گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

غرٌنده و سهمناک و توفنده

بر دشت گذشت تند طوفانی

تخمی زبنفشه برگرفت از دشت

وافکند ورا به طرف بستانی

بر بستر وی بتافت خورشیدی

بر مدفن وی چکید بارانی

شد زنده و ریشه داد و ساق آورد

وز ساق دمید سبز پیکانی

بشکفت کبودچشم و نیلی‌چهر

لاغر تنی و ضعیف ستخوانی

این‌سو نگرست‌، دید بنشسته

بر تخت بنفشه‌ای چو سلطانی

فربه بری و گشاده رخساری

خندان لبی و سپید دندانی

بنهاده به فرق بر مهین تاجی

گسترده به مرز بر تنک‌خوانی

خم گشت و خجل‌، بنفشه بری

چون در بر پادشاه دهقانی

حیرت‌زده گشت‌ و گفت کز یک جنس

چون خاسته صعوه‌ای و ترلانی

شهری بچه دید خجلت او را

کافتاده به‌دست بوستان‌بانی

بوده‌ است‌ نیای‌ من‌ یکی چون تو

زاینگونه به ما سری و سامانی

اقلیم و غذا و تربیت‌، داده است

زاین گونه به ما سری و سامانی

تأثیر مربی طبیعی را

بهتر ز من وتو نیست برهانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۸۲ - تربیه طبیعی به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصرخسرو

ای عورت کفر و عیب نادانی

پوشیده به جامهٔ مسلمانی

ترسم که نه مردمی به جان هر چند

از شخص همی به مردمان مانی

چندین مفشان ردا، چرا جان را

[...]

ابوالفرج رونی

ای شیر دل ای زریر شیبانی

ای قوت بازوی مسلمانی

ای رای تو چشم عقل بیداران

ای خشم تو تیغ تیز سلطانی

با عدل تو ظلم عدل نوشروان

[...]

نصرالله منشی

شیطان سنان آب دارت را

ناداده شهاب کوب شیطانی

باران کمان کامگارت را

نادوخته روزگار بارانی

جمال‌الدین عبدالرزاق

آن زلف نگر بدان پریشانی

وان روی نگر بدان درخشانی

زلفی که چو گرد گل برافشاند

تو دست زجان و دل برافشانی

روئی که کراکند که از دورش

[...]

سعدی

جمعی که تو در میان ایشانی

زآن جمع به در بود پریشانی

ای ذات شریف و شخص روحانی

آرام دلی و مرهم جانی

خرم تن آن که با تو پیوندد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه