خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟
خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش
از عذاب خلق و من، یارب چه ات منظور بود؟
حاصلی ای دهر، از من، غیر شر و شور نیست
مقصدت از خلقت من، سیر شر و شور بود؟
ذات من معلوم بودت نیست مرغوب از چه ام:
آفریدستی؟ زبانم لال، چشمت کور بود؟
ای چه خوش بود، چشم می پوشیدی از تکوین من
فرض می کردی که ناقص: خلقت یک مور بود؟
ای طبیعت گر نبودم من، جهانت نقص داشت
ای فلک گر من نمی زادی، اجاقت کور بود؟
قصد تو از خلق عشقی، من یقین دارم فقط:
دیدن هر روز یک گون، رنج جوراجور بود
گر نبودی تابش استاره من در سپهر
تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود؟
گر بدم من در عدم، استاره عورت نبود
آسمانت خالی از استارگان عور بود؟
راست گویم نیست جز این علت تکوین من
قالبی لازم، برای ساخت یک گور بود
آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب
گر خدائی هست، ز انصاف خدائی دور بود
مقصد زارع، ز کشت و زرع، مشتی غله است
مقصد تو زآفرینش، مبلغی قاذور بود
گر من اندر جای تو، بودم امیر کائنات
هر کسی از بهر کار بهتری مأمور بود؟!
آن که نتواند به نیکی، پاس هر مخلوق داد:
از چه کرد این آفرینش را؟ مگر مجبور بود!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نارضایتی خود نسبت به خلقتش و تأثیر منفیاش بر دیگران سخن میگوید. او احساس میکند که وجودش تنها به درد و رنج دیگران افزوده و هیچ فایدهای ندارد. او از خداوند سوال میکند که دلیل خلق او چیست و چرا او را به شکلی ناقص آفریده است. شاعر به انتقاد از نظام آفرینش میپردازد و معتقد است که اگر خود او جای خدا بود، به شکلی بهتر و با مقاصد نیکتر انسانها را میآفرید. در نهایت، او نتیجه میگیرد که خلقتش تنها به منظور تحمل رنج و درد است و وجودش مثل یک قالب برای ساختن قبر است.
هوش مصنوعی: وجود من در این دنیا به نوعی ناپسند و نامناسب است. من که خودم از این آفرینش راضی نیستم، آیا مجبور به وجود آمدن بودم؟
هوش مصنوعی: مردم از رفتار و اخلاق من در رنج و عذاب هستند، و من نیز از رفتار خود دچار آزار و زحمت هستم. خدایا، هدف تو از این چه بوده است؟
هوش مصنوعی: ای روزگار، از من چیزی جز فساد و آشوب حاصل نشده است. آیا هدف تو از خلق من همین شورش و هرج و مرج بود؟
هوش مصنوعی: من چه چیزهایی درونم وجود دارد و چه خصوصیتی دارم، برای تو مشخص نبود؟ آیا تو مرا آفریدی؟ زبانم بند آمده و چشمانت چنان بسته است که نمیبینی.
هوش مصنوعی: چه خوب بود اگر تو از وجود من چشم میپوشیدی و فرض میکردی که خلقت من به سادگی و ناتمامی یک مورچه است.
هوش مصنوعی: اگر من در این جهان نبودم، طبیعت دچار نقص بود. و اگر تو (ای فلک) مرا به وجود نمیآوردی، آسمان و جهان ناتوان و بینور بودند.
هوش مصنوعی: من به خوبی میدانم که هدف تو از عشق ورزیدن به خلق، تنها دیدن هر روز یک نوع زیبایی است و این برای من عذابهای مختلفی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: اگر نور ستاره من در آسمان نبود، سیارههایی چون تیر و بهرام و خورشید و کیوان و ماه چه درستایی و نوری داشتند؟
هوش مصنوعی: اگر من در عدم و نیستی هم بد باشم، آسمان تو خالی از ستارههای عیبدار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: میگویم که تنها دلیل وجود من این است که به عنوان یک قالب، برای ساختن یک گور نیاز بودهام.
هوش مصنوعی: اگر خداوند مردمی را برای عذاب در گور خلق کرده باشد، نشاندهنده این است که او از انصاف به دور است.
هوش مصنوعی: هدف کشاورز از زراعت و کشت، به دست آوردن مقداری محصول است؛ اما هدف تو از آفرینش، چیزی فراتر و ارزشمندتر به حساب میآید.
هوش مصنوعی: اگر من در موقعیت تو بودم، هر کسی برای کاری بهتر منصوب میشد؟!
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند به خوبی از مخلوقات حمایت کند، پس برای چه این دنیا را خلق کرد؟ آیا او مجبور به این کار بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.