند دیگران را بهرهمند کند. به عبارتی، همانند دریا که پر از جواهرات و منابع ارزشمند است، آن فرد نیز با دست سخاوتمندش میتواند به دیگران خواب و آرامش بخشیده و کمک کند.
هوش مصنوعی: او به قدری قدرتمند است که هیچ چیز نمیتواند تهدید او را تحمل کند، حتی مرکز زمین و مدارهای آن.
هوش مصنوعی: محبت او باعث خوشی و شیرینی زندگیام شد، در حالی که او از همین شیرینیها، تلخیها و سختیها را ساخت.
هوش مصنوعی: دنیا به اراده او قدرتی ندارد و با تدبیر او تأثیری احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وجود و اهمیت او باعث شده که جهان و زمین به دور او بچرخند و ویژگیهای او همچون دریا عمق و وسعت خاصی پیدا کند. به عبارت دیگر، تاثیر و مقام او به قدری بزرگ است که تمام پدیدهها و عناصر هستی تحت تاثیر او قرار دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با پیشرفت و کمال شخص، افتخارات و زیباییهای او بیشتر میشود، اما در عین حال احساس ثروت و تواناییهای مادی دیگران کمتر میشود. به عبارتی، زیبایی و بزرگی شخصیت او باعث میشود که ارزشهای مادی و ظاهری رنگ باخته و کمتر به چشم بیاید.
هوش مصنوعی: زندگی او در برابر زندگی انسانها به خاطر سختیهای روزگار مانند سپری شده است.
هوش مصنوعی: عدالت و شفافیت او در هر نقطهای از دنیا به اندازهای است که نیازی به توضیح بیشتر نیست. هر کشوری میتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: نگاه و جلال او مانند شیر در هنگام خیزش است که بر سر راهها ایستاده و کسی جرات عبور از کنار او را ندارد.
هوش مصنوعی: ظلم مانند چشمی باز است که به دقت به اطراف نگاه میکند و فتنه همچون مار در حال کمین است که سرش را به شدت پایین نگه داشته است.
هوش مصنوعی: ای جهان، به خاطر نیکی و بزرگمنشیات، به تو اعتماد کردهام و ای خرد، تو را به راستی و انصاف، قاضی میدانم.
هوش مصنوعی: بازگردان، ای گوژپشت! دل و جانم را در اندوهی بیپایان سپردم.
هوش مصنوعی: به طور تصادفی راهی به من نشان داده شد که در آن، تصور و درک نادرست و ناواضح شود و انسان قادر به شنیدن حقیقت نباشد.
هوش مصنوعی: آب حوضش طعمی تلخ و ناخوشایند دارد، مانند زقّوم، و برگهای درختش به شکل تیزی مانند چاقوی جراحی هستند.
هوش مصنوعی: من در این راه، جسمم را به سرنوشت سپردهام و با اعتماد به خدا، دلم را به مقدرات واگذار کردهام.
هوش مصنوعی: هر زمان که دل تنگ شوم و غمها به سراغم بیایند، به یاد خاطرات و تجربههای گذشته خواهم پرداخت و آنها را مرور میکنم.
هوش مصنوعی: من هر شب به ستارهها مینگرم و به طلوع و غروب آنها فکر میکنم و در خیال خود غرق میشوم.
هوش مصنوعی: من باید مانند ابر و باد به سمت دریا و ساحل بروم و راه خود را ادامه دهم.
هوش مصنوعی: از دوری تو، هوای نشستن در جمع تو در حالی که لبهایم خشک و چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: چهرهام از شدت گریه مانند چهره زریر شده و دلم به اندازه دل یک آتشدان پر از سوز و درد است.
هوش مصنوعی: بیدلی و غمگینی من باعث شد که اشکهایم بیفتد و چشمانم مانند گلهای لاله درخشان و پررنگ شوند.
هوش مصنوعی: در دل شب تار، به دنبال نور هستم و چشم به راه چهره روشنت هستم.
هوش مصنوعی: مدح و ستایشهای تو مانند سپری برای جان و تن من در بیابانها، جنگلها و کوههاست.
هوش مصنوعی: از نام تو برای خود شمشیری قوی خواهم ساخت تا در جنگ با شیر نر و شجاع به کار ببرم.
هوش مصنوعی: میخواهم از سخنانت دوری کنم، مانند دوریام از کارهایت که میوهای ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو را ببینم، تیرگیها برطرف میشود و تو چون خورشید در آسمان درخشان خواهی بود.
هوش مصنوعی: من هر روز به خاطر دوری تو ناآرام و بیقرار هستم، مانند نیلوفر که همیشه در جستجوی آب و سرسبزی است.
هوش مصنوعی: اگر تو را نداشته باشم، چشمم به هیچ چیز زیبایی نخواهد دید و دستم هیچ وقت به شراب خوشگوار نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: از جدایی تو برای من نواختن نای و آواز خوش permitted نیست، یعنی احساس ناراحتی و غم به قدری عمیق است که نمیتوانم حتی آواز سر دهم.
هوش مصنوعی: دوری از جمع تو، آتش درون من را شعلهورتر میکند و احساساتم را پرشورتر میسازد.
هوش مصنوعی: از جدایی تو، دلم همچون خنجری تیز و برنده از غم پر میشود و زنگ خطرش به صدا درمیآید.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو عزت و افتخار داشتم، اما اکنون بدون تو به ذلت و ناتوانی دچار شدهام. نفع و سود من نیز بدون تو به زیان و ضرر تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: بدون تو هیچ شادیای نخواهم داشت، ای شگفتی که به وجود تو ایمان دارم.
هوش مصنوعی: من دائماً در تلاش هستم تا از ستایش و سپاسگزاری بگویم و با دل و نیروی قوی و سعی و کوشش خود، به کار ادامه دهم.
هوش مصنوعی: مدحها و ستایشهای تو مانند باری بر دوش من است و من از نوشتههای شیرین تو لذت میبرم.
هوش مصنوعی: اگر روزگار مرا به جایی ببرد که در آن نفعی نیست، از رفتن نمیتوانم جلوگیری کنم.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، اگر در این دنیا کسی مانند من پیدا کنی که اینقدر مداح و بنده و خدمتگذار باشد، هرگز نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستاره پروین در آسمان بدرخشد، درختان عرعر در باغ جوانه بزنند و به رشد خود ادامه دهند.
هوش مصنوعی: به عظمت و بزرگیات توجه کن و حکومت و فرمانرواییات را در دست بگیر، و با خوشبختی و سعادت، زمینه را برای افتخار و بزرگیات فراهم کن.
هوش مصنوعی: ایام گذشته، جشنهای شکوه و قدرت را در میان قرنها و سالهای عمر شمر به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: بر روی تن تو لباس خوشرنگی است و بر سرت تاجی از خوشبختی و سعادت قرار دارد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر آرامش و صبر تو، گردان شده و ستارهها در اطاعت از فرمان تو سر به زیر آوردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور
نامور میر نصر ناصر دین
بوالمظفر که عزم اوست ظفر
رؤیت و خلق اوست جان و خرد
[...]
دی ز لشکرگه آمد آن دلبر
صد ره سبز باز کرد از بر
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر
گرد لشکر فرو فشاند همی
[...]
ای جهان را به راستی داور
ملک عدل ورز دین پرور
عالم افروز نام مسعودت
ملک را همچو تاج را گوهر
گنج پرداز دست معطی تو
[...]
طالع از طالعت عجایبتر
کس ندیدی عجایب دیگر
گه به چرخت برد چو قصد دعا
گه به خاک آردت چو عزم قدر
گه به دستت ببندد از دل پای
[...]
رایت شهریار دین گستر
سایه افگند بر جهان یکسر
مسرعات فلک رسانیدند
خبر فتح او بحر کشور
رونقی یافت ملت ایزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.