سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ
ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟
به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود
کسی که برزند آبی بر آتش دل ما
نه سرو بر سرم افراشت سایبان روزی
نه عندلیب، شبی نغمه زد به محفل ما
نه چشمی از رخ رنگین ما نصیبی یافت
نه چشمه، آینه بنهاد در مقابل ما
در این بهار که جمعند شاهدان چمن
قضا فکند به دامان کوه منزل ما
به خیره، چهره برافروختیم و پژمردیم
ندیده رهگذری، جلوه شمایل ما
ز حرف لاله برآشفت سنگ خاره و گفت:
که ای مصاحب خودبین و یار غافل ما
به شکر کوش، گر از ورطه بلا دوریم
که نیست ره غم و اندوه را به ساحل ما
از آن گروه منافق که خصم یکدگرند
گشوده کی شود ای دوست، عقده دل ما
چو خار طعنه مزن، گر نه همنشین گلی
که همنشین من و توست بخت مقبل ما
به گوشهگیری، مجموع باش و دم درکش
کز اجتماع، پراکندگیست حاصل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
وی روی تو در آینۀ کَون هویدا
تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا
هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.