یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین
کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد
معنی روشن وی و الفاظ عذب وی
آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد
خط شریف او بنکوئی چوآن نگار
کاندر بهار تازه بصحرا سحاب کرد
تشویر خوردم الحق و چونان خجل شدم
کز شرم خاطرم رخ از و در نقاب کرد
طبعم بطعنه گفت که برخیز و شرم دار
کس سنگ را معارض در خوشاب کرد؟
از روی حسب حال بگفت این سه چاربیت
پس توبه کرد طبعم و رای صواب کرد
گلگونه نشاط چه رنگ آورد بگوی
زیرا که از خجالت طبعم چو آب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دربارهٔ نامهای که از معشوق دریافت کرده صحبت میکند. او میگوید که پاسخ به آن نامه سخت است، زیرا زیبایی واژهها و معنی آن فراتر از چیزی است که بتوان به سادگی جواب داد. شاعر از احساس خجالت و شرم خود سخن میگوید و به تحمیل حس دردسر بر طبیعت خود اشاره میکند، زیرا نمیداند چگونه باید با این زیبایی و احساساتش کنار بیاید. در پایان، شاعر به توبه و بازگشت به حالت تعادل اشاره میکند و میگوید که خجالت و شرم او به حدی است که حالش مثل آب شده است.
هوش مصنوعی: یک بار دیگر پیامی از طرف شخصی برای من فرستاده شد که پاسخ به آن با صد قصیده هم ممکن نیست.
هوش مصنوعی: معنی و مفهوم کلام او بسیار واضح و زیباست، اما بعضی نتوانستهاند به خوبی آن را درک کنند و در نتیجه همچون سنگی در برابر نور خورشید، در برابر حقیقت و روشنی کلام او ناتوان ماندهاند.
هوش مصنوعی: نقش زیبای او مانند بهاری است که از دل ابرها به صحرا میریزد و طراوت تازهای به زمین میبخشد.
هوش مصنوعی: به خاطر تشویق و انگیزهای که دریافت کردم، به شدت خجالت زدم و از شرم، دیگر نتوانستم به چهره خودم نگاه کنم و آن را پنهان کردم.
هوش مصنوعی: به من گفتند که از خواب بیدار شوم و خجالت بکشم، چرا که در برابر سنگی به نیکی نمیتوانم ایستادگی کنم.
هوش مصنوعی: این شخص درباره وضعیت و احوال خود سه بیت شعر گفت و سپس از رفتارش پشیمان شد و تصمیم گرفت که راه درست را انتخاب کند.
هوش مصنوعی: صورت گلگون نشاط چه رنگی به خود گرفته است، بگو به خاطر اینکه از شرم طبیعت من مانند آب شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبم ببرد دلبر و چشمم پر آب کرد
جان مرا بر آتش هجران کباب کرد
تا در نقاب هجر نهان گشت روی او
بر روی من زخون دل من خضاب کرد
از رحمت آفرید جمال تو را خدای
[...]
ای خسروی که آتش تیغ تو روز کن
در قلب چرخ زهرۀ مرّیخ آب کرد
دارای ملک، شاه مظّفر پناه دین
کت چرخ نام خسرو مالک رقاب کرد
طبعت بر شحه یی سر خورشید غوطه داد
[...]
صاحبقران و صاحب دیوان عمید ملک
ای آنکه هرچه کرد ضمیرت صواب کرد
ای خواجه ای که نافذ تقدیر در ازل
ذات ترا ز جمله جهان احتساب کرد
وی سروری که هر نفس از خاک درگهت
[...]
لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد
زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد
عکس رخت نمود در آیینه سپهر
نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد
مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر
[...]
چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد
طوفان اشک من همه عالم خراب کرد
گفتی لب مراست بدلها حق نمک
حقا که این نمک جگر من کباب کرد
ز امید می ز لعل تو مردیم در خمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.