ز اظهار درد، درد مداوا نمیشود
شیرین دهان به گفتن حلوا نمیشود
درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن
این بستری ز بستر خود پا نمیشود
میدانم ار که سر خط آزادگی ما
با خون نشد نگاشته، خوانا نمیشود
باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست
لیکن چه چاره با من تنها نمیشود؟
تنها منم که گر نشود حکم قتل من:
حاشا، چنین معاهده امضا نمیشود
گر سیل سیل خون ز در و دشت ملک هم
جاری شود؟ معاهده اجرا نمیشود
مرگی که سر زده به در خلق سر زند
من دربهدر پی وی و پیدا نمیشود
ایرانی ار به سان اروپاییان نشد
ایرانزمین به سان اروپا نمیشود
زحمت برای خود کش که خود به خود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود
کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمیشود
من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک
زاهد برو، معامله ما نمیشود
ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب
دردیست درد ما که مداوا نمیشود
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است
او را دگر به بادیه مأوا نمیشود
جانا فراز دیدهٔ عشقی است جای تو
هرجا مرو، ترا همهجا، جا نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنجی میپردازد که درمان نمیشود و به کسانی که فقط حرف میزنند ولی کاری نمیکنند، انتقاد میکند. او میگوید که زخمها و دردهای عمیق اجتماعی و فردی را نمیتوان با کلمات و وعدهها درمان کرد. شاعر از وضعیت اجتماعی و سیاسی کشورش ابراز ناامیدی میکند و تأکید دارد که تغییر واقعی نیازمند عمل است. همچنین به این نکته اشاره میکند که تلاش تنها برای خود انسان، بدون همکاری و همدلی، بیفایده خواهد بود. وی در نهایت اشاره میکند که رنجهای عمیق او همچنان بیدرمان باقی میمانند و در جستجوی آزادی و انتخابهای بهتر، تنها و بییار است.
هوش مصنوعی: اگر فقط از درد و رنج صحبت کنیم، بهبودی حاصل نمیشود. همچنین، هیچ فایدهای از گفتن زیباییها به وجود نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اندیشه و احساس درد را درمان کن، نه اینکه فقط به آن بیتوجهی کنی؛ زیرا با زدن پا به زمین، این پریشانی از دل نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: میدانم که اگر سرنوشت آزادگی ما با خون نوشته نشود، نمیتوان آن را به وضوح درک کرد.
هوش مصنوعی: باید به گونهای عمل کرد و تدبیری اندیشید، اما چه تدبیری وقتی که در این مسیر به تنهایی قدم میزنم؟
هوش مصنوعی: تنها کسی که اگر حکم به مرگ من ندهند، هیچ وقت زیر بار چنین توافقی نخواهم رفت.
هوش مصنوعی: اگر حتی سیل خون در این سرزمین جاری شود، باز هم معاهده اجرا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: مرگی که به نظر میرسد بر سر مردم آمده است، من در اثر آن بیقرار و آشفتهام و در جستجوی آن هستم اما نمیتوانم آن را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر ایرانیان به مانند اروپاییها نتوانند رفتار کنند، پس ایران هم نخواهد توانست به مانند اروپا باشد.
هوش مصنوعی: برای راحتی و آسایش خود، باید زحمت بکشی؛ چرا که راحتی به سادگی فراهم نمیشود.
هوش مصنوعی: کمگویی کن و دربارهٔ کاوه فکر کن. با یادآوری یک فرد مرده، نمیتوان کشوری را زنده کرد.
هوش مصنوعی: من بر روی سجادهای پاک و خالص عبادت میکنم، اما تو در دنیای مادی و زاهدانهات گیر کردهای. به همین خاطر، نمیتوانیم در بهشت و معنویت با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.
هوش مصنوعی: ای طبابت، زحمت و درمان خود را به هدر نده. درد ما دردی است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد و نمیتوان آن را تسکین داد.
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغی زیبا لانه ساخته است، دیگر نمیتواند در بیابان زندگی کند.
هوش مصنوعی: عزیزم، جایی که تو هستی و عشق تو وجود دارد، آنجا فراتر از نگاه من است. هر کجا که بروی، نمیتوانم تو را فراموش کنم یا از یاد ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیباده دل ز سیر چمن وا نمیشود
گل جانشین سبزه مینا نمیشود
آن دیده نیست رخنه ویرانه تن است
چشمی که محو آن قد رعنا نمیشود
عاشق به نور عشق کند جلوه ظهور
[...]
بیروی دل گره ز زبان وا نمیشود
طوطی ز پشت آینه گویا نمیشود
چندان که گرد محمل لیلی است در نظر
مجنون غبار خاطر صحرا نمیشود
زاهد چگونه از سر فردوس بگذرد
[...]
بی گفتگوی رزق مهیا نمی شود
این قفل بی زبان طلب وا نمی شود
کی می رود ز پهلوی منعم گرسنه چشم
گرداب دور از لب دریا نمی شود
رنگینی قبا نکند پیر را جوان
[...]
جور این قدر به یک تن تنها نمیشود
گویی اگر که میشود حاشا نمیشود
ظالمتر از طبیعت و مظلومتر ز من
تا ختم آفرینش دنیا نمیشود
ای طبع من ز زشتی کردار روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.