گنجور

 
رهی معیری

بعد از این دشت و دمن رشک جنان خواهد شد

زلف سنبل به چمن، مشک‌فشان خواهد شد

باز بلبل که بود غره به ده روز بهار

غافل از محنت ایام خزان خواهد شد

هرکه عاشق‌منش افتاده و شاعرمسلک

بهر او باد صبا، نامه‌رسان خواهد شد

چون شود پرده‌دری کار نسیم سحری

هرچه در پرده نهان است، عیان خواهد شد

داد، در خرمن بیداد، شرر خواهد زد

اشک از دیده بدخواه، روان خواهد شد

آن کسانی که نمی‌شد سرشان حرف حساب

بعد از این حرف حسابی سرشان خواهد شد

گرچه کس غیر خدا غیب نداند، لیکن

آنچه گفتم به گمانم که همان خواهد شد