گنجور

 
رهی معیری

آن شنیدستم که در میدان «کورس»

بانوان چابک‌سواری می‌کنند

گرد میدان از سحر تا شامگاه

پویه، چون باد بهاری می‌کنند

تا فرا آید زمان امتحان

روز و شب ساعت‌شماری می‌کنند

تا جوایز قسمت آنان شود

یکه‌تازان، بی‌قراری می‌کنند

مردکی گفتا که زن‌ها بی‌ثمر

سوی میدان، رهسپاری می‌کنند

چون ز آداب سواری عاری‌اند

بهره خود، شرمساری می‌کنند

گفتمش بر دوش مردان سال‌هاست

کاین جماعت خرسواری می‌کنند