تا بقا مایه نما باشد
ثقت الملک را بقا باشد
طاهر آن آفتاب کز نورش
آفتاب فلک سها باشد
جستن راه خدمت سامیش
جز به وجه ثنا خطا باشد
سختم آسان بود ثنا گفتن
جود او مایه ثنا باشد
ای کریمی کامیدواران را
همه لفظ تو مرحبا باشد
ز دکان نیاز گیتی را
خاک صحن تو کیمیا باشد
چشم اقبال شهریاری را
گرد رخش تو توتیا باشد
بر عدو عنف تو سموم بود
بر ولی لطف تو صبا باشد
حزم و عزم تو چون بگیرد جزم
آن زمین باشد این هوا باشد
سایلان را ز دست تو نه عجب
گر نتیجه همه عطا باشد
تا همی دست راد تو گه بزم
پدر و مادر سخا باشد
رای تو ار شود چو وهمت تیز
بر فلک خط استوا باشد
منحنی می شود فلک پس از آن
کز در او گردش رحا باشد
تا همی جاه گیتی افروزت
همچو مهر اصل هر ضیا باشد
دولتت دولت علایی را
مایه و پایه علا باشد
به خدایی که بر جلالت او
هر چه بینی همه گوا باشد
صفت و نعمت او به نزد خرد
همه آلاء و کبریا باشد
گر چنین پادشا که هست امروز
در جهان هیچ پادشا باشد
خدمت بارگاه مجلس او
عمره و مروه و صفا باشد
ور چو تو مرد هیچ دولت را
نیز در دانش و دها باشد
پس چرا چون منی که بی مثلم
به چنین حبس مبتلا باشد
گر همی باغ فضل را از من
رونق و زینت و بها باشد
چون گل لاله جای من ز چه روی
همه در خار و در گیا باشد
این گنه طبع را نهم که همی
مایه فطنت و ذکا باشد
به خدای ار مرا در این زندان
جز یکی پاره بوریا باشد
نان کشکین اگر بیابم هیچ
راست گویی زلیبیا باشد
چون سرشک و چو روی هرگز
نه عقیق و نه کهربا باشد
آشنا ورزمی ز اشک دو چشم
اگرم چشم آشنا باشد
راست گویی هوای زندانم
دیو و افعی و اژدها باشد
همه گر صورتی نگارد ازو
روی آن صورت از قفا باشد
وانگهم سنگدل نگهبانی
که چنو در کلیسیا باشد
از گرانی بلند چون گردم
تکیه بر چوب و بر عصا باشد
رفتن من دو پی بود وانگاه
پشتم از بار آن دو تا باشد
مر مرا گویی از گرانی بند
پای در سنگ آسیا باشد
پیش چشم آرحال من چو مرا
جمله این برگ و این نوا باشد
حبس را زاده ام و مرا گویی
رنج و غم مادر و نیا باشد
چرخ کژ می زند مراد و همی
هر چه باشد همه دغا باشد
نیک دانی که از قرابت من
چند گریان و پارسا باشد
چون منی را روا مدار امروز
که ز فرزندگان جدا باشد
مانده ایشان به درد و من در رنج
این همه هر دو از قضا باشد
لیکن از دین پاک تو نسزد
که بدین مر تو را رضا باشد
گر عنایت کنی و من بر هم
از بزرگی تو را سزا باشد
نه همی فرصتیت باید جست
گر خلا باشد ار ملا باشد
نکته ای گر برانی از حالم
همه امید من روا باشد
ور کنم شغل هیچ کس پس از این
گردنم در خور قفا باشد
با فلک من سیتزه ها کردم
زان تنم خسته عنا باشد
هر که او با فلک ستیزه کند
جز چنین از فلک چرا باشد
همه مهر و وفاست سیرت من
روزگارم کی آشنا باشد
ای بزرگی که شاخ ملک از تو
همه در نشو و در نما باشد
بنده مادحی چنین در بند
نیک بندیش تا روا باشد
آفتابی بلی سزد که تو را
بس فراوان چو من هبا باشد
گنج ها دارم از هنر که بگفت
کس کزان گونه گنج ها باشد
زین بلا گر مرا به جان بخری
این همه گنج ها تو را باشد
ور بدین حاجتم نعم نکنی
نعم من ز بخت لا باشد
نه همه مردمان چنین گویند
که بغایی طریق ما باشد
گر چنین است پس بود در خور
بند شاعر چو او بغا باشد
شاعر آخر چه گوید و چه کند
که از او فتنه و بلا باشد
گر به عیوق برفرازد سر
شاعر آخر نه هم گدا باشد
مگرش چو محمد ناصر
گوهر از پاک مصطفی باشد
لاجرم جاه و حق حرمت او
چون شهیدان کربلا باشد
گر همی حق بود چو تو باید
شاعران را که پیشوا باشد
تو ثنا و دعای من مشنو
کاین و آن از سر هوا باشد
چون تویی راز چون منی پاداش
نه ثنا باشد و دعا باشد
مدحت من شنو که مدحت من
رشته در بی بها باشد
پس از آواز او چو بشنیدی
همه آوازها صدا باشد
من که در خور ثنای شاه کنم
چون من اندر جهان کجا باشد
ور ز من شد گشاده گنج سخن
بند بر پای من چرا باشد
آب اقبال تو روا باشد
که هر امید از او وفا باشد
بنده بودت به طبع و خواهد بود
در جهان هر که بود یا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح پادشاهی بزرگ و کریم میپردازد که بقا و ثبات سلطنتش با وجود لطف و بخشش او به مردمش تضمین شده است. شاعر در وصف ویژگیهای مثبت پادشاه، همچون جود و سخاوت او، از تشبیهات و مجازهای زیبا استفاده میکند. او بر این باور است که تنها راه خدمت به پادشاه، بیان ثنا و ستودن اوست. شاعر همچنین به تلخیهای زندگی و رنجهایی که در زندان متحمل شده، اشاره میکند و در عین حال بر این نکته تأکید میکند که امید به سخاوت و بخشش پادشاه، باعث تسکین دردها و رنجهای او شده است. در نهایت، شاعر با بیان ناامیدیهای خود و امید به الطاف پادشاه، ابراز میکند که حتی در شرایط سخت، نظر لطف او موجب تسلی خاطر است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پایه و اساس سلطنت محکم و استوار باشد، آن سلطنت نیز دوام خواهد داشت.
هوش مصنوعی: طاهر همچون یک خورشید پاک و روشن است که نورش از نور سایر ستارهها و آسمان بیشتر و با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: یافتن راهی برای خدمت به او تنها در صورت ستایش و تحسین درست است و در غیر این صورت نادرست خواهد بود.
هوش مصنوعی: ثنا گفتن از جوانمردی و سخاوت او کار دشواری نیست، چرا که ویژگیهای او خود بهانهای برای ستایش و سپاسگزاری است.
هوش مصنوعی: ای بخشنده، همواره خوشبختی و کامیابی را به انتظارنشستگان عطا کن. نام نیک و بینظیر تو بر زبانها جاری است و بر همگان پسندیده است.
هوش مصنوعی: از فروشگاه نیازهای دنیوی، خاک صحن تو همانند کیمیا میباشد.
هوش مصنوعی: چشمهای خوشبختی و موفقیت یک پادشاه، به زیبایی چهرهی تو مانند دارویی شفابخش خواهد بود.
هوش مصنوعی: غضب و شدت عمل تو بر دشمن، به مانند بادهای سوزان و داغ است، اما مهربانی و لطف تو بر دوستان، همانند نسیم ملایمی میباشد.
هوش مصنوعی: اگر اراده و استقامت تو قوی باشد و بر تصمیم خود پابرجا بمانی، در آن صورت هر چیزی به نفع تو تغییر خواهد یافت و شرایط مناسب فراهم میشود.
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که به خاطر تو، همه چیزهایی که به دیگران میدهی، نتیجهای از خود تو باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو در فضایی لذتبخش و خوشایند قرار داری، دست تو پر از سخاوت و بخشش میشود، مثل پدر و مادری که در جشن و شادی هستند.
هوش مصنوعی: اگر فکر تو به حدی قوی و تیز شود، در آن صورت میتوانی به بلندای آسمانها دست یابی و چنان قدرتی پیدا کنی که به خط استوای زمین نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: پس از آن که در آسمان گردش آزاد میشود، دایرههای آسمانی به شکل انحنا درمیآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مقام تو در دنیا مانند خورشید، منبع هر روشنی باشد.
هوش مصنوعی: سرنوشت و خوشبختی تو باید به گونهای باشد که به مقام و فضیلتهای عالی و بلندمرتبه منجر شود.
هوش مصنوعی: به خدایی که هر چیزی را که میبینی، نشانهای از عظمت و بزرگی اوست.
هوش مصنوعی: ویژگیها و نعمتهای او در نظر خردمندان، همگی بزرگ و عظیم محسوب میشوند.
هوش مصنوعی: اگر امروز چنین پادشاهی در جهان وجود داشته باشد، دیگر هیچ پادشاهی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در حضور او، عبادت و خدمت به او مانند انجام مناسک عمره و مروه و صفا است.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند تو به علم و دانش توانا نباشد، هیچ حکومتی یا مرفه زندگیای برای او معنا ندارد.
هوش مصنوعی: پس چرا کسی مثل من، که بیهمتاست، باید در چنین زندانی گرفتار باشد؟
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و ارزش باغ علم و فضیلت به من بستگی داشته باشد،
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اگر من در جایی به غیر از آنچه که شایستهام باشم، گل لالهای که من هستم در میان خاری و گیاهان دیگر است. واضح است که وجود من در چنین مکانی نمیتواند با زیبایی و ارزش واقعیام همخوانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: این نبوغ و ذکاوت را در خود پرورش میدهم تا به رشد و شکوفایی افکارم کمک کند.
هوش مصنوعی: اگر تنها چیزی که در این زندان از آن من باقی مانده، یک تکه بوریا باشد، باز هم به خدا ایمان دارم.
هوش مصنوعی: اگر نانی از کشک پیدا کنم، دیگر هیچ راستگویی به اندازه زلیبیا وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند اشک و چهرهاش هیچگاه به زیبایی عقیق و کهربا نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر شخصی با چشمان آشنا و دلسوز مرا ببیند که از اشکهایش آگاه است، میتواند به عمق احساسات من پی ببرد.
هوش مصنوعی: اگر راست بگویم، زندگیام به گونهای خواهد بود که در آن موجودات عجیب و خطرناکی مانند دیو، افعی و اژدها وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: هر کسی اگر به ظاهری زیبا و دلنشین نگاه کند، باید بداند که آن زیبایی، فقط در ظاهر است و اگر به عمق ماجرا نگاه کند، از پشت آن صورت زیبایی نمیبیند.
هوش مصنوعی: او همانند نگهبان سنگدل است که در کلیسا حضور دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر سختیهای زیاد و مشکلات زندگی دچار خستگی و ناتوانی شوم، تنها میتوانم بر چوب و عصا تکیه کنم.
هوش مصنوعی: من از جایی میروم و در این سفر مسئولیت دو موضوع بر دوش من است، و در این حال احساس سنگینی این بار را بر روی خودم حس میکنم.
هوش مصنوعی: تو میگویی که من در ظلمت و سختی زندگی اسیر شدهام، گویی پایم به سنگ آسیاب بسته شده است و نمیتوانم حرکت کنم.
هوش مصنوعی: در برابر چشمان من، تمام این برگها و این صداها به گونهای هستند که حال من را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: من در زندان به دنیا آمدهام و تو میگویی که غم و درد مانند مادر و نیا (اجداد) به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: چرخ سرنوشت به طرز نامناسبی میچرخد و هر چیزی که اتفاق میافتد، همگی فریب و نیرنگ است.
هوش مصنوعی: خوب میدانید که وقتی به من نزدیک میشوید، چه تعداد افرادی هستند که از درد و رنج یا از پاکی و نیکوکاری به من وابستهاند.
هوش مصنوعی: امروز اجازه نده که کسی مانند من، به تنهایی رها شود، زیرا این باعث جدایی از فرزندان میشود.
هوش مصنوعی: این افراد در درد و سختی باقی ماندهاند و من هم در عذاب و رنج این همه مسائل هستم. شاید این وضعیت برای هر دوی ما به نوعی سرنوشتساز باشد.
هوش مصنوعی: اما با پاکی دین تو، شایسته نیست که به این حال راضی باشی.
هوش مصنوعی: اگر توجه و محبت تو شامل حال من شود، من هم از بزرگی و عظمت تو شایسته این محبت خواهم بود.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی برای جستجو پیش آید، نباید آن را نادیده گرفت؛ حتی اگر فضا خالی به نظر برسد، چنانچه در اطراف تو افراد دانا و با بصیرت وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: اگر نکتهای را از حال من دور کنی، تمام امید من به این نکته وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر به کار کسی به جز خودم مشغول شوم، گردنم در زیر افکار و فشارهای دیگران خواهد بود.
هوش مصنوعی: من با آسمان جنگیدم و از این کار خسته و ناتوان شدم.
هوش مصنوعی: هرکس که با آسمان و سرنوشت خود در conflict باشد، جز این نتیجه چه میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: همه احساسات و محبتهای من در رفتارم نمایان است، ولی آیا روزگار به من آشنا خواهد شد؟
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، همه نشانههای سلطنت و قدرت از وجود تو رو به رشد و شکوفایی است.
هوش مصنوعی: من عبدی هستم که در ستایش او مثل این در بند نیکسیرتیاش هستم، تا زمانی که او شایسته باشد.
هوش مصنوعی: خورشید برای تو مناسب است، چرا که تو همچون من بیارزش و بیمقدار هستی.
هوش مصنوعی: من هنرهایی دارم که ارزشمندتر از هر گنجی هستند و هیچ کس نمیتواند بگوید که چنین گنجهایی وجود دارند.
هوش مصنوعی: اگر از این مصیبت من را نجات دهی، تمام این ثروتها برای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به این خواستهام پاسخ مثبت ندهی، نعمت من از روی بخت و نصیب خواهد بود.
هوش مصنوعی: همه مردم اینطور نیستند که بگویند که راه ما به معنای برتری و فخر است.
هوش مصنوعی: اگر این چنین باشد، پس شاعر سزاوار این است که در قید و بند باشد، مانند کسی که علیه او شورش کرده است.
هوش مصنوعی: شاعر در نهایت چه حرفی برای گفتن دارد و چه عملی میتواند انجام دهد که از او مصیبت و مشکلات برنخیزد؟
هوش مصنوعی: اگر شعری بر فراز عیوق (جایی بلند و مرتفع) سروده شود، در نهایت شاعر نیز به مانند یک گدا شناخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: آیا او مانند محمد ناصر، جواهری از خالصی و پاکی مصطفی نباشد؟
هوش مصنوعی: بنابراین مقام و حق احترام او مانند شهیدان کربلا خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت به مانند تو باشد، شاعران باید پیشوایان را همانند تو در نظر بگیرند.
هوش مصنوعی: من تمایل دارم که تو را ستایش کنم و از تو درخواست دعا داشته باشم، اما بدان که این احساسات ممکن است بر اساس دلخواه و خواستههای شخصی من باشد و نه از روی خلوص نیت واقعی.
هوش مصنوعی: وقتی تو راز مرا در خود داری، پاداشی که باید به من داده شود نه ستایش و نه دعا، بلکه چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: شما میتوانید از ستایش من بشنوید که اگر ستایش من بدون ارزش باشد، هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه صدایش را شنیدی، همهی صداها دیگر فقط صدای او به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: من که شایستهی ستایش پادشاه هستم، کجا در این دنیا کسی مانند من وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر خزانهدار سخن، سخنانی از من بگشاید، پس چرا پابند من باید وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: آب خوشاقبالی تو بهراحتی جریان دارد و هر انتظاری که از آن داشته باشی به حقیقت میپیوندد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا وجود دارد یا خواهد داشت، به طور طبیعی و در نهایت، بنده و وابسته به تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو را در جهان بقا باشد
عز و اقبال در قفا باشد
ای بزرگی که تابش خورشید
پیش رای تو چون سها باشد
هر بزرگی که در جهان بینند
[...]
صدر بابوئیان سزا باشد
کاندرو عقل را ثنا باشد
آنکه آزاده را پس از ایزد
بندگی کردنش هوا باشد
وانکه بگذشته از پرستش حق
[...]
نه غلط گفتم این خطا باشد
که طراز سخن ثنا باشد
هرچه با من کنی روا باشد
برگ آزار تو کرا باشد
چون تو در عیش و خرمی باشی
گر نباشد رهی روا باشد
چند گویی که از بلا بگریز
[...]
هر عصایی نه اژدها باشد
هرگیاهی نه کیمیا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.