خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش، طی
ای مسلمانان، آبی بفشانید به وی
این همان خطهٔ نامیست که از عهد قدیم
دورها کرده به امنیت و آسایش، طی
بوده در عهد منوچهر، یکی حصن عظیم
سر کشیده شرفاتش ز بر قصر جدی
دون او بوده به زینت، چه سمرقند و چه بلخ
پس از او بوده به رتبت، چه نهاوند و چه جی
بوده بنگاه سپهداران و اسپاهبدان
تا به اکنون باز از عهد شهنشاهی کی
فرخانان به بزرگیش برافراشته دست
گیل گیلان به سِتُرگیش بیفشارده پی
یادگاری ز بهشت است به آب و به هوا
پرگل و سبزه بهاریست به تمّوز و به دی
آسمان چون نگرد پهنهٔ سبزش، از شرم
روی درپوشد در ابر و برافشاند خوی
گرچه از فتنهٔ ایام، شکوهیش نماند
ویژه زآن روز که شد پی سپر کعب و قصی
سلمی و می گر از این ربع و دمن باز شدند
آید از ربع و دمن بوی خوش سلمی و می
گرچه از حی بزرگان اثری برجا نیست
خرّم آن دشت که بُد پایگهِ مردمِ حی
آتشی جست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت
همچو برقی که درافتد به یکی تودهٔ نی
نیمشب آتش کین عیش و تنآسانی شهر
خورد و کرد از پس آن، فقر و پریشانی قی
هستیِ مردم ازین شعلهٔ کین رفت به باد
راست چون دانش میخواران از آتش می
مَتجَرِ آمل غارت شد ازین شوم حریق
غارتی کِش نه دکان ماند و نه کالا و نه فی
مددِ مردمِ ری باید، تا همّتشان
سازد اموات فتن را چو دمِ عیسی حی
راستی را که به احیای ولایات، بود
چون دم عیسی مریم، مدد مردم ری
تا نسوزد دل ری، دردی درمان نشود
هست آری به مثل: آخر هر درمان کیّ
شهرک آمل ویران شد و یکباره بسوخت
گر نسوزد دل ری اکنون، کی سوزد، کی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ویرانی شهر آمل و خسارتهایی است که به دنبال آتشسوزی آن به وجود آمده است. شاعر به یادآوری تاریخ و اهمیت این شهر پرداخته و به امنیت و آسایش آن در گذشته اشاره میکند. او بر جایگاه آمل در دورانهای مختلف تاریخی، از جمله زمان منوچهر و سپهداران، تأکید میکند و آن را بهشتی با آب و هوای دلپذیر و طبیعت سرسبز توصیف میکند.
شاعر همچنین به آسیبهای ناشی از آتشسوزی اشاره کرده و احساس درد و رنج مردم را در پی این فاجعه ابراز میکند. او از ضرورت کمک به مردم آمل برای بازسازی و احیای شهر سخن میگوید و بر این نکته تأکید دارد که تا زمانی که دلها نسوزد و همت برای بازسازی وجود نداشته باشد، دردها درمان نخواهند شد. در نهایت، او به این باور میرسد که کمک به مردم آمل مشابه به معجزهای مانند دم عیسی برای احیای زندگی در این منطقه خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمین آمل به خاطر آتش آسیب دیده و سوخته است، ای مسلمانان، بیایید و آب بر آن بریزید تا آن را زنده کنیم.
هوش مصنوعی: این منطقه همان سرزمین شناختهشدهای است که از زمانهای قدیم، به خاطر امنیت و آسایش، سفرهایی طولانی را پشت سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: در دوران منوچهر، بنایی بزرگ و با شکوه وجود داشت که عظمت آن از بالای قصر جدی قابل رؤیت بود.
هوش مصنوعی: قبل از او، زینتها و زیباییها در شهرهای سمرقند و بلخ وجود داشتهاند، و بعد از او، در شهرهای نهاوند و جی هم رتبت و مقام بالایی بر جای مانده است.
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، همواره مکانهایی برای گردهمایی جنگآوران و فرماندهان وجود داشته است، و این موضوع به دوران پادشاهی شاهان گذشته برمیگردد.
هوش مصنوعی: دستهای بلند و پرقدرت در گیلان به احترام بزرگی فردی قرار داده شدهاند و به او ادای احترام میکنند.
هوش مصنوعی: یادگاری از بهشت است که در فصل بهار، با گلها و چمنهای سبز در دو فصل تابستان و زمستان جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: وقتی آسمان گسترده و پر از سبزی را میبیند، به خاطر شرم و حیای خود، چهرهاش را زیر ابر پنهان میکند و به این ترتیب زیبایی و سرسبزیاش را به ما نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند از مشکلات زمانه هیچ نشانی باقی نمانده است، بهخصوص از روزی که کعبه و قصی سپری شدند.
هوش مصنوعی: با گذر از این باغ و دمن، عطر خوشی از سلمی و شراب به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که از دستاوردهای بزرگانی یادگاری نمانده، خوشبختی در آن سرزمین است که جایگاه و پایگاه انسانهای با ارزش وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: آتش زیادی به جان یکی از بخشهای شهر افتاد و آن را سوزاند، مانند رعد و برقی که ناگهانی بر روی انبوهی از نی بیفتد و آن را بسوزاند.
هوش مصنوعی: نیمه شب، آتش دشمنی و خوشگذرانی شهر را سوزاند و بعد از آن، فقر و پریشانی بر آن سایه انداخت.
هوش مصنوعی: وجود و زندگی انسانها به خاطر این احساس کینه به باد رفته است، درست مانند اینکه علم و آگاهی میخواران از شعلهی آتش ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: بازار آمل در اثر آتشسوزی بزرگ و وحشتناک به کلی ویران شد، به طوری که نه دکانی باقی ماند و نه کالایی.
هوش مصنوعی: کمک به مردم ری ضروری است تا تلاش و ارادهشان بتواند مردگان فتنه را مانند نفس عیسی زنده کند.
هوش مصنوعی: راستی که در بازسازی و توسعه شهرها و سرزمینها، مانند نفس عیسی مریم، حامی و یاریدهنده مردم ری است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل ری نسوزد، هیچ دردی درمان نخواهد شد. این را میتوان به این صورت فهمید که هیچ درمانی در نهایت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شهرک آمل به طور ناگهانی خراب و به آتش کشیده شد. اگر دل ری هم اکنون نسوزد، پس چه زمانی قرار است بسوزد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
آب انگور خزانی را خوردن گاهست
که کس امسال نکردهست مر او را طلبی
هنری مرد نباشد بر هر کس خطری
چون چنین است ترا چیست کنون زین هنری
ز محل کرد بدین شهر مرا دهر جدا
ز خطر کرد بدینجای مرا چرخ بری
بی محل باشم لیکن نه بدین بی محلی
[...]
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی
زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی
نه عجب گر کند از چرخ ندا زهره تو را
تا به مه بر ز شب تیره تو را هست ردی
لعبت چشم منی چشم منت باد نثار
[...]
نکند دانا مستی نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا
نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی
گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.