شماره ۱ - کوه الوند و شهر همدان: کوه الوند که شهر همدان دامنش است - جامه سبز به بر دارد و طوطیمنش است
شماره ۲ - در وصف طبیعت و ذکری از سید ضیاء الدین طباطبائی: چو این منظومه آفاق، سرتاسر منظم شد - همانا فارغ آفاقآفرین، از نظم عالم شد
شماره ۳ - مخالفت با قرارداد ایران و انگلیس: نام دژخیم وطن، دل بشنود، خون میکند - پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
شماره ۴ - نارضایتی از خلقت: خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود - من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟
شماره ۵ - درد وطن: ز اظهار درد، درد مداوا نمیشود - شیرین دهان به گفتن حلوا نمیشود
شماره ۶ - لرنامه: در چگونگی اوضاع لرستان: ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر - یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر
شماره ۷ - زندگی و مرگ من: گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر - برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
شماره ۸ - تجدید مطلع: در سر پیری برهنه پا بد «مولییر» - گاو بدزدید در شباب «شکسپیر»
شماره ۹ - تجدید مطلع: باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر - تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
شماره ۱۰ - زندانی شدن شاعر: خوشا اطراف تهران و خوشا باغات شمرانش - خوشا شب های شمرانش و خوشا بزم مقیمانش
شماره ۱۱ - نامه عشقی: سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی - نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
شماره ۱۲ - چکامه جنگ: شکایت از مهاجرین و پیش آمدهای ایام مهاجرت: نوع بشر سلاله قابیل جابری: - آموخت از نیاش، به جای برادری
شماره ۱۳ - استاد عشق: عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست - تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
شماره ۱۴ - آیین خودخواهی: جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند - اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
شماره ۱۵ - بی اعتنائی به فلک: در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست - نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
شماره ۱۶ - ملت مغلوب: شب به سرم نوبه تاخت، روز تب آمد - هر چه در این روزگار روز و شب آمد
شماره ۱۷ - عشوه سازی: بتا، نظام، دگر ناز و عشوه سازی نیست - که این معامله سربازی است، بازی نیست!
شماره ۱۸ - شب وصال: امشب آماده یار و بزم و شرابست - گو که همین امشبم ز عمر حسابست
شماره ۱۹ - پریشانی ایران: ای دوست ببین بیسر و سامانی ایران - بدبختی ایران و پریشانی ایران
شماره ۲۰ - رخساره پاک: من چو یک غنچه بشکفته گریبان چاکم - گر چو گل باشم، در چشم خسان خاشاکم
شماره ۲۱ - استقبال از منوچهری: دلم ای دوست تو دانی که هوای تو کند - لب من خدمت خاک کف پای تو کند
شماره ۲۲ - در لباس دین: ای صدرنشینان که همه مصدر دینید - «صدر» ار ز میان رفت، شما صدر نشینید
شماره ۲۳ - دزد پاتختی: هزار بار مرا، مرگ به از این سختی است - برای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی است!
شماره ۲۴ - دفاع از زرتشت: ای دختران ترک! خدا را، حیا کنید - باری در این معامله، شرم از خدا کنید!
شماره ۲۵ - زبان سرخ: مگو که غنچه چرا چاکچاک و دل خون است؟ - که این نمایشی از زخم قلب مجنون است!
شماره ۲۶ - جایزه (پری): دلبرا! ای که ترا طبع سخنپرور من! - مهربان کرد که دستی بکشی بر سر من
شماره ۲۷ - خنده شاعر: من که خندم، نه بر اوضاع کنون میخندم - من بدین گنبد بیسقف و ستون میخندم
شماره ۲۸ - عشق وطن: خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم - خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
شماره ۲۹ - عشق و جنون: یاران عبث نصیحت بیحاصلم کنید - دیوانهام من عقل ندارم ولم کنید
شماره ۳۰ - گل مولا: ای که هر خواسته دل، ز فلک میخواهی - آنقدر راضیای از خود که کتک میخواهی
شماره ۳۱ - ماه دندانطلا: هر مراد و آرزویی، کاندرون قلب ماست - دارویش اندر دهان آن مه دندانطلاست
شماره ۳۲ - شراب مرگ: بدان سرم که شکایت ز روزگار کنم - گرفته اشک ره دیدهام، چه کار کنم؟
شماره ۳۳ - یکرنگی: با هر محیط، خویش، نه همرنگ میکنم - نی لحن خود، رهین هر آهنگ میکنم
شماره ۳۴ - افطار عشق: دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم - روزهدار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم