زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون
نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون
امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین
که مثل تو ننماید سپهر آینه گون
خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
فلک نیارد گفتن بزرگی تو که چون
مضای عزم تو دارد نشان تیغ قضا
نفاذ امر تو دارند شعار کن فیکون
خجل همیشود از عکس رای تو خورشید
عرق همیکند ا زشرم دست تو جیحون
هوای عالم شد معتدل ز عدل تو زان
شدست دولت تو چون بهار روز افزون
حجر شود ز شتاب تو باد در حرکت
خجل شود ز ثبات تو کوه وقت سکون
بروزگار تو فتنه است در شکر خوابی
که خورد گوئی از دست عدل تو افیون
ز حسن دیده کش تست و بخت بیدارت
که فتنه گردد بر خواب عافیت مفتون
ببحر کردم تشبیه دست دربارت
خرد بطعنه مرا گفت الجنون فنون
چو بحرکی بود آنکو بیک نفس بخشد
هر آنچه بحر بعمری همیکند مدفون
اگر چورای تو بودی بر آسمان خورشید
ز جرم خاک نماندی سه ربع نامسکون
وگر بخواهد انصاف تو فرو شوید
دو رنگی شب و روز از سپهر بوقلمون
سموم قهر تو گر بگذرد سوی تبت
نسیم لطف تو گر دردمد بخاره درون
شود بکوه درون سنگ ریزه پاره لعل
شود بنافه درون مشگ تازه قطره خون
هر آنسخن که ثنای تو نیست نامطبوع
هر آنقصیده که مدح تو نیست ناموزون
چنان نمود که درآفاق حکم تو انصاف
چنان نهاد در اسلام عدل تو قانون
که نه ضعیف همی از قوی شود مظلوم
نه عاجزی شود از جور قادری مغبون
نه جز که تیغ کسی بی سبب شود محبوس
نه جز که غنچه کسی بی گنه شود مسجون
نه خصم صفرا کرد و نه حرص سودا پخت
ازآنگهی که تو از کلک ساختی معجون
شدست خاطر تو چشم فضلرا انسان
شدست بخشش تو درد فقر را افیون
ز حال خویش کنون چند بیت خواهم گفت
که شاعرانرا آن هست سنتی مسنون
منم که تا سخن ا زمدح تو همی رانم
سخن بدست من اندر زبون شدست زبون
من از مدیح تو گشتم بشهر در معروف
زوصف لیلی مشهور دهر شد مجنون
بفرمدح تو من اینزمان کسی گشتم
چنان کز ابر شود قطره لؤلؤ مکنون
چو ذره بودم در سایه مانده بیسر و پای
بآفتاب فرو ناید این سرم اکنون
فزود حشمت و جاهم ز خاک درگه تو
چنانکه حرمت ماهی ز صحبت ذوالنون
بنعمت تو شدست استخوان من محشو
بمدحت تو بود شعرهای من مشحون
چو دست میدهم خدمت چو تو مخدوم
مرا چه باید گشتن بگرد مشتی دون
همی نخواهم گفتن مدیح کس که نیم
زطبع خویش بمدح دگر کسی مأذون
همیشه تا که بود خیمه کبود فلک
معلق ازبر این خاک بی طناب و ستون
همی نماید بیضا میان دست سیاه
تن عدوی تو در خاک همره قارون
ز بخت باد همه التماس تو مبذول
بنجح باد همه اقتراح تو مقرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش جایگاه رفیع و عظمت شخصیتی بزرگ اشاره دارد. شاعر با توصیف ویژگیهای نیکو و عدالت این شخصیت، بیان میکند که او برترین افراد زمانه است و هیچ کس نمیتواند به اندازه او درخشان باشد. شاعر اشاره میکند که عقل و خرد نمیتواند به درستی مناقب او را بشمارد و صفاتی چون قدرت و عدالت او، بر جهان تأثیرگذار بوده است.
شاعر همچنین نسبت به آثار مثبت این شخصیت در جامعه و تأثیرات آن بر زندگی مردم ابراز خوشحالی میکند و بیان میکند که عدالت او باعث ایجاد ثبات و آرامش در زندگیها و روابط مردم شده است. او دیگران را از نیکوییهای او یادآوری میکند و میگوید که مدح او برایش مایه افتخار و اعتبار است.
در نهایت، شاعر از دشواریهای خود در بیان زیباییها و بزرگیهای این شخصیت میگوید و تأکید میکند که تمامی آثارش در مدح او به نوعی شناساننده ارزشهای الهی و انسانی است.
هوش مصنوعی: عجب که جایگاه باعظمت تو از تمام حد و اندازهها فراتر رفته و در آن، تنها یک گوشه از نشیمن تو بر بلندی آسمان قرار دارد.
هوش مصنوعی: امام در شرق و قاضی اصلی روی زمین است که هیچ کس مانند تو در جهان نمیتواند دیده شود، مانند آینهای که حقیقت را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: خرد نمیتواند عظمت ویژگیهای تو را به زبان آورد، چون هیچ آسمانی توانایی بیان بزرگی و عظمت تو را ندارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اراده و تصمیم تو نشاندهنده تأثیر قضا و قدر است و دستورات تو میتوانند به واقعیت تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: خورشید همواره از زیبایی چهرهات شرمنده میشود و از این خجالت عرق میریزد، مانند جیحون که از دست تو خجل شده است.
هوش مصنوعی: دنیای پیرامون به خاطر عدالت تو به حالت متعادل و خوشایند درآمده است و به همین دلیل، موقعیت و خوشبختی تو مثل بهار، روز به روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: در شدت سرعت تو، سنگ نیز به حالت خمود در میآید و در آرامش تو، کوه از ثبات خود شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: در زمان تو، هر چه اتفاق میافتد، مانند یک توطئه است. این چنان شیرین و فریبنده است که اگر کسی خوابش برد، گویی که از عدالت تو به خواب رفته و دچار نشئگی شده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی چشمان تو و بختی که بیدارتر از خواب راحت است، فتنهای به وجود میآید که آرامش را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به دریا رفتم و با تشبیه دستت در بارگاهت، مرا به طعنه گفتند که جنون انواع و اقسام دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند دریا باشد، میتواند با یک نفس به دیگران هر چیزی را ببخشد که دریا در طول عمر خود راز نگهداشته است.
هوش مصنوعی: اگر تو در آسمان بودی، مانند خورشید درخشان، به دلیل خاک و زمین هیچ چیزی از تو باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد انصاف برقرار شود، رنگهای شب و روز در آسمان مانند رنگ بوقلمون تغییر خواهند کرد.
هوش مصنوعی: اگر خشم تو برطرف شود، مانند نسیم ملایمی که به تبت میوزد، به من لطف خواهی کرد و در دل من آرامش به وجود خواهی آورد.
هوش مصنوعی: در دل کوه، سنگ ریزهای به جواهر لعل تبدیل میشود و در عمق مشک، بوی تازهای از خون نمایان میشود.
هوش مصنوعی: هر حرفی که درباره تو ستایش نیست، ناخوشایند است و هر شعری که مدح تو را در بر ندارد، ناهماهنگ به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به گونهای ظاهر شد که در سرتاسر جهان، فرمان تو به انصاف و عدالت برقرار شد، به طوری که در اسلام، اصول و قوانین عدالت تو پیاده شد.
هوش مصنوعی: کسی که ضعیف است، نمیتواند از قوی انتقام بگیرد و قربانی ظلم او شود. همچنین کسی که ناتوان است، نمیتواند از ظلم و ستم فرد قدرتمند آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی بدون دلیل در بند نمیماند، مانند اینکه گل بدون دلیل به زندان نرود.
هوش مصنوعی: نه دشمنی زردی به بار آورد و نه حرص سیاه چیزی را تولید کرد، از زمانی که تو با دست خود معجونی آفریدی.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، چشم بخشش و الطاف تو باعث شده است که انسانیت واقعی در وجود انسانها شکوفا شود. بخشش تو مثل دارویی است که درد فقر و نیاز را تسکین میدهد.
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم چند بیتی بگویم درباره حال خودم، زیرا این کار برای شاعران سنتی معروف است.
هوش مصنوعی: من آن کسیام که هرگاه از تو تعریف میکنم، خودم هم در دام تعریف و تمجید گرفتار میشوم و زبانم به گفتن و بیان زیباییهای تو مشغول میشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر ستایش تو در شهر گشتم و معروف شدم، به گونهای که داستان عشق لیلی در دهر مشهور گشته و مجنون هم شناخته شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که برای تو و ستایش تو، آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتهام که مانند قطرههای زیبای مروارید از ابرها، از شوق و احساس من خارج میشود. این احساس عمیق و خالص به طور ناگهانی و بیاختیار از درون من بیرون میزند.
هوش مصنوعی: در حالت کوچکی و ناپایداری قرار داشتم و در سایهای از دیگران زندگی میکردم. حالا که به حقیقت وجودم پی بردهام، دیگر نمیتوانم در سایه بمانم و به نور حقیقت نمیتوانم بازگردم.
هوش مصنوعی: او اعتبار و مقامش را از خاک درگاه تو افزون کرده است، مانند احترامی که ماهی به خاطر نزدیکی با ذوالنون پیدا میکند.
هوش مصنوعی: با نعمتهای تو، وجود من پر از جلال و عظمت تو شده است و اشعار من پر از ستایش و تمجید از توست.
هوش مصنوعی: وقتی که من دست یاری به سوی تو دراز میکنم، ای بزرگوار، نیازی نیست که به دور و بر افرادی بیارزش نگاه کنم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم کسی را ستایش کنم، زیرا خودم اجازه ندارم کسی را به مدح بگذارم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که آسمان به شکل یک خیمه بزرگ و آبی در بالا قرار دارد، این دنیا بدون هیچ نیرویی به مانند طناب و ستونی در تعادل و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در میان دستان سیاه و تاریک، یک سفیدی و روشنی نمایان میشود که نشانهای از دشمنی توست، همراستا با ثروت و تجمل قارون.
هوش مصنوعی: از سرنوشت خود خواهش میکنم که همه آرزوها و تلاشهای تو به ثمر برسد و به نتیجه مطلوب ختم شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتی که سجده برد پیش او مه گردون
به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول
بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون
اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب
[...]
چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
[...]
شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون
به روزگار شه نیکبخت روزافزون
شه زمانه ملکشاه کافرید خدای
همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون
به طلعتش همه ساله منورست زمین
[...]
چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب
صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون
جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند
[...]
چو در نورد دفراش امر کن فیکون
سرای پرده سیماب رنگ آینه گون
چو قلع گردد میخ طناب دهر دو رنگ
چهار طاق عناصر شود شکسته ستون
نه کله بندد شام از حریر غالیه رنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.