گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگ منعم و مخدوم من جمال الدین

سپهر رفعت و کان سخا و کوه وقار

بخاکپای تو کان تاج فرق کیوانست

که شوق خدمتت از من ببرد صبرو قرار

تو آفتابی و تا طلعتت طلوع کند

بوم چوذره نهان زیر پرده شب تار

بروز و شب بدعای تو دوستداررانت

هزاردست براورده اند همچو چنار

میان به خدمت تو بسته‌اند چون پیکان

دهان به مدح تو بگشاده‌اند چون سوفار

نهاده گوش صدف سان که کی رسد تأیید

گشاده چشم چو نرگس که کی بود دیدار

چو جان خصم تو هر روز تا بشب رنجور

چو چشم بخت تو هر شام تا سحر بیدار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت

هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار

به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست

به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار

دقیقی

مدیح تا به بر من رسید عریان بود

ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از دقیقی
عنصری

چنین نماید شمشیر خسروان آثار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار

به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان

که راستگوی‌تر از نامه تیغ او بسیار

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

فغان ز دست ستمهای گنبد دوار

فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار

چه اعتبار بر این اختران نامعلوم

چه اعتماد بر این روزگار ناهموار

جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه