چون پای خرد خرد نهادی به لالهزار
خوبان بخند خندکشندت میان کار
زان خردخرد، خورده شوی در شکارشان
کان خند خند، خندهٔ شیرست بر شکار
الوان رنگ رنگ فرو هشته از یمین
خوبان طرفه طرفه، روان گشته از یسار
زان رنگ رنگ، رنگ شوی درخم فریب
زان طرفه طرفه، طرفه درافتی به دام یار
زلفان حلقه حلقه، به دلها زند ترنگ
صهبای جرعه جرعه، ز سرها برد خمار
زان حلقه حلقه، حلقهٔ مارست شرمگین
زان جرعه جرعه، جرعهٔ زهر است شرمسار
تفریح توده توده؛ ز پیش نظر دوان
تحریک دسته دسته، به پای هوس نثار
زان توده توده، تودهٔ ثروت شود تباه
زان دسته دسته، دستهٔ اسکن شود بخار!
آوخ که نرم نرم، حریفان نادرست
گیرند گرم گرم، ترا نیز در کنار
زان نرم نرم، نرم کند دندهات مرض
زان گرم گرم، گرم شوی با بلا دچار
گیرند دفعه دفعه، زنان تنگ در برت
وز بوسه دانه دانه، کنندت گهر نثار
زان دفعه دفعه، دفعه کشد بر سرت بلا
زان دانه دانه، دانه زند بر تنت هزار
امراض گونه گونه کند بر تنت هجوم
و املاح، شیشه شیشه کشد در برت قطار
زان گونه گونه، گونهٔ سرخت شود تباه
زان شیشه شیشه، شیشه ی عمرت شود فکار
سفلیس جسته جسته کند درتنت نفوذ
سوزاک رفته رفته زند بر سرت فسار
زان جسته جسته، جسته و ناجسته منفعل
زان رفته رفته، رفته و آینده شرمسار
ادرار قطره قطره چکد از سر قضیب
ادبار، لکه لکه فتد درته ازار
زان قطره قطره، قطرهٔ زهرت چکد به کام
زان لکه لکه، لکهٔ ننگ آیدت به کار
از درد، لحظهلحظه بریزی به رخ سرشگ
کزتنت لقمه لقمه خورد چنگ روزگار
زان لحظه لحظه، لحظهٔ عمر عزیز تلخ
زان لقمه لقمه، لقمه ی آمال ناگوار
زر داده مشت مشت به داروگر و طبیب
وافتاده پایه پایه ز قدر و ز اعتبار
زان مشتمشت، مشتتو نزدیکخلقباز
زان پایه پایه، پایهٔ افلاست استوار
هر روز پرده پرده تنت کاسته ز رنج
هر صبح کاسه کاسه دواکرده زهرمار
زان پرده پرده، پردگیان تو مویه گر
زان کاسه کاسه، کاسهٔ عمر تو مویه دار
جفت تو زار زار، بدرد تو مبتلا
زهدانش شرحه شرحه و اندام نابکار
زان زار زار، زار بگرید بر او پدر
زان شرحه شرحه، شرحه دل مام داغدار
فرزند قطعه قطعه برآرندش از رحم
ماماش، پنج پنج و اطباش، چار چار
زان قطعه قطعه، قطعشده مام رانفس
زان پنجپنج، پنجه بهخون جنین، نگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تماشای زیباییهای عشق و جوانی میپردازد و در عین حال خطرات و عواقب آن را نیز هشدار میدهد. به بیان دیگر، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که در آن عشق و زیبایی ما را به دام میاندازد، اما در عین حال، این لذتها میتوانند به بیماریها و مشکلاتی جدی منجر شوند. او به تماشای جوانان زیبا و رنگارنگ پرداخته و به سادگی بیان میکند که فریب این زیباییها میتواند عواقب وخیمی به همراه داشته باشد. در نهایت، شاعر به احساس درد و نارضایتی از عواقب عشق و لذتهای زودگذر اشاره میکند که میتواند به مشکلات جسمی و عاطفی منجر شود.
هوش مصنوعی: زمانی که از نعمت عقل بهرهمند هستی و به میان زیباییها و دلرباییها قدم میگذاری، با خنده و شادی برخورد کن؛ زیرا ممکن است در این لحظات، دیگران نیز با تو خوش بگذرانند.
هوش مصنوعی: از خرد کوچک خود نیز در صید و شکار آنان بهرهمند میشوی، زیرا خندهٔ شیر در هنگام شکار، نشانهای از قدرت و تسلط اوست.
هوش مصنوعی: رنگهای مختلف و زیبا که از سمت راست خوبان بر افکنده شدهاند، به گونهای شگفتانگیز از سمت چپ نیز به جاری شدهاند.
هوش مصنوعی: از آن رنگ و لعابی که داری، در اثر فریب ممکن است به رنگ دیگری درآیی. از آن جاذبه و زیبایی خاص، میتوانی به دام محبت یارت بیفتی.
هوش مصنوعی: زلفهای حلقه حلقه، دلها را با جاذبهای خاص تحت تأثیر قرار میدهند. و نوشیدن شراب به آرامی، خمار را از سرها میزداید.
هوش مصنوعی: از آن حلقهای که به شکل مار در آمده، باعث شرم است و از آن جرعهای که به تدریج نوشیده میشود، انگار جرعهای از زهر است که شرمآور است.
هوش مصنوعی: مردم برای سرگرمی و خوشگذرانی، به سرعت و با شور و شوق به سمت هدفهای مختلف میشتابند و به خاطر آرزوها و خواستههایشان، حاضرند تلاش کنند و از خود مایه بگذارند.
هوش مصنوعی: از انبوهی از جمعیت، ثروت به هدر میرود و از گروههایی که جدا میشوند، بخار برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اوه، چه خوب که آرام آرام، رقبای نادرست به تله میافتند و تو هم در کنارشان گرفتار میشوی.
هوش مصنوعی: از آنجا که به آرامی و کم کم مشکلات تو را نرم میکند، با این حال به تدریج و به طور ناگهانی با سختیها وسلب آرامش مواجه میشوی.
هوش مصنوعی: زنان با فشردن خود به تو، به طور مکرر و پیوسته، و با بوسههایی که یک به یک به تو میزنند، جواهرات عشق و محبت را نثار تو میکنند.
هوش مصنوعی: از آن لحظه به بعد، هر بار بلایی بر سرت نازل میشود و از آن دانههای ریز، هزار زخم بر تنت میزند.
هوش مصنوعی: بیماریهای متنوع به بدن تو حملهور میشوند و داروها یکی پس از دیگری به تو داده میشوند.
هوش مصنوعی: از آن نوعی که زیباییاش، رنگ چهرهات را خراب میکند و از آن شیشهای که عمرت را مثل شیشهای شکننده نابود میکند.
هوش مصنوعی: بیماری سفلیس به آرامی در بدنت نفوذ میکند و بیماری سوزاک به تدریج بر تو تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: از آنچه که رفته و نرفته، برخی بر خود تأثیر گذاشتهاند و برخی دیگر نه. در حالی که آینده به حالت شرمساری خواهد بود.
هوش مصنوعی: ادرار به آرامی و به صورت قطرهقطره از آلت تناسلی خارج میشود و باعث میشود که در انتهای لباس لکههایی ایجاد شود.
هوش مصنوعی: از آن قطرهقطرهها، قطرهٔ زهر به کامت میچکد و از آن لکهلکهها، لکهٔ ننگ بر دستانت مینشیند.
هوش مصنوعی: از شدت درد، لحظه به لحظه اشکهایت را به نمایش بگذار که همچون لقمههایی به چنگال زمان گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: از آن لحظه به لحظه، عمر گرانبهایم تلخ شده است، و از همان لقمه به لقمه، آرزوهای ناگوار مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی با ثروت خود به پزشک و داروساز پول زیادی داده، اما در عین حال خود به پایینی و کاهش ارزش و اعتبار رسیده است. تعبیری از بیاثر بودن پول در جلب احترام و منزلت واقعی.
هوش مصنوعی: از آن مشتهای پرتعداد، مشت تو به نزد مردم باز میشود؛ از آن پایهها و پایهگذاریها، پایهٔ آسمان استوار است.
هوش مصنوعی: هر روز با درد و رنجی که تجربه میکنی، کمی از آلام و غمهایت کاسته میشود، و هر صبح مانند کسی که به دنبال درمان است، داروهای مختلفی را انتخاب میکنی تا از زهر و آسیبهای زندگی نجات یابی.
هوش مصنوعی: از آن پردهای که بر دوش کشیدهای، دلی میسوزد و گلهای برمیافرازد، و اگر از کاسهٔ عمرت سخن بگویند، باید بر آن نیز نوحهخوانی کنی.
هوش مصنوعی: شخصی که دلتنگی و غم، دلش را آزرده کرده و به شدت به درد و رنج مبتلاست، در حالی که وجودش به خاطر مشکلات و خطاهایش شکسته و خرد شده است.
هوش مصنوعی: پدر در حال سوگ و گریه بر فرزندش است و دلش شکسته و داغدار است. او از شدت اندوه و غم به حالت زاری و دردی عمیق افتاده است.
هوش مصنوعی: فرزند را از رحم مادرش به صورت تکههای کوچک جدا میکنند، پنج تا پنج تا و چهار تا چهار تا.
هوش مصنوعی: از آن تکهتکهها، که جان ما را میبرد، و از آن پنجپنجها، که دستها به خون نوزاد آغشتهاند، ای محبوب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.