قطعهٔ ۱ - نیروی اشک: عزم وداع کرد جوانی به روستای - در تیره شامی از بر خورشید طلعتی
قطعهٔ ۲ - نابینا و ستمگر: فقیر کوری با گیتیآفرین میگفت - که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم
قطعهٔ ۳ - دشمن و دوست: دیگران از صدمه اعدا همینالند و من - از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
قطعهٔ ۴ - شاخک شمعدانی: تو ای بیبها شاخک شمعدانی - که بر زلف معشوق من جا گرفتی
قطعهٔ ۵ - ابنای روزگار: یاری از ناکسان امید مدار - ای که با خوی زشت یار نهای
قطعهٔ ۶ - موی سپید: رهی به گونه چون لاله برگ غره مباش - که روزگارش چون شنبلید گرداند
قطعهٔ ۷ - سرنوشت: اعرابیای به دجله کنار از قضای چرخ - روزی به نیستانی شد رهسپر همی
قطعهٔ ۸ - پاداش نیکی: من نگویم ترک آیین مروت کن ولی - این فضیلت با تو خلق سفله را دشمن کند
قطعهٔ ۹ - رازداری: خویشتنداری و خموشی را - هوشمندان حصار جان دانند
قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه: در دام حادثات ز کس یاوری مجوی - بگشا گره به همت مشکلگشای خویش
قطعهٔ ۱۱ - کالای بیبها: سرایندهای پیش دانندهای - فغان کرد از جور خونخواره دزد
قطعهٔ ۱۲ - راز خوشدلی: حادثات فلکی چون نه به دست من و توست - رنجه از غم چه کنی جان و تن خویشتنا؟
قطعهٔ ۱۳ - سخنپرداز: آن نواساز نوآیین چو شود نغمهسرای - سرخوش از ناله مستانه کند جان مرا
قطعهٔ ۱۴ - پاس ادب: پاس ادب به حد کفایت نگاه دار - خواهی اگر ز بیادبان یابی ایمنی
قطعهٔ ۱۵ - مایه رفعت: اگر ز هر خس و خاری فراکشی دامن - بهار عیش ترا آفت خزان نرسد
قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه: هرچه کمتر شود فروغ حیات - رنج را جانگدازتر بینی
قطعهٔ ۱۷ - راز خوشدلی: حادثات فلکی، چون نه به دست من و تست - رنجه از غم چه کنی، جان و تن خویشتنا؟
قطعهٔ ۱۸ - سخن پرداز: آن نواساز نوآیین، چو شود نغمهسرای - سرخوش از ناله مستانه کند، جان مرا
قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار): عمری از جور چرخ مینارنگ - رنجه بودم، ز رنج بیماری
قطعهٔ ۲۰ - حق رأی: جان بابا، هرشب این دیوانهدل - با من شوریدهسر در گفتوگوست
قطعهٔ ۲۱ - لاله کوهی: سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ - ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟
قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان: فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت - به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
قطعهٔ ۲۳ - سوارکاران: آن شنیدستم که در میدان «کورس» - بانوان چابکسواری میکنند
قطعهٔ ۲۴ - پند پیرانه: دوش چشمت به خواب غفلت بود - غافل از خویشتن، چو دوش مباش
قطعهٔ ۲۵ - چشم فیروزهگون: ثریای فیروزهگون چشم من - که چون آسمان پاس دلها نداشت
قطعهٔ ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانههای بیلیتس): چون که دلداده نخستم، دید - ریخت در پای من، به دست امید
قطعهٔ ۲۷ - آتش: بیتو ای گل، در این شام تاری - دامنم پرگل از اشک و خون است
قطعهٔ ۲۸ - دخترک لالهفروش: آن لالهنام لالهفروش، از دو زلف خود - بر ماه و زهره غالیهپوشی کند همی
قطعهٔ ۲۹ - زاده آزاده: بهر تو این خجستهکتاب آورد نشاط - چون یار مهربان که به دلداده میرسد
قطعهٔ ۳۰ - نگاه سخن گو: گفتم: این چشم جاودانه تو - با که اسرار خویشتن گوید؟
قطعهٔ ۳۱ - پوشکین: ای پوشکین درود فرستم تو را درود - وز اهل دل پیام رسانم تو را پیام
قطعهٔ ۳۲ - دل من: درون کلبه تنگی شبانگاه - ز آتشدان، به هرسو شعله خیزد
قطعهٔ ۳۳ - بزم زهره: تو ای آتشین زهره کز تابناکی - فروزان کنی بزم چرخ کهن را
قطعهٔ ۳۴ - پشیمانی: دل تو را دادم چو دیدم روی تو - کز همه خوبان پسندیدم تو را
قطعهٔ ۳۵ - نسیم گریزان: از فتنه پریشان نشود هر که پناهی - در سایه گیسوی پریشان تو گیرد
قطعهٔ ۳۶ - گوهر یکتا: فتاد گوهر یکتای من به دست رقیب - اگرچه از صدف سینه خانه ساختمش
قطعهٔ ۳۷ - احترام پدر: مباش جان پدر غافل از مقام پدر - که واجب است به فرزند احترام پدر
قطعهٔ ۳۸ - پند روزگار: دوران روزگار دهد پند مرد را - لیکن دمی که تیره شود روزگار او
قطعهٔ ۳۹ - موی سپید: موی سپید، آیت پیری است در جهان - گوش تو از سپیدی مو شکوهها شنید
قطعهٔ ۴۰ - نغمه فتح: ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت - انتقام خون آذربایجان باید گرفت
قطعهٔ ۴۱ - عشق وطن: سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما - سوخت از آتش بیدادگری خانه ما
قطعهٔ ۴۲ - باغبان ملک: ای باغبان طرفه که خواهی به دست عدل - از باغ ملک دور کنی مار و مور را
قطعهٔ ۴۳ - رشک جنان: بعد از این دشت و دمن رشک جنان خواهد شد - زلف سنبل به چمن، مشکفشان خواهد شد
قطعهٔ ۴۴ - نیش و نوش: چون مساعد نیست ساعد بهر نفط - حمله از هر سو به ساعد میشود
قطعهٔ ۴۵ - کالای بیبها: سرایندهای، پیش دانندهای - فغان کرد از جور خونخواره دزد
قطعهٔ ۴۶: حمید، تازه جوان و شکفته رو شده است - مگر به چشمه حیوان تنش فرو شده است
قطعهٔ ۴۷: بهر گشایش پل دختر وزیر راه - سوی میانه رفت و رها کرد خانه را
قطعهٔ ۴۸ - جانانه دشتی: مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی - ای بیخبر از باده مستانه دشتی
قطعهٔ ۴۹ - باور مکن: مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن - دیو اگر گوید که هورم، بشنو و باور مکن
قطعهٔ ۵۰ - رنج بیهوده: خائنین اهل وطن را مایه دردسرند - جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند
قطعهٔ ۵۱ - وطن: زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن - هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن
قطعهٔ ۵۲ - شور وطن: هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود - هرکجا باشد تنی اهل وطن را سر بود
قطعهٔ ۵۳ - جمالپرست: نه من پرستش روی نکو نمایم و بس - کسی که روی نکو را نمیپرستد کیست؟