گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین

کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد

معنی روشن وی و الفاظ عذب وی

آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد

خط شریف او بنکوئی چوآن نگار

کاندر بهار تازه بصحرا سحاب کرد

تشویر خوردم الحق و چونان خجل شدم

کز شرم خاطرم رخ از و در نقاب کرد

طبعم بطعنه گفت که برخیز و شرم دار

کس سنگ را معارض در خوشاب کرد؟

از روی حسب حال بگفت این سه چاربیت

پس توبه کرد طبعم و رای صواب کرد

گلگونه نشاط چه رنگ آورد بگوی

زیرا که از خجالت طبعم چو آب کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ادیب صابر

آبم ببرد دلبر و چشمم پر آب کرد

جان مرا بر آتش هجران کباب کرد

تا در نقاب هجر نهان گشت روی او

بر روی من زخون دل من خضاب کرد

از رحمت آفرید جمال تو را خدای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
کمال‌الدین اسماعیل

ای خسروی که آتش تیغ تو روز کن

در قلب چرخ زهرۀ مرّیخ آب کرد

دارای ملک، شاه مظّفر پناه دین

کت چرخ نام خسرو مالک رقاب کرد

طبعت بر شحه یی سر خورشید غوطه داد

[...]

عبید زاکانی

صاحبقران و صاحب دیوان عمید ملک

ای آنکه هرچه کرد ضمیرت صواب کرد

ای خواجه ای که نافذ تقدیر در ازل

ذات ترا ز جمله جهان احتساب کرد

وی سروری که هر نفس از خاک درگهت

[...]

جامی

لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد

زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد

عکس رخت نمود در آیینه سپهر

نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد

مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر

[...]

اهلی شیرازی

چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد

طوفان اشک من همه عالم خراب کرد

گفتی لب مراست بدلها حق نمک

حقا که این نمک جگر من کباب کرد

ز امید می ز لعل تو مردیم در خمار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه