گنجور

 
رهی معیری

مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن

دیو اگر گوید که حورم، بشنو و باور مکن

گر بگوید روبه افسونگر نیرنگ‌باز

کز فریب و حیله دورم، بشنو و باور مکن

ور بگوید مرده‌خور کفتار، کز بهر ثواب

خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن

ور بگوید سنگ‌پشتی بی‌نوا، کز چابکی

پهنه‌پیما، چون ستورم، بشنو و باور مکن

ور دغل‌بازی کند دعوی، که دولت‌خواه تو

در غیاب و در حضورم، بشنو و باور مکن

ور بگوید قاضی مسکین، که در هنگام رأی

دشمن ارباب زورم، بشنو و باور مکن

ور بفرماید وکیلی، در بهارستان، که من

سیر از این دارالغرورم، بشنو و باور مکن

گر وزیری گفت کز تیمار خلق آشفته است

بشنو و باور مکن، زیرا که هذیان گفته است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode