گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان

کنار من ز رخ خویش کرد لالستان

پی شکار دل و جان به غمزه و ابرو

کهی گشاده کمین وگهی گشوده کمان

به چرخ‌، برجیس از ماه روی او خیره

به‌باغ‌، نرگس در چشم‌مست اوحیران

به‌زیر لعل لب اندر دو رشته دندانش

چنان دورشتهٔ لولو به حقه مرجان

به زلف خم شده‌، دامی ولیک دام بلا

به‌ قد برشده‌، سروی ولیک سروروان

کسان به‌ترکستانش دهند نسبت و من

برآن سرم که کشم‌قبله سوی ترکستان

سخنش‌چیست‌عیان‌ودهانش‌چیست‌خبر

کمرش چیست‌یقین ومیانش‌چیست گمان

اگر سخن نسراید، پدید نیست دهن

وگرکمر نگشاید، پدید نیست میان

دو چشم سحرنمایش به‌ غمزه‌ غارت‌ دل

دولعل روح‌فزایش به‌خنده راحت جان

ز آب وتابش بی‌آب‌، لاله ونسرین

ز زلف وخطش بی‌تاب‌، سنبل وریحان

زتیره زلفش‌، روشن رخش چنان تابید

که ماه در شب میلاد حجهٔ یزدان

 
 
 
عنصری

توانگری و بزرگی و کام دل بجهان

نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان

یمین دولت کایام ازو شود میمون

امین ملت کایمان ازو شود تابان

همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان

نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان

یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک

امین ملت محمود پادشاه جهان

خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان

برنگ لاله می از یار لاله روی ستان

جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم

می جوان بجوان ده درین بهار جوان

بشادکامی امروز داد خویش بده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

اگر نجست زمانه بلای خلق جهان

چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان

اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین

چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان

اگر نگشت دل من تنور آتش عشق

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب دراز و ره دور و غربت و احزان

چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان

بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار

دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان

مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه