بدان سرم که شکایت ز روزگار کنم
گرفته اشک ره دیدهام، چه کار کنم؟
بدین مشقت الا، زندگی نمیارزد
که من ز مرگ، همه عمر را فرار کنم
به جامی از می چرخ است مستی ای ساقی
گرم که مست کنی، هستیم نثار کنم
شراب مرگ خورم بر سلامتی وطن
به جاست گر که بدین مستی افتخار کنم
چنان در آرزوی درک نیستی هستم
که گر اجل بکند همت، انتحار کنم
ز پیش آن که، اجل هستیم فدا سازد
چرا نه هستی خود را، فدای یار کنم
ز بس که صدمه هشیاری، از جهان دیدم
بدان شدم که دگر، مستی اختیار کنم
جنون که بر همه ننگ است، من به محضر دوست
قسم به عشق، بدین ننگ افتخار کنم
من این جنون چه کنم؟ یافتم ز پرتو عقل
چو فرط عقل جنون است من چه کار کنم؟
بگو به شیخ مکن عیبم این جنون عقل است
ترا نداده خدا عقل من چه کار کنم؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجهای زندگی شکایت میکند و به حسرت و آرزوی آزادی از مشکلات اشاره میکند. او احساس میکند که زندگی ارزش تحمل این همه مشقت را ندارد و حتی به مرگ نیز فکر میکند. شاعر با مینوشی و مستی از یادآوری غمها فرار میکند و بر این باور است که این مستی میتواند راهی برای شادی و افتخار به وطنش باشد. او همچنین میگوید که در آرزوی رهایی از درد وجود دارد و حاضر است جان خود را برای عشق و یار فدای کند. در نهایت، او به تناقض میان جنون و عقل پرداخته و از اینکه عشقش او را به جنون کشانده، ابراز افتخار میکند، بهخصوص هنگامی که عقلش نمیتواند او را از این عشق دور کند.
هوش مصنوعی: بدان که از مشکلات زندگی به شدت ناراحتم و اشکهایم سرازیر شدهاند، اما نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: زندگی با این همه سختی ارزش ندارد، چون من از مرگ فرار میکنم و تمام عمرم را صرف این میکنم.
هوش مصنوعی: ای ساقی محترم، در این جام شراب به دور میچرخیم و در حال مستی هستیم. بیا و با شراب خود ما را با حالتی خوش مست کن، تا من هم این عشق و دوستی را به تو نثار کنم.
هوش مصنوعی: من به یاد وطن، شراب مرگ مینوشم و اگر با چنین مستی بر خود ببالم، حق دارم.
هوش مصنوعی: من به شدت مشتاق و آرزومند درک حقیقتی هستم که اگر مرگ هم مانع من شود، تصمیم میگیرم از همه چیز بگذرم و به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه مرگ به سراغمان بیاید، چرا وجود خود را فدای محبوب نکنیم؟
هوش مصنوعی: به خاطر آسیبهایی که از آگاهی و واقعیتهای زندگی دیدهام، به این نتیجه رسیدهام که بهتر است با بیخبری و غفلت زندگی کنم و از مستی و شادی درونی بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: دیوانگی که برای همه عیب به حساب میآید، من به عشق و در حضور محبوبم قسم میخورم که از این عیب بدم نمیآید و به آن افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: من این دیوانگی را چه کار میتوانم بکنم؟ وقتی که به خاطر روشنایی عقل، دیوانگی من افزون شده، من چه باید انجام دهم؟
هوش مصنوعی: بگو به پیر که جنونم عیب نیست، بلکه عقل من از طرف خداوند به من داده نشده و من چه کنم؟!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبزرگوارا! من ترک مدح گفتن تو
اگر کنم نه ز تقصیر ، از اضطرار کنم
عطای شعر چو از تو جفا و جور بود
ضرورتست که خاموشی اختیار کنم
نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم
نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم
نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید
نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم
سزای من دلم از دیده در کنار نهاد
[...]
به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم
بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم
ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر
که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم
صبا رساند غباری ز موکبش آن به
[...]
چو یار رخت سفر بست من چه کار کنم؟
وداع عمر کنم یا وداع یار کنم؟
تویی که میروی از چشم من چنین سرمست
منم که دوری ازین چشم پرخمار کنم
تو اختیار سفر کردی، از نظر رفتی
[...]
چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
مروت است که بوسد لب تو ساغر و من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.