گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین

همی رسانم اگر آمد او زدریا بار

ربیع آمد لیکن ربیع ما نامد

توئی ربیع ربیع جهان خزان انگار

بجان تو که اگر شرح اشتیاق دهم

زصد یکی نشود گفته درد وصد طومار

توئی ربیع دل ما ولی چو گل بدعهد

که بی ثبات بود عهد تو بوقت بهار

خیال تست شب و روز پیش دیده من

چنانکه گوئی گشتست در دو دیده نگار

چو مدتی است که از تو نیافتم تشریف

همی ندانم تا چیست موجب آزار

بدیع باشد این از رفیع رای ربیع

که بی سبب زچو من دوستی شود بیزار

مکن اگر چه حریفان تو خودبسی داری

زدوستان کهن نیز گه گهی یاد آر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت

هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار

به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست

به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار

دقیقی

مدیح تا به بر من رسید عریان بود

ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از دقیقی
عنصری

چنین نماید شمشیر خسروان آثار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار

به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان

که راستگوی‌تر از نامه تیغ او بسیار

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

فغان ز دست ستمهای گنبد دوار

فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار

چه اعتبار بر این اختران نامعلوم

چه اعتماد بر این روزگار ناهموار

جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه