گنجور

 
میرزاده عشقی

هر مراد و آرزویی، کاندرون قلب ماست

دارویش اندر دهان آن مه دندان‌طلاست

من مریض عشقم ای جانان و با جان طالبم

آن لب و دندان که بر هر درد بی‌درمان دواست

بوالعجب انگشتری تشکیل دادست آن دهان

حلقه‌اش یاقوت سرخ است و نگیندانش طلاست

کیمیاگر در تلاقی هرچه را سازد طلا

پس لب این ماه بی‌تردید و شبهت کیمیاست

برکشیده چشم ترکش، تیغ ابرو در «فرونت»

این کماندان صفش مژگان و فرمانش بلاست

آسمان در پیشگاه ماه من، ماه تو چیست

ماه ما از هرچه پنداری به از ماه شماست

ماه ما اندر صف خوبان صاحب منصب است

ماه تو در رتبه‌اش تا بینی استاره‌هاست

ماه تو اندر پناه جذبه استاره‌ای‌ست

چاره استاره‌هایش شانه‌های ماه ماست

ماه تو رخشان ز خورشیدست و ماه ما ز خویش

نسبت ماه من و تو، نسبت خلق و خداست

ای صبا با او بگو این بیت خواجه گفته است

گر بخواهی حرمت خواجه به جای آری به جاست:

«عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید» گو چه فرمان شماست؟

غیر (عشقی) مقصد ما از وصالت هیچ نیست

هرکه جز این حدس، حدسی می‌زند حدسش خطاست

 
 
 
حافظ

عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده

باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

میرزاده عشقی

همین شعر » بیت ۱۱

«عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید» گو چه فرمان شماست؟

امیر معزی

یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست

روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست

بند شاهی کرد محکم راه دولت کرد پاک

چشم عالم کرد روشن‌ کار گیتی کرد راست

وقت وقت رامش است و روز روز عشرت است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
انوری

آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی

گفت کین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست

گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای

صد چو ما را روزها بل سال‌ها برگ و نواست

گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کرده‌ای

[...]

خاقانی

شاه را تاج ثنا دادم نخواهم بازخواست

شه مرا نانی که داد ار باز می‌خواهد رواست

شاه تاج یک دو کشور داشت لیک از لفظ من

تاجدار هفت کشور شد به تاجی کز ثناست

شه مرا نان داد و من جان دادمش یعنی سخن

[...]

سید حسن غزنوی

یارب این مائیم و این صدر رفیع مصطفاست

یارب این مائیم و این فرق عزیز مجتباست

یارب این مائیم و این روی زمین یثرب است

کاسمان را هفت پشت از رشک یک رویش دوتاست

خوابگاه مصطفی و کعبه مان از پیش و پس

[...]

حکیم نزاری

خوش ولایت ها که در تحتِ امورِ اولیاست

مصرِ استغنا و رومِ فقر و بغدادِ رضاست

بخشِ ایران قسمِ عشق و قسم توران بخش عقل

در میان آمویِ حکمت هم روان و هم رواست

هم خراسانِ سلامت هم عراق عافیت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه