گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار جمال‌الدین عبدالرزاق

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ملک‌الشعرا بهار مصرع یا بیتی از جمال‌الدین عبدالرزاق را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - پیام شاعر :: جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - پیغام بخاقانی شروانی

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۳۷): گفتم از آنسان که گفت شمع سپاهان جمال - « کیست که پیغام من به شهر شروان برد»

    جمال‌الدین عبدالرزاق (بیت ۱): کیست که پیغام من بشهر شروان برد - یک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱ - شکوه از حسود:ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا - منم که شعر ز من یافته‌است قدر و بها


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالغنائم سعد الملک:زهی محل رفیعت برون زاوج سما - زهی مقر جلالت فراز چرخ علا

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح اردشیر بن حسن اسپهبد مازندران:بتافت از افق ملک و آسمان بقا - دو کوکب ملکی چون دو پیکر جوزا


  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵ - طوفان:سحابی ‌قیرگون برشد ز دریا - که قیراندود شد زو روی دنیا

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نفس انسان:ز دانایی بنالد مرد دانا - که دانا را خرد بندی است بر پا


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - شکایت از روزگار:دگر باره چه صنعت کرد باما - سپهر سر کش فرتوت رعنا


  3. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹ - جواب بهار به ادیب الممالک فراهانی:ایزدت خر خلق کرد ای کودن شاعرنما - رو چراکن تاکی اندرکار حق چون و چرا

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱:بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا - اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - توصیف ربیع و مدح وزیر عاد جلال الدین:باز طفلان چمن را حله می بافد صبا - نو عروسان طبیعت یافتند از نم نما

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج:ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا - بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا


  4. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت:ای آفتاب گردون تاری شو و متاب - کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - تابستان:ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب - کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدیح مظفرالدین:خوش گوش کرد چرخ و ممالک باینخطاب - کامد نهنک رزم چودریا باضطراب


  5. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از روزگار:دلم از بار غم خراب شد است - رخم از خون دل خضاب شداست

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - تواضع:بر چو من بنده گر قیامی کرد - آنکه مطلق جهان مستوفاست


  6. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - پیام شاعر:طبع بلند مرا کیست که فرمان برد - ز من پیامی بدان مردک کشخان برد


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - پیغام بخاقانی شروانی:کیست که پیغام من بشهر شروان برد - یک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد


  7. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل:دلم از عشق آن بت نوشاد - چند باید شکسته و ناشاد


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - خامه و خط:ای ز خورشید رای روشن تو - جوهر عقل کرده استمداد


  8. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - صفحه‌ای از تاریخ:ظلمی که انگلیس در این خاک و آب کرد - نه بیوراسب کرد و نه افراسیاب کرد


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - جواب مجدالدین همگر:یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین - کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد


  9. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:ای دیو سپید پای در بند - ای گنبد گیتی ای دماوند


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - غم خان و مان:تا کی غم خان و مان و فرزند - چند انده نان و جامه تا چند


  10. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در رثاء پدر:شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید - جامهٔ شب شد سیاه و دیده مه شد سپید

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - سنبل‌های هلندی:سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر - چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - شیخ ابوعامر:خسروا زاصطبل تو کو معمور باد - وارث اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید


  11. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - پند پدر:نوروز و اورمزد و مه فرودین رسید - خورشید از نشیب سوی اوج سر کشید

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - شب و شراب:شب خرگه سیه زد و در وی بیارمید - وز هر کرانه دامن خرگه فروکشید


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - کیفر مجیرالدین بیلقانی در هجای اصفهان:زاول که نفس ناطقه را از شعاع عقل - ایزد به لطف خویش و به رحمت بیافرید


  12. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - پاسخ فرخ:شکر خداکه دوره غربت بسر رسید - رنج سفرگذشت و نعیم حضر رسید


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه صدرالدین:بودم نشسته دوش که ناگه خبر رسید - کاینک رکاب خواجه آفاق در رسید


  13. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - سفر نامه:به‌شهر ری شدم از دشت خاور - بدیدم کار ملک و کار کشور


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - لغز حمام:چه گوئی چیست آن شکل مدور - که دارد خیمه با گردون برابر


  14. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - خطاب بچند دوست مسافر خود:سلام من که رساند بدان خجسته دیار - که هست مجمع احباب و محضر احرار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - خطاب بجمال الدین که یکی از دوستان اوست:بزرگ منعم و مخدوم من جمال الدین - سپهر رفعت و کان سخا و کوه وقار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - خطاب بشهاب الدین که یکی دیگر از دوستان اوست:خلاصه همه عالم اجل شهاب الدین - که روشنند زرای تو ثابت وسیار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - خطاب بفخر الدین:دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین - همی رسانم اگر آمد او زدریا بار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - خطاب بمنتجب الدین:اجل منتخب الدین اوحد الفقرا - کند قبول سلام و دعا برون زشمار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - خطاب بضیاء الدین:ضیاء دین را دعا همی گویم - همی کنم همه وقتی تنسم اخبار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - خطاب بنجیب الدین:حکیم یونان ان فلسفی نجیب الدین - که واقفست بتحقیق برهمه اسرا ر

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - حاجی سلام از چاکران باید باشد:زمن بخواهد حاجی سلام پرسش خویش - دعا و خدمت هریک همی کنم تکرار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۱ - قطعه:بدان خدای که بیرنگ نقش انسان را - ز روی قدرت بر سطح آب زد پرگار

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۳ - ابیاتی چند از قصیده که تمام آن یافت نشد:بلند همت و بسیار دان و اندک سال - جهان گشای و ممالک ستان و دنیا دار


  15. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - لاله زار:چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار - خوبان بخند خندکشندت میان کار


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح شهاب الدین خالص و شکایت از قحطی اصفهان:ای بر سر آمده تو ز ابنای روزگار - وی کرده روزگار بجاه تو افتخار


  16. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در وصف آتلیه نقاشی اسعد:حبذا از این نگارستان پر نقش و نگار - خوش‌تر از بتخانهٔ چین و سرای نوبهار


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا:الحذار ای غافلان زین وحشت آباد الحذار - الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار


  17. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - بهاریه و تشبیب:نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر - یکی ز ساده پرند و یکی ز سوده عبیر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲:غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا - بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح اقضی القضات صدرالدین صاعد مسعود:زهی موافق رای تو جنبش تقدیر - به دست بخت جوانت عنان عالم پیر


  18. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - پیام به انگلستان:یک‌ره از ری سوی لندن گذر ای پیک شمال - بر ازین شهر بدان شهر یکی صورت حال


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح ملک اعظم اردشیربن حسن اسپهبد مازندران:ایکه در دست تو هرگز نرسد دست زوال - دور باد از تو و از دولت تو عین کمال


  19. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - مولودیه و منقبت:زهی به کعبه‌، شرافت‌فزای رکن و حطیم - زهی مقام تو فخر مقام ابراهیم

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - در پیشگاه آستان قدس رضوی:تبارک الله از این فرخ آستان که بود - به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح صدر اجل رکن الدین:زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم - زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم


  20. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن:چون بدرید صبح پیراهن - جلوه گر گشت فوجی از آهن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - پاسخ به کاظم پزشکی:ای پزشکی خطت رسید به من - چون به یعقوب پیر، پیراهن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر:گیو تاجر نموده این اوقات - چارقی چند وارد از لندن


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - در مدح امیر شهاب الدین خالص رحمه الله:ای بتو چشم مملکت روشن - وی بتو جان مکرمت گلشن


  21. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - تغزل:گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان - کنار من ز رخ خویش کرد لالستان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر:دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر - بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - ابر و شفق:کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه - بغارتیده همه بار خانهٔ عمان


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - درتوصیف آتش و مدح رکن الدین مسعود:بگشت گونه باغ از نهیب باد خزان - بیر باد خزان برگ شاخ و رنگ رزان

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در تقاضای عفو از رکن الدین مسعود صاعد:زهی بعدل تو اقلیم شرع آبادان - زرشح کلک تو اجزای روزگار جوان


  22. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - دین و دولت:مژده‌ که بگرفت جای از بر تخت کیان - شاه جهان پهلوی میر جهان پهلوان


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - چیستان بنام شمشیر و مدح اسپهبد مازندران:دولت بیدار دوش کرد زعقل امتحان - گفت بگو چیست آن گوهر روشن روان


  23. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بی‌امان - ناکرده جرم‌، از زن و فرزند و خانمان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - این قطعه متوسط را یکی از بزرگان عصر از طبع خود باستاد جمال الدین نوشته و او را نزد خود خوانده:ای نقشبند عالم جان اندرین جهان - نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - استاد جمال الدین در جواب نگاشته:ای کلک نقشبند تو آرایش جهان - وی لفظ دلگشای تو آسایش جنان

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - در مرثیت قوام الدین و تهنیت رکن الدین برای برء مرض:منت خدایرا که بتایید آسمان - شد روح عقل تازه و شخص کرم جوان

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - تعزل:ای حسن بسته برقمرت رنگ ارغوان - وایزد نهاده برشکرت شکل ناردان


  24. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - پوستین:پوستینی بخواستیم از تو - تا زمستان بسر بریم در آن


  25. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ -بیزاری از حیات:مرا دلی است ز دست زمانه غرقه به خون - هزار لعنت بر این زمانهٔ ملعون


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - قصیده:زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون - نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - قیامت و حشر و نشر:چو در نورد دفراش امر کن فیکون - سرای پرده سیماب رنگ آینه گون


  26. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل:خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش‌، طی - ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:سر آن داری با ما که بصحرا آیی - ساعتی سوی گلستان بتماشا آیی


  27. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - سکوت شب:آشفت روز بر من، از این رنج جان گزای - بخشای بر من ای شبِ آرام ِدیرپای !

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - جواب روزنامه انگلیسی شرق نزدیک:گویند مرکز وطن ما بود خراب - از بس فساد و خدعه در آنجا گرفته جای


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - قصیده:ای چشم چرخ چون تو ندیده هنرنمای - چون تو نزاده مادر گردون گره گشای


  28. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - گیهان اعظم:با مه نو زهره تابان شد ز چرخ چنبری - چون نگین دانی جدا از حلقهٔ انگشتری

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۱ - کل‌ الصیدفی جوف‌الفرا:چار تن در یک زمان جستند در دوران سری - پنج نوبت کوفتند از فر شعر و شاعری


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - در وصف بهار و مدح نظام الدین بوالعلای صاعد برادر رکن الدین:اینک نوبهار آورد بیرون لشگری - هر یکی چو ن نو عروسی درد گرگونزیوری

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - کبر و غرور:آن شنیدستی که نمرود از مقام افتخار - می بسودی بر سر گردون کلاه سروری


  29. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن - ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - قصیده:زهی گشاده بمدح تو روزگار دهن - زهی نهاده بحکم تو آسمان گردن

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - قصیده:رسول مرگ پیامی همی رساند بمن - که میخ خیمه دل زینسرای گل برکن


  30. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - ماده تاریخ مرگ صبا:صبا روزی که عصرش کرد سکته - به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۸:دل موری میازار ار چه خرد است - که خردک نالشی سازد تو را خرد


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح بدرالین عمر:رخ خوب تو ناموس قمر برد - لب لعل تو بازار شکر برد


  31. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - غول:بنگر آن غول راکز هول او - دیو لاحول دمادم می کند


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:دلبرم بر من تحکم میکند - عهدنامه هر زمان گم میکند


  32. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - در وصف بینش نامی که مژگانی سفید و چشمانی کم‌ دید داشت:آن چشم‌ سفیدی که بود چشمش کور - درکشور ما گشته به بینش مشهور


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:تا من ز رخ خوب تو گشتم مهجور - نزدیک تو تا شتافت جان رنجور


  33. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - آش کشک:چندکار سخت و مشکل را برایت بشمرم - بشمر ار مشکل‌تر از این پنج داری‌، ای حکیم


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - خواجه غافل:خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک - خود خبر داری که من از غصه‌اش چو نمی‌زِیَم؟


  34. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - تاریخ تونل راه لرستان:به عهد پهلوی شاه جوانبخت - که بادش دولت و اقبال همراه


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - هجو گفتن:مراخود نیست عادت هجو گفتن - که کردستم طمع زین قوم کوتاه


  35. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۲ - تربیه طبیعی:غرٌنده و سهمناک و توفنده - بر دشت گذشت تند طوفانی


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قوام الدین صاعد:آن زلف نگر بدان پریشانی - وان روی نگر بدان درخشانی


  36. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح پروفسور براون انگلیسی:ادوارد براون فاضل ایران‌دوست - کش فکر نکو،قول نکو، فعل نکوست


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:شیرین سخنم گر چه لطیف و نیکوست - هم می نرهد ز طعنه دشمن و دوست

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:در عشق اگر به زور و زر کار نکوست - در کیسه مرا زر است و دل دل نیروست


  37. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:زین مردم دل‌سیاه‌، رخ دارم زرد - بیدردی خلق دردم افزود به‌ درد


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵:شاها بتو ایزد همه آفاق سپرد - نتوان بدو ماه شهرهای تو شمرد


  38. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲ - رباعی:شد نیمی عمر در خرافات هدر - وندر حیرت گذشت یک نیم دگر


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴:گفتم که چراست گرد آن تنگ شکر - باریک خطی نبشته از عنبر تر


  39. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶ - کنایه از انگلیس:ای زورآور که خون ما خورده پریر - وی بسته فرو قماط ما با زنجیر


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲:یک شهر همیکنند فریاد و نفیر - در مانده بدست زلف آن کافر اسیر


  40. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز - من جای کنم بدست شاهان از ناز

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت:ای ساده‌دلان زر گرگ حیلت‌باز - با جهد شما سیم و زر آورد فراز


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:ای روی تو را برده مه چرخ نماز - زلفت چو شب هجر سیه رنگ و دراز


  41. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰:آمد رمضان و خلق رفتند ز هوش - شد میکده‌ها قفل و زبان‌ها خاموش


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹:در جامه ازرق آن بت عشوه فروش - چون ماه ز آسمان پدید آمد دوش


  42. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲ - ریاعیات:تن چیست‌؟ مرکبی ز چندین معدن - پرگشته ز میراث نیاکان کهن

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳:رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن - فریاد برآورد که ای وای به من


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷:گفتم در گوش اگر دهی راه سخن - گویم سخنیت بهتر از زر کهن

    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹:دی وعده خلاف کردم ای عهد شکن - چشم تو نخفت تا بروز روشن


  43. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸:ای روح روان که فارغ از این بدنی - جویای عزیزکردهٔ خویشتنی


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵:نه چون رخ تو گلی بود یاسمنی - نه چون قد تو سرو بود در چمنی


  44. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰:از پیش و پس حیات بر خیره مپوی - دم را بنگر ز آمده و رفته مگوی


    جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱:ای دوست اگر نصیحتم می شنوی - مگرای به راستی که محروم شوی



sunny dark_mode