گنجور

 
میرزاده عشقی

یاران عبث نصیحت بی‌حاصلم کنید

دیوانه‌ام من عقل ندارم ولم کنید

ممنونِ این نَصایِحم اما من آنچنان

دیوانه‌ای نیم که شما عاقلم کنید

مجنونم آنچنان که مجانین ز من رمند

وای ار به مجلسِ عُقَلا داخلم کنید

من مُطَّلِع نِیَم که چه با من نموده عشق؟

خوب است این قضیه، سوال از دلم کنید

یک ذره غیر عشق و جنون، ننگرید هیچ

در من اگر که تجزیه آب و گلم کنید

کم طعنه‌ام زنید که غرقی به بحرِ بُهت؟

مَردید اگر؟ هدایت بر ساحلم کنید!