گنجور

 
رهی معیری

دیگران از صدمه اعدا همی‌نالند و من

از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی

سست‌عهد و سردمهرند این رفیقان همچو گل

ضایع آن عمری که با این سست‌عهدان سر کنی

دوستان را می‌نپاید الفت و یاری ولی

دشمنان را همچنان برجاست کید و ریمنی

کاش بودندی به گیتی استوار و دیرپای

دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی