ایا نسیم سحر فتح نامه ها بردار
به هر ولایت از آن فتح نامه ای بسیار
ز فخر منشین جز بر سر شهان بزرگ
ز عز مسپر جز دیده ملوک کبار
بدین مهینی اخبار خلق نشنیدست
مگر نگویی در کوه و بیشه این اخبار
به کوه و بیشه نماند پلنگ و شیر از بیم
چه گیرد آن گه شاه جهان به روز شکار
مبشران را راه گذر بیارایند
به هر ولایت رسم این چنین بود ناچار
مبشری تو و آراسته ست راه تو را
بهار تازه و نوروز خرم از گلزار
خوازه بست ز گلبن همه فراز و نشیب
بساط کرد ز سبزه همه جبال و قفار
به باغ بلبل و قمری و عندلیب از لهو
کشیده الحان چون ارغنون موسیقار
بدین بشارت چون بگذری به هر کشور
فشاند ابر هوا بر تو لؤلؤ شهوار
ز بهر آنکه مگر بر زمین مقام کنی
زمین بپوشید از سرخ گل شعار و دثار
بدان که تا نرسد بر تو تابش خورشید
کشید چرخ مظله ز گونه گونه بخار
به بوستان و به باغ از برای دیدن تو
ز بس شکوفه سراپای دیده گشت اشجار
به باغ برگذری شاخ ها ز میوه و گل
دو تا شوند به خدمت به پیش تو هموار
ازین نشاط ببالد چنار و سرو سهی
ز لهو لعل شود روی لاله و گلنار
ایا نسیم سحر عنبرین دم تو کنون
کند زمین و هوا را چو کلبه عطار
بدین خبر تو جوانی دهی به عالم پیر
کنی چو خلد جهان را ز نعمت بسیار
کنون ز فر تو در باغ ها پدید آمد
ز جنس جنس نبات وز گونه گون ازهار
ره تو سر بسر آراست نوبهار گزین
تو می خرام به صد مرتبت مبشر وار
به هفت کشور چون این خبر بگویی تو
ملوک جان و روان پیش تو کنند نثار
پیام خواهم دادن تو را به هفت اقلیم
چو فتح نامه بدادی پیام هم بگزار
تو خود مشاهد حالی و بوده حاضر
به کارزار شهنشه پیام من به چه کار
بگو که چون ملک عصر سیف دولت و دین
خدایگان جهان خسرو صغار و کبار
ز بهر نصرت اسلام را ز دارالملک
به بوم هند در آورد لشکر جرار
بدان که تا نبود لشکری گران و بزرگ
خیاره کرد ز لشکر چهل هزار سوار
چو چرخ کینه کش و چون زمانه با قوت
چو ابر طوفان فعل و چو ابر صاعقه بار
رهی گرفته به پیش اندرون دراز و مهیب
همه زمینش سنگ و همه نباتش خار
شعاع کوکب ثابت به چرخ بر رهبر
مسیر دیو دژآگه به خاک بر هنجار
همی خرامید اندر میان هندستان
فراشته سر رایت به گنبد دوار
سپهر نیک سگال و زمان فرمان بر
خدای راهنمای و ملایکه انصار
بدو ملوک ز اطراف روی بنهادند
چنان که آید از آفاق سوی بحر انهار
کمینه خدمت هر یک ز تن که صد بدره
کهینه هدیه هر یک ز جامه صد خروار
گهی گذاشت حصار و گهی گذاشت زمین
گهش مقام به بیشه گهش نزول به غار
چو می گذشت گذر کرد رایت عالیش
به گرد تیره بپوشید چرخ آینه وار
حصار اگره پیدا شد از میانه گرد
بسان کوه بر او باره های چون کهسار
به حسن رتبت او نارسیده دست قضا
نکرده با وی غدری زمانه غدار
سپه چو دایره پیچید گرد حصن و همی
نمود حصن ازو همچو نقطه پرگار
به کارزار زده دست و گرم گشته نبرد
ز تیغ آهن سنب وز تیر خاره گذار
به خواب دید دگر شب امیر آن چیپال
یکی بلندی و او بر سرش گرفته قرار
شده هراسان از جان و گرد بر گردش
همه سراسر پر شرزه شیر و افعی مار
ز دور دیده یکی مرغزار خرم و سبز
درو کشیده یکی سایبان پر زنگار
نهاده تختی زرین بر او فرشته وشی
دو فوج حور کمر بسته بر یمین و یسار
خیال دولتش آمد فراز و گفت بدو
که از ضلالت خود گشت بایدت بیزار
ببایدت بر آن سایبان رنگین شد
وز آن فرشته ببایدت خواستن زنهار
چو دید چیپال این خواب سهمگین در وقت
گرفت لرزه و گشت از نهیب آن بیدار
یقین شد او را کان سایبان محمودیست
درو نشسته شاه فریشته کردار
سراییان و غلامان دو فوج بسته کمر
سپاه اوست چو شیر و چو مار گرد حصار
چو شمع روز شد از کله کبود پدید
زمین ز حله زربفت سرخ کرد و شعار
امیر اگره چیپال از سر گنبد
فرو دوید و به پست آمد از بلند حصار
سرای پرده سیفی بدید و خدمت کرد
بز دو دست و بکند از میان خود زنار
پیام داد به خسرو که ای بزرگ ملک
گناه کردم و کردم بدان گناه اقرار
به بندگیت مقرم توام خداوندی
گذاشتم همه عصیان تو جرم من بگذار
اگر تو عفو کنی بر دلم ببخشایی
کنم ز تن که به بالای این حصار انبار
جواب داد شهنشاه سیف دولت و دین
که آمدم به غزا من بدین بلاد و دیار
حصار دیدم بی مر و لیک هر یک را
گشاده بود بدین لشکر هدی صدبار
همی بجستم حصنی عظیم و دوشیزه
که در جهان نبدش هیچ خسرو و سالار
کنون که یافته ام این حصار اگره را
ازین حصار برآرم به تیغ و تیر دمار
ملوک را همه مقصود سیم و زر باشد
مر مراد همه عفو ایزد دادار
پس آنگهی به سپه گفت جنگ پیوندند
من این حصار بگیرم به عون ایزد بار
سپاه گرد حصار اندر آمدند چنانک
مبارزان را چون لیل می نمود نهار
حصار اگره مانده میانه دو سپه
برونش لشکر اسلام و در درون کفار
بسان چرخ برو سنگ منجنیق روان
چنان کجا به سوی چرخ دعوت ابرار
پیاده دیدم با خود و جوشن و خنجر
همی خزید به کردار مار بر دیوار
به سنگ و تیر و به آتش همی نگشت جدا
بدوختندش گویی به آهنین مسمار
هزار زخم فکند و دلش نگشت ملال
هزار زخم بخورد و تنش نگشت فگار
هر آتشی که بینداختندی از کنگر
چنان نمودی کز چرخ کوکب سیار
هر آن سواری کاندر میان آتش رفت
و گرچه بود ز آتش به گرد آن انبار
برون شد او چو براهیم آزر از آذر
به گردش آتش سوزنده گشت چون گلزار
به زیرش اندر شاخ بنفشه گشت زکال
به گردش اندر برگ شکوفه گشت شرار
گذشت روزی چند و همی نیاسودند
سپه ز کوشش در روز روشن و شب تار
شبی که بود بسی سهمگین تر از دوزخ
کریه و زشت چو دود و سیاه و تیره چو قار
چو رعد از ابر بغرید کوس محمودی
برآمد از پس دیوار حصن مارامار
سرائیان ملک جملگی بجوشیدند
برآمدند بهر کنگر اژدها کردار
به تیغ کردند از خون دشمنان هدی
زمین اگره همچون زمین دریا بار
چو در حصار بجوشید تارک گبران
ز تاب آتش شمشیر گرم شد پیکار
همی نمود ز روی حسام خون عدو
چو آب شنگرف از روی تخته زنگار
ز ترس چنبر گردون بایستاده ز دور
ز سهم چشمه خورشید در شده به غبار
حسام بران در سر به معدن دانش
سهام پران در دل به موضع اسرار
خدایگان را دیدم به گرد رزم اندر
چو شرزه شیر به دست اژدهای مردم خوار
تبارک الله چشم بد از کمالش دور
چو نور بود بر آن مرکب جهنده چو نار
گشاده دست به زخم و ببسته تنگ میان
ز بهر خشندی و عفو ایزد دادار
ز غازیان به حصار اندرون درآمد بانگ
ز ملک خسرو محمود باد برخوردار
خدایگانا هر وقت فتح خوش باشد
ولیک خوشتر باشد به روزگار بهار
نمود در هند آثار فتح شمشیرت
«چنین نماید شمشیر خسروان آثار»
حسام تیز تو شد ذوالفقار و هند عرب
حصار اگره خیبر تو حیدر کرار
حسام تست اجل وز اجل که جست امان
سنان تست قضا وز قضا که یافت فرار
زمین هند چنان شد که تا به حشر برو
ز خون به کشتی باید گذاشت راهگذار
به بحر و کوه ز بس خون که راند تیغ تو شد
عقیق و بسد در یمین و زر عیار
هر آنچه اکنون اندر زمین او روید
چو شاخ و قواق از شاخ او سرآید بار
کنون مکوک ز اطراف زی تو بفرستند
ز زر سرخ به خروار و پیل نر به قطار
چو پیل جمع شود پیل خانه کن قنوج
به پیلبانی پیلانت جندرا بگمار
خجسته بادت این فتح تا به فیروزی
به تیغ نیز بگیری چنین حصار هزار
تو بود خواهی صاحبقران به هفت اقلیم
دلیل می کند این فتح تو بدین گفتار
همیشه تا به میان سپهر جای زمی است
کند به گرد زمین اندرون سپهر مدار
همیشه بادی در ملک کامگاری و ناز
ز دولت تو چنین فتح هر مهی صد بار
سعادت ازلی با تو روز و شب همبر
خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف فتحنامهای میپردازد که خبر پیروزیها و افقهای تازهای را در بر دارد. شاعر از نسیم سحر میخواهد تا این خبر را به ولایات مختلف برساند و از ملوک بزرگ و پیروزیهای عظیم سخن میگوید. همچنین به زیباییهای طبیعت در بهار اشاره میکند و از نسیم به عنوان مژدهدهنده این زیباییها یاد میکند.
شاعر از لشکر کشی شاه به هند و جنگهای او با دشمنان سخن میگوید و توصیفاتی از سختیهای جنگ و پیروزیهای بزرگ را ارائه میکند. او به حسن نیت و تلاشهای پیروزیدهنده لشکر اشاره میکند و در نهایت، با ستایش از پیروزی و خوشdadنی در فتحها، به دعای خیر و سعادت برای شاه و کشورش پایان میدهد.
شعر به تجلیل از قدرت و عظمت شاه و لشکریانش میپردازد و به این نکته تأکید میکند که این پیروزیها با کمک خداوند امکانپذیر شده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، میتوانی پیغامهای پیروزی را به هر سرزمینی ببری و از آن نامههای پیروزی بسیاری به همه جا برسانی؟
هوش مصنوعی: به خاطر فخر و بزرگیات در برابر شاهان بزرگ واقعاً خودت را بالا نبر. از عزت و بزرگیات جز به چشم دیدهبانان سلطنتی، نباید نگاه کرد و این را در نظر داشته باش.
هوش مصنوعی: در این دنیا، خلق و خو و رفتارهای مردم را جز در جاهای دوردست، مانند کوهها و جنگلها، نمیتوان شنید و درک کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وضعیتی اشاره میکند که در آن حیوانات وحشی مانند پلنگ و شیر از ترس و خطر، از مکانهای خود دست میکشند. این نگرانی به حدی است که حتی بزرگترین و قدرتمندترین شکارچیان هم در روز شکار با مشکلاتی مواجه میشوند. در واقع، این شعر به ترس و تهدیدی اشاره دارد که باعث میشود موجودات قوی و آزاد هم از محدودههای خود فرار کنند.
هوش مصنوعی: مژدهدهندگان در هر منطقهای باید راههای عبور را زیبا و آراسته کنند و این رسم اجتنابناپذیر است.
هوش مصنوعی: تو مژدهدهندهای و راهت زیباست، بهار نو و روز نو با خوشی و زیبایی از گلستان میدرخشد.
هوش مصنوعی: شاخسار گلزار همه جا را زینت داد و بر افراز و نشیب، فرشی از سبزه بر روی تمام کوهها و بیابانها گسترد.
هوش مصنوعی: در باغ پر از بلبل، قمری و عندلیب، موسیقی زیبا و دلنشینی مانند صدای ساز موسیقیدان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: به این خبر خوش که وقتی به هر سرزمینی قدم بگذاری، ابرها بر تو مرواریدهای زیبا و دلربا میبارند.
هوش مصنوعی: به منظور اینکه تو بتوانی در زمین جایگاهی پیدا کنی، زمین را با گلهای سرخ تزئین کردهاند و جایی برای تو آماده کردهاند.
هوش مصنوعی: بدان که تا زمانی که نور خورشید به تو نتابد، چرخ وقت و زمان به سمت تو نخواهد آمد و بر اثر ابر و بخار در آسمان ممکن است دیده نشود.
هوش مصنوعی: برای دیدن تو به باغ و بوستان میروم و به قدری درختان پر از شکوفه شدهاند که تمام چشمها را میپوشانند.
هوش مصنوعی: اگر به باغی قدم بگذاری، شاخهها به خاطر میوهها و گلها به دو دسته تقسیم میشوند و به خدمت تو میآیند و راه را برای تو هموار میکنند.
هوش مصنوعی: این شادی باعث رشد و سرسبزی درختان چنار و سرو میشود و زیبایی گلها و لالهها را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: آیا نسیم صبحگاهی، عطر خوش تو را اکنون به زمین و آسمان میافشاند، مانند بوی خوش و دلپذیری که در کلبه عطار است؟
هوش مصنوعی: این خبر به تو روح جوانی میبخشد و به جهانی که پیر شده است، زندگی جدیدی میدهد، همانطور که باغ بهشتی با نعمتهای فراوان رونق میگیرد.
هوش مصنوعی: حالا به خاطر نیکویی تو، در باغها شکوفهها و گیاهان مختلفی ظاهر شدند که هر کدام زیبایی خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: راه تو با گل و زیبایی آراسته شده است، فصل بهار را انتخاب کن و تو با شکوهی خاص، مانند مژدهدهندهای با وقار و استوار، قدم بزن.
هوش مصنوعی: اگر این خبر را به هفت کشور برسانی، سلطنتها جان و روح خود را در راه تو فدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: من قصد دارم پیامی را به همه سرزمینها ارسال کنم، همانطور که وقتی نامه پیروزی را به دست میآوری، پیام را نیز منتقل میکنی.
هوش مصنوعی: تو خود شاهد اوضاع هستی و در میدان نبرد حضور داری، پس پیام من را برای چه چیزی میخواهی؟
هوش مصنوعی: بگو که در دوران حاکمیت و قدرت، خداوند بر جهانیان فرمانروایی میکند و بر همه کوچک و بزرگ سلطنت دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر یاری رساندن به اسلام، گروه بزرگ نیروها از پایتخت به سرزمین هند فرستاده شدند.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی لشکر بزرگی وجود نداشته باشد، سپاهی که شامل چهل هزار سوار است، از خود قدرت و توانایی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کینه به دلیلی در دل کسی ایجاد شود، به مانند چرخ زمان پیش میرود و با نیرویی همچون ابر طوفانی عمل میکند. این احساس و عمل، قدرتی دارد که میتواند به شدت و شدت بارش مانند رعد و برق به اوج برسد.
هوش مصنوعی: در مسیر حرکت، راهی طولانی و ترسناک وجود دارد که در تمام آن زمین سنگی است و تمام گیاهان نیز خار هستند.
هوش مصنوعی: نور ستارهای ثابت در آسمان، راهنمای مسیر دیوانی است که در دژی استوار به خاک میافتد و بر طبق قوانین و هنجارها حرکت میکند.
هوش مصنوعی: او در قلب هندستان به آرامی قدم میزند و پرچم خود را بر فراز گنبدی گردان به اهتزاز درآورده است.
هوش مصنوعی: آسمان نیکو و زمانه، تحت فرمان خداوند است و فرشتگان، یاریدهنده او هستند.
هوش مصنوعی: مردم از مناطق مختلف به سوی او آمدند، مثل جریانی که از آسمان به دریا میریزد.
هوش مصنوعی: هر فردی با کمترین خدمت و تلاش خود، به اندازهای ارزشمند و گرانبها است که برای دیگران همچون هدیهای بزرگ به شمار میآید. به عبارتی، هر کدام از ما میتوانیم با عمل کوچک خود، تأثیر زیادی در زندگی دیگران داشته باشیم و این خدمات کوچک به اندازهای ارزش دارند که از بهترین هدایا هم بالاتر هستند.
هوش مصنوعی: گاه در جایی استراحت میکند و گاه در مکانی دیگر، گاهی در دل جنگل، و گاهی در غاری سکونت میگزیند.
هوش مصنوعی: هنگامی که گذر زمان میگذرد، نشانههای بزرگ و باعظمتی از سوی آسمان به دور افکار و احساسات غمانگیز ما میافتد و چرخش زندگی مانند آینهای آن را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: اگر در میانه حصاری ظاهر شود، مانند کوه، بر آن بارانهایی خواهد بارید که شبیه به تودههای بزرگ کوهستانی است.
هوش مصنوعی: دست سرنوشت به زیبایی او نرسیده و زمانهای که بیرحم است، با او بدرفتاری نکرده است.
هوش مصنوعی: سپاه مانند دایرهای دور قلعه دور زد و قلعه را از دید بهصورت یک نقطه در مرکز پرگار نشان داد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، با دستانی پرکار و در حال جنگ، در پی تیغهای آهنین و تیرهای تیز و آتشین سختی را پشت سر میگذارم.
هوش مصنوعی: امیر در خواب دید که فردی بلندقد به نام چیپال بر سرش نشسته و با او در حال گفتگو است.
هوش مصنوعی: او از جان به شدت ترسیده و در اطرافش تنها موجودات خطرناک مانند شیرهای وحشی و مارهای افعی هستند.
هوش مصنوعی: از دور، چمنی سرسبز و زیبا دیده میشود و در آنجا، سایبانی رنگارنگ و زیبا نمایان است.
هوش مصنوعی: فرشتهای بر تختی طلایی نشسته و دو گروه از حوریان در سمت راست و چپ او با کمرهایی محکم بسته آمادهاند.
هوش مصنوعی: تصور خوشبختی او به سراغش آمد و گفت: از گمراهی خودت باید بیزاری و دوری گزینی.
هوش مصنوعی: باید بر آن سایهبان رنگین بروی و از آن فرشته کمک و پشتیبانی بخواهی تا از خطر در امان باشی.
هوش مصنوعی: وقتی چیپال آن خواب ترسناک را دید، به شدت ترسید و از شدت وحشت بیدار شد.
هوش مصنوعی: شکست ناپذیر شده است، زیرا سایهای از مقام و عظمت بر اوست که در آن، پادشاهی فرشتهگونه قرار دارد.
هوش مصنوعی: خانهداران و کنیزان مانند دو گروه به دور سپاه او ایستادهاند، مانند شیر و مار که گرد حصار هستند.
هوش مصنوعی: به هنگام صبح، وقتی که آفتاب به طرز زیبایی از بالای سر طلوع میکند، زمین مانند پارچهای از زربفت قرمز میشود و جلوهای خاص به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: امیر اگر از بالای گنبد پایین بیفتد و به پایین حصار برسد.
هوش مصنوعی: در مکانی با فضای خاص، کسی را مشاهده کرد که با دستان خود خدمت میکرد و از میان خود، نوار یا زنجیری را خارج میساخت.
هوش مصنوعی: به خسرو که بزرگترین پادشاه بود، پیامی فرستاد که: ای پادشاه بزرگ، من اشتباهی مرتکب شدم و به آن اشتباه اعتراف میکنم.
هوش مصنوعی: من به تو، ای خداوند، بندگی خود را تقدیم کردهام و تمام گناهان و نافرمانیهایم را به پای خود مینویسم.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ببخشی و بر دلم عفو کنی، من نیز از جسم و تن خود چشم پوشی میکنم و به این حصار فراتر میروم.
هوش مصنوعی: شاه بزرگ و حامی ملت و دین پاسخ داد که من به خاطر جنگ و جهاد به این سرزمین و دیار آمدهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر توصیف میکند که دیواری را دیده که علیرغم نبودن مرز مشخص، برای هر یک از افراد در آن، راهی باز وجود دارد. به عبارتی، تمام افراد درون آن دیوار به نوعی به یکدیگر دسترسی دارند و به سمت هدایت و راهنمایی در جهت خاصی سوق داده شدهاند.
هوش مصنوعی: در جستجوی دژ و قلعهای بزرگ و دختری زیبا بودم که در این جهان کسی مانند آن خسرو و فرمانده وجود ندارد.
هوش مصنوعی: حال که این دیوار را یافتهام، اگر بخواهم از این حصار عبور کنم، با شمشیر و تیر، نابودشان میکنم.
هوش مصنوعی: سلطانان تنها به دنبال پول و ثروتاند، در حالی که هدف نهایی همه باید بخشش و رحمت پروردگار باشد.
هوش مصنوعی: سپس به فرمانده سپاه گفت که جنگ آغاز میشود و من این قلعه را در حمایت و یاری خداوند تصرف خواهم کرد.
هوش مصنوعی: سپاهیان دور دیوار محاصره شده بودند به گونهای که مبارزان را مانند شب تاریک و غیرقابل مشاهده میساخت.
هوش مصنوعی: حصاری که در وسط بین دو نیروی نظامی قرار دارد، در یک طرف لشکر اسلام و در طرف دیگر نیروهای کافر است.
هوش مصنوعی: چرخِ سنگ منجنیق به سوی آسمان میرود، همانطور که ابراران به طرف چرخ دعوت میشوند.
هوش مصنوعی: یک فرد پیاده را دیدم که به همراه خود زره و شمشیر دارد و به طور خزنده مانند مار بر روی دیوار حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در این متن میگوید که فردی به شدت محکم و استوار است و با وجود فشارها و چالشهای مختلفی مانند سنگ و تیر و آتش، هیچگاه از مسیر خود منحرف نمیشود. گویی او را به آهنی محکم و مستحکم وصل کردهاند که هیچچیزی نمیتواند او را از جا کَند.
هوش مصنوعی: دل از هزار زخم رنج میبرد اما هنوز ناراحت نیست، بدن هم هزار زخم میخورد اما دچار خستگی نمیشود.
هوش مصنوعی: هر آتشی که از کنگر به پا میخیزد، چنان درخشان و پرهیاهوست که انگار از آسمان ستارهای متحرک شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در آتش بیفتد، حتی اگر به خاطر گرما در اطراف آتش باشد، نمیتواند از آن آسیبدیده نجات پیدا کند.
هوش مصنوعی: او مانند ابراهیم که از شهر آتشین آزر و آتش سوزنده بیرون آمد، در میان این قدرتهای خطرناک به گلزار خوشبختی دست پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زیر درخت بنفشه، نشانههایی از زندگی و حرکت شکل گرفته است. در میان برگها، شعلهای از شوق و انرژی دیده میشود که نشان از زنده بودن و تحرک دارد.
هوش مصنوعی: چند روزی گذشت و سربازان از تلاش خود در روز روشن و شب تار خسته نشدند.
هوش مصنوعی: شبى که گذراندیم، به شدت وحشتناک و ترسناک بود و احساس میشد که از دوزخ هم بدتر است. این شب، تاریک و غبارآلود بود و مانند دودی سیاه و تیره به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: در این بیت، صدای رعد و برق به گوش میرسد و همزمان، صدای شیپور پیروزی محمود، از پشت دیوار قلعه مارامار به طور واضحی شنیده میشود. این توصیف نشاندهندهی شگفتی و قدرت است که به گوش میرسد و همزمان ارادهی قوی و تهور را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سروایان ملک همه آماده شدند و به سمت کنگر اژدها رفتند.
هوش مصنوعی: با شمشیر خود دشمنان را زخمی کردند، همچنان که زمین دریا را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی در محاصره قرار گرفتند، سرانجام گبران از شدت حرارت و فشار جنگی که به واسطه آتش و شمشیرها به وجود آمد، دچار تلاطم و نگرانی شدند.
هوش مصنوعی: از چهره حسام خون دشمن مانند رنگ شنگرف که بر روی تخته زنگار مینماید، نمایان شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از وضعیت پیچیده و مشکلات زندگی، دور و بر خود را رها کردهام و از نور و انرژی خورشید دور ماندهام، به گونهای که در غباری گم شدهام.
هوش مصنوعی: حسام (شمشیر) برانی بر سر علم و دانش دارد و در دلش احساسات و اسرار بسیاری را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: من خدایی را دیدم که در میدان نبرد به دور خودش میچرخید، مانند شیر شجاعی که در دست اژدهایی قرار دارد که مردم را ضعیف و بیسر و سامان میکند.
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس که چشم بد از زیبایی او دور است، مانند نوری که بر اسب در حال دویدن میتابد و آن را درخشان میکند.
هوش مصنوعی: دستت را برای کمک به دیگران در مواقع سخت به کار ببر و در عین حال نسبت به زخمها و مشکلات خودت کمتر سختگیر باش. این کار را به خاطر خوشحالی و بخشش خداوند انجام بده.
هوش مصنوعی: از طرف سربازان به درون قلعه صداهایی آمد که خبر از وجود خسرو محمود میداد و از نعمتها و شادکامیهای او حکایت میکرد.
هوش مصنوعی: خداوند در هر زمان پیروزی را خوش میداند، اما پیروزی در بهار، زیباتر و دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که در هند، نشانههای پیروزی و قدرت تو با شمشیرت نمایان میشود. شمشیر خسروان نیز نشاندهندهی عظمت و شکوه است و آثار آن در تاریخ محسوس است.
هوش مصنوعی: تو از نظر تیزبینی به شمشیر ذوالفقار تبدیل شدهای و اگر هند و عرب به خیبر حمله کنند، تو مثل حیدر کرار (علی علیهالسلام) در میدان جنگ خواهی ایستاد.
هوش مصنوعی: مرگ در دست تو است و تو میتوانی از آن فرار کنی، اما تقدیر و قضا الهی همواره همراه توست و نمیتوانی از آنها بگریزی.
هوش مصنوعی: زمین هند آنچنان پر از خون و ناامنی شده که برای عبور از آن تا روز قیامت، باید بر روی خونها به راه رفتن پرداخته شود.
هوش مصنوعی: به خاطر مقدار زیادی خونی که به واسطه شمشیر تو ریخته شده، دریا و کوه به سنگ عقیق و طلا تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا اتفاق میافتد، مانند میوهای است که از درخت میروید و همهچیز به نوعی از منبع اصلی خود نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اکنون از همه سو به سمت تو چیزهایی میفرستند، از زر سرخ به مقدار زیاد و فیل نر به صورت گروهی.
هوش مصنوعی: زمانی که یک موجود بزرگ و نیرومند مانند فیل جمع میشود، میتوان آن را به خانهاش راهنمایی کرد. بنابراین، با قدرت و توانایی خود، میتوانی از او استفاده کنی و بر او تسلط داشته باشی.
هوش مصنوعی: ای فتح مبارک باد بر تو! امیدوارم که این پیروزی باعث شود تا با شمشیر، حتی چنین دژی را نیز تصرف کنی.
هوش مصنوعی: چنانچه تو قصد داشته باشی که بر جهان سلطنت کنی، به هر هفت گوشه عالم نشانهای بر پیروزیات وجود دارد که این سخن تو را تصدیق میکند.
هوش مصنوعی: در هر زمان و مکانی، زمین در مرکز قرار دارد و به دور آن، آسمان و دیگر اجرام مداری در حرکت هستند.
هوش مصنوعی: همیشه در سرزمین خوشبختی بادی وجود دارد و به لطف تو، هر ماه که میگذرد، شادی و موفقیت به اوج میرسد.
هوش مصنوعی: خوشبختی ابدی همیشه با توست و در هر لحظه، خداوند بزرگ نیز همراهت خواهد بود و در زمانهای مختلف، یار و یاور توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.