من که خندم، نه بر اوضاع کنون میخندم
من بدین گنبد بیسقف و ستون میخندم
تو به فرمانده اوضاع کنون میخندی
من به فرماندهی کن فیکون میخندم
همه کس بر بشر بوقلمونی خندد
من به حزب فلک بوقلمون میخندم
خلق خندند به هر آبلهرخساری و، من:
به رخ این فلک آبلهگون میخندم
هرکس ایدون، به جنون من مجنون خندد
من بر آن کس که بخندد به جنون میخندم
آنچه بایست: به تاریخ گذشته خندم
کردهام خنده، بر آینده کنون میخندم
هرکه چون من ثمر علم فلاکت دیدی:
مردی از گریه، من دلشده خون میخندم
بعد از این من زنم از علم و فنون دم، حاشا!
من به هرچه بتر علم و فنون میخندم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.