منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن
ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من
بلی هر آنکو عشق بتانش چیره شود
شگفت نیست گر آید نزار و پیر و کهن
ز رنج و درد چنان شد تنم که گر بینی
گمان بری که سرشته ز رنج و دردم تن
مرا ز عشق که بر اهرمن نصیب مباد
سیه تر آمده گیتی ز جان اهریمن
چو تفته آهن، دل در برم از آن بگداخت
که یار را به بر اندر دلی است چون آهن
تنم بکاست از آنگه که عشق ورزبدم
بلی بکاهد مردم ز عشق ورزبدن
ازآن زمان که مرا عشق زد به دامان دست
همی فشانم خون از دو دیده بر دامن
دلم بیفسرد از جور یار و درد فراق
تنم بفرسود از گردش دی و بهمن
سخن ز عشق به کس گرچه مینگویم لیک
شرار عشق پدید آیدم ز سوز سخن
هوای یارم آمیخته است با رگ و پوست
چو رنگ و بوی نهفته به لاله و لادن
مرا رسید ز عشق آنچه ز آتش اندر عود
مرا مبین، که همه اوست اینکه بینی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف احساسات عاشقانهاش میپردازد و از درد و رنج ناشی از عشق مینالد. او به پیری و ناتوانی خود اشاره میکند و میگوید که عشق او را تحت تأثیر قرار داده و به خاطر این عشق، جسمش دچار رنج و آسیب شده است. او از جدایی و غم فراق صحبت میکند و بیان میکند که عشقش به یار در عمق وجودش ریشه دوانده و هرگونه درد و رنجی که از عشق میکشد، نتیجهی وابستگی شدیدش به معشوق است. شاعر از عشق به عنوان یک نیروی آتشین یاد میکند که بر وجودش سایه افکنده و او را به درد و رنج دچار کرده است. در نهایت، او تأکید میکند که عشق همهی وجود او را شکل داده و در همهجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به خاطر عشق، چهرههای زیبا و دلربا دچار پیری و کهنگی شدهام و نمیدانم چه بر سر عشق و احساساتم آمده است.
هوش مصنوعی: هرکس که به عشق معشوقان دلبسته شود، جای شگفتی نیست که دچار شکست و سالخوردگی گردد.
هوش مصنوعی: بدن من از شدت رنج و درد به حالتی درآمده است که اگر آن را ببینی، تصور میکنی که خود از رنج و آلام ساخته شده است.
هوش مصنوعی: عشق من به قدری عمیق است که هیچ چیز نمیتواند به دشمنی و شرارت آسیب برساند. دنیا به خاطر وجود چنین شرارتها و اهریمنها به شدت تیره و تار شده است.
هوش مصنوعی: چون آهن داغی که در آتش ذوب میشود، دل من نیز از عشق یار به شدت در حال ذوب شدن است؛ زیرا در قلب او نیز احساسی قوی و محکم مانند آهن وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه که عشق را در دل پرورش دادم، بدنم آسیب دید، و به همین دلیل، اگر کسی به عشق ورزیدن بپردازد، آن هم به نوعی بر انسان تأثیر میگذارد و موجب کاستیهایی در او میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که عشق به من آسیب رسانده، اشکهایم را بر دامنم میریزم.
هوش مصنوعی: دل من از آزار محبوب و درد جدایی رنج میکشد و بدنم از گذر روزهای دی و بهمن پژمرده و خسته شده است.
هوش مصنوعی: هر چند درباره عشق با کسی صحبت نمیکنم، اما آتش عشق درونم به وضوح از طریق کلمات و احساساتی که منتقل میکنم، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: هوا و فضای یارم به گونهای با وجودم درهم آمیخته که همانند رنگ و بویی است که در گلهای نرگس و لادن نهفته است.
هوش مصنوعی: من از عشق به حالتی رسیدم که مانند تأثیری است که آتش بر چوب میگذارد. به من نگاه نکن، چون همهی آنچه هست، خود عشق است؛ اینکه ببینی من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.