گنجور

حاشیه‌ها

کتایون کانونی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۷ در پاسخ به احمد رضا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است:

بعد از ۱۱ سال از متنی که شما نوشتید  از پا افتاده ایم و هنوز دستگیری مان نکرده قربان کرمش

کتایون کانونی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است:

این شعر اگر فقط به خود شناسی ربط داشته باشه و اینکه ما باید دنبال جواب نباشیم و دنبال سوال کردن باشیم تا جوابهای اینکه که هستیم و چه هستیم به پاسخ میرسیم درسته ولی اگر منظور این باشی که هر جا فقر زیاد باشه دارایی به اون سمت میره یا کشتی باید باشه تا اب به اون سو بره یا گیاه اب رو بطرف خودش میکشه درست نیست پس چرا اینهمه گرسنه در جهان وجود داره که از گرسنگی میمیرند و خیلی هاشون بچه اند 

مریم شهروئی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۶ در پاسخ به محمد دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۸:

این زیباتره،من اینو برداشتم

میلاد جمیلی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۹:

.
گرچه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم
تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم.

 

آنچه درباره این بیت می‌اندیشم: اگر چه شاه هستیم و می‌توانیم هر طرف که بخواهیم برویم، اما همانند رخ (مهره شطرنج که برخی او را قلعه می‌نامند) راست می‌رویم.

اما چرا راست می‌رویم؟ مقصود چیست؟

چون بر این صفحه روزگار (صفحه شطرنج) به وسیله مهره وزیر تو (فرزین) به فرزانگی برسیم...

یعنی من وقتی دربند عشق تو هستم، خودم با پای خودم به شکارگاه تو میام... و این برای من فرزانگی است.

اما فرزانگی به چه معناست... «فرزانگی» واژه‌ای پهلوی است که از فرزان گرفته شده. فر به معنی بیشتر است و زان همان دان است که به معنی دانایی است. یعنی آنکه فراتر می‌داند.

برای همینم در زبان فارسی به معنی خرد‌ورز و حکیم معنی می‌شود. در واقع به معنی «آنکه بیش از دیگران می‌داند» باید آن را معنی کنیم. اما نه هر نوع دانستنی! بلکه دانستنی که از روی فضیلت، پاکی و خرد است. همانطور که فرزانه یعنی آنکه دارنده فره ایزدی است و از آن روی ز دیگران بیشتر می‌داند.

برای جستجوی بیشتر مراجعه شود به:
- فرهنگ واژه‌های اوستا (چهار جلدی)– احسان بهرامی
- واژه‌نامه دهخدا
- نامه‌ باستان، جلد اول، میرجلال‌الدین کزازی، ص ۲۸۲

بیقرار در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما:

« چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم ، جان من و جان شما »

گرچه بر تاراج غم رفته تمام زندگی
چشم امیدم بُود بر سیل و طوفان شما

شمع ره کن پند پیران تا بیابی راه خویش 
در جهان هرگز نباشد همچو پیران شما 

چشم یک دنیا به دستانت بود ای نازنین 
بسته درد عالمی بر فرّ درمان شما 

واژه هایت دُر و مرجانست و حرفت همچو گنج
می برد عِرض از گهر ها ، دُر و مرجان شما

گرچه دارید عقده ها از دهر دون در سینه ها 
عقده باید تا گشاید زلف افشان شما 

اسب غیرت را بتازید از یمین و از یسار 
تا بلرزد کاخ ظلمت  زیر جولان شما 

آرزوهامان یکایک پرکشیدند از جفا
آرزو دارم ببینم روی خندان شما 

در جهان دل خوش نکردم بر کسی یا چبزکی
دلخوشم اینک به عقل و فکر و اذهان شما

می رسد روزی که عالم بنگرد اعجازتان 
از خراسان و سپاهان تا به کرمان شما

می رود فصل خزان از کوچه هایی غم زده 
می نشیند دل به بزمی در بهاران شما

هر که در چاهی فتد او خود عزیز مردم است 
ای فدای شب اسیران ، ماه کنعان شما 

بیقرارم بگذرد ایام عمرم ، هیچ‌ و پوچ 
دل نبیند دلبری در دست و دامان شما

#رضارضایی « بیقرار »

HRezaa در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۱ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمت‌ها:

درود بر شما همزبان گرامی

 

این کمترین، توان بیان ادله واضح ندارم، در حد دانش ناچیز و نامطمئن خودم صحبت میکنم. بنظرم برداشت ما از «سجده کردن» میتونه جواب سوالتون باشه، اگر سجده کردن رو فقط یک خم شدن و یک حرکت نمادین در نظر بگیریم که عملا هیچ نتیجه‌ی خاصی نخواهد داشت...

ولی اگر منظور از سجده کردن رو «در خدمت بودن» و حتی «در اختیار بودن» بدانیم، میبینیم که همه مخلوقات در خدمت انسان هستند. درختی که هم میوه و هم چوبش در اختیار انسان است، آب، نور، حیوانات، پرندگان، و حشرات و... که همه در اکوسیستم وظیفه‌ی مشخصی برای پایداری این جهان هستی دارند...

شاید من بد گفتم، و باید میگفتم `بخشی` از ملائک همینها هستند که ما درک میکنیم.

ولی به این اعتقاد دارم که تمام مخلوقات (چه با حواس ما درک شوند و چه نشوند) بجز انسان، همگی ملائک هستند.

عبارت [اشرف مخلوقات] در مورد انسان هم بنظرم گواه همین است.

انسان اشرف مخلوقات است، و بقیه مخلوقات چیستند؟! 

بنظرم همانها هستند که در اختیار انسان هستند، و اینگونه «سجده کردن» ملائک و اشرف بودن انسان معنای واقعی و غیرنمادین دارد.

 

 

و مشابه همین موضوع در مورد پرستش خداوند توسط انسان است.

اگر ما پرستش خداوند را فقط در بجا آوردن چند رکعت نماز و گفتن اینکه {خداوند یکیست و اون بالابالاهاست} و تبعیت از برخی دستورات مذهبی بدانیم، باز هم بنظرم فقط نمادین بوده و اثری از معرفت در آن نیست. و تفاوت چندانی با بت‌پرستی ۳۰۰۰ سال پیش ندارد، تنها تفاوتش اینستکه آنها خدای خود(بت) را میدیدند، ولی ما خدای خود را نمیبینیم، و گفته‌ایم که ملیونها کیلومتر اون بالا بالاهاست و در رویت ما نیست. ولی انتظاراتمان از خدا کاملا شبیه همان بت‌پرستان است، خدایا کارمو راه بنداز، خدایا دخترم شوهر خوب گیرش بیاد، خدایا بارون بیاد کشاورزیم جواب بده، خدایا یه پولی برسون مشکلاتم حل بشه...‌..

 

ولی اگر یگانگی در کل هستی درک بشه، و درک بشه که تمام مخلوقات مظهری از خود خداوند هستند، و انسان (انسان کامل) مخلوقی است که دارای تمام قدرت خداوندیست (از روح خودم در او دمیدم). آنگاه انسان تنها در صورتی سجده به خداوند کرده، که خود را خالی از هرررر گونه منیت کرده باشد. خالی از هرگونه وابستگی، خالی از هرگونه خواسته‌ای غیر از خواسته خداوند... و لا اله الا الله بیانگر همه‌ی این موارد هست.

بدین معنی که نه امیدی به کسی غیر از تو، نه ترسی از کسی غیر از تو، نه وابستگی به کسی غیر از تو، نه دلخوشی به کسی غیر از تو خواهم داشت، نه حتی آرزو دارم خودم کسی باشم. و نه موجودی غیر از تو وجود دارد.....

 

 

ببخشید دوست گرامی، من در حد دانش ناچیز و نامطمئن خودم صحبت کردم، و هیچ دفاع دیگری درباره نظرم ندارم

روزگارتون به شادی و سربلندی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶:

به نظر می‌رسد که مصرع نخست بیت شماره 4 به شکل زیر باشد:

«ای بسا جان گرامی که به عید رخ تو»

اما ویرایش و تغییر آن نیاز به دسترسی به اصل سندها دارد.

سید محمد سجادی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان:

ابیات 97، 125 و 116 کلمه "دیگر" در وزن نمیشینه و دگر وزن رو در میاره ولی با مراجعه به نسخه چاپی همون دیگر نوشته بود به همین خاطر از قسمت ویرایش اصلاح نکردم. اگه صلاح میدونید اصلاحش کنید.

احمد کیایی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۵ در پاسخ به سید عباس جلادتی دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:

اگر دقت و تمرکز بفرمائید می‌توانید وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» را بیابید.

زهیر در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۶ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

«همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر» یعنی به می و محبوب بسنده می‌کنم و با داشتنش نیاز به همراهیِ هیچ بزرگ و کوچکی ندارم. (صحبت یعنی همراهی)

در طول تاریخ چه کسی بوده که خیلی جدّی بگه حاضرم حبس شم و هیچ کسیُ نبینم و با جام شراب و یک محبوب ۱۴ ساله در خلوَتم بمونم؟؟؟!!!!

بزرگی فرمود منظور حضرت حافظ از «محبوب چارده ساله» بی‌شک حضرت مهدی عجّل اللّٰه فرجه هست چون چارده ینی ۴ تا ۱۰ تا (۴ ضربدر ۱۰) که می‌شه ۴۰✔️ و ظاهر جسمانی و چهرۀ حضرت ولی عصر عجّل اللّٰه فرجه طبق حدیث حدودا ۴۰ ساله به نظر میاد.

و واقعا هم همراهیِ قطبِ عالَمِ امکان که حضرت ولی عصر هستند، انسانُ به معنیِ واقعیِ کلمه از هرکس دیگه‌ای بی‌نیاز می‌کنه.

و این بزرگ که این بیتُ این‌طور تشریح فرموده بودند، مرحوم شیخ حسنعلی نجابت قدّس سرّه بودند که خودشون راه‌یافته و انسان کاملی بودند و چنین افرادی شأنیت تفسیر شعر حضرت حافظُ دارند و نه کسایی که دانششونُ از کتاب و درس خوندن به دست آوردن .....

قدر مجموعۀ گل مرغ سحر داند و بس

نه هر آن کو ورقی خواند، معانی دانست ✔️

همایون در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۱:

این قافیه میکند دیوانه یک تابش شمع و صد پروانه‌ گیسوی دراز و کار شانه کو آنکه زند تورا دهانه یا آنکه کشاندت به لانه 

نشان میدهد که جلال‌دین همیشه شاعر پیشه بوده  و علاقه مفرطی به آن داشته است

یار سیستانی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۵:

درود بر ادب دوستان بزرگوار

این غزل در اصل متعلق به سلمان ساوجی، شاعر معاصر حافظ است، و اینکه این شعر در زیبایی به اشعار حافظ گرانقدر، نزدیک است، غزلی دیگری نیز در دیوان حافظ هست که از او نیست و متعلق به سلمان است که اینگونه شروع می‌شود ( برو ای زاهد این چه جای فریاد است )

به ادب دوستان گرامی پیشنهاد می‌کنم که اشعار سلمان را بخوانند سلمان جزو شاعران درجه یک شعر فارسی است و بنظرم از بین معاصران حافظ از بقیه و حتی از خواجوی کرمانی بهتر است

شاید روزی ، اشعار‌ سلمان را خواندم و در سایت گنجور قرار دادم تا کسانی که چندان با خوانش درست شعر آشنا نیستند، با سلمان آشنا شوند

البته که امیدوارم، دوستان بزرگواری که صدای خوش دارند و آشنا به شعر هستند، قبل از بنده اقدام به خواندن اشعار دلنشین این شاعر گران‌مایه نمایند.

رضا از کرمان در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۱ در پاسخ به HRezaa دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمت‌ها:

درود خدا بر شما باد 

عزیزم شکست نفسی نفرمایید شما بسیار بزرگوارید  بنده هم مثل شما در این دنیای پر هیاهو و  آشوب تنها دلخوشیم همین سایت وزین گنجور وخواندن وآموختن ادب پارسی از امثال حضرتعالی  وسایر بزگواران وهمراهان گنجور است گرچه سعادت دیدار هیچیک از دوستان را نداشته‌ام ولیکن خدا میداند که به تمامی شما عزیزان تعلق خاطر خاصی دارم چون هریک از حضرات وسروران گرامی چه با توضیحات وتفاسیر وحتی با پرسش‌هایشان  به بنده درسی آموخته‌اند من اگر نوشته‌ام مرا مستفیض بفرمایید از صمیم وجودم گفته‌ام  وتعارف نیست چون از شما آموخته‌ام  وحتما باز هم خواهم آموخت  حاشیه وپاسخ حضرتعالی نشان از خردورزی و بزرگواری  وحکایت از روح والای  شما دارد  امیدوارم  در کمال صحت پاینده وبرقرار وقلمتان توانا وگفتارتان کما فی السابق شیوا بماند 

شاد باشی عزیزم ودیگر از این عناوین برای توصیف خودتان استفاده نفرمایید که جفایی در حق خودتان  میباشد 

ولی با کمال احترام به شما با نظر شما مبنی بر اینکه تمامی آفریدگان فرشته‌اند مخالفم ولیکن این  را بدانید که شما  به نوعی فرشته‌اید 

یار سیستانی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۶ در پاسخ به شهرام دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

خیر! این شعر متعلق به سلمان است، و اینکه این شعر منتسب به حافظ شده نشان از چیرگی سلمان در شاعری دارد، غزلی دیگری از سلمان نیز منتسب به حافظ شده است ( غزل ِ برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است )

پیشنهاد میکنم، غزلیات سلمان را بخوانید، سلمان بسیار شاعر چیزه‌دستی است که قدرش ناشناخته مانده است.

رویا مقدسی در ‫۲۸ روز قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۴ در پاسخ به aria ete دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۷ - حکایت توبه کردن ملک زادهٔ گنجه:

سپاس از توضیحاتتون

هادی صاحبی در ‫۲۸ روز قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۳ در پاسخ به بهزاد دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

احتمالا از هیچ کدام 

گرچه استاد مظاهر مصفّا که دیوان سنایی را تصحیح کرده است، از نظر سبکی، این غزل را از سنایی نمی داند و عبارت «جانا بیا» را در این بیت غزل:
جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکن
کاین بیت بهر بینش اهل زمانه بود
شکل تغییر یافتة «خاقانیا» می داند و معتقد است که این غزل از خاقانی است.
اما استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دربارة این غزل می گوید: «در تاریخ شعر فارسی، این غزل حالتی استثنایی دارد و تا حدودی متمایز از نوع بینش عرفانی سنایی است. احتمال اینکه گویندة آن شخص دیگری باشد جز سنایی، بسیار زیاد است. در دیوان خاقانی نیز این غزل با اندکی تفاوت آمده است و با ذهنیّت خاقانی نیز هماهنگی ندارد. بیشتر احتمال می رود که سرودة یکی از عارفان بزرگ و
گمنامی باشد که در خط عرفانی امثال احمد غزالی و عین القضات همدانی و شیخ ابوالقاسم کرگانی باشد که اینان ستایشگران ابلیس اند و فهم دیگری از مسئله ابلیس در نظام کاینات دارند. سنایی در دیگر موارد، با ابلیس برخوردی از نوع دیگران دارد؛ پس این غزل را نمی توان به طور قاطع از سروده های او دانست. (شفیعی کدکنی، 1373: 207)
همچنین ایشان در مقدمة خویش بر منطق الطیر از ملاحظات نسخه نویس هایی سخن می گویدکه هر جا غزلی عارفانه و بی نام می دیده اند، آن را به نام یکی از مشاهیر شعر عرفانی (سنایی، عطار، مولوی) نسبت می داده اند و به خصوص از همین غزل سنایی نام می برد و تأکید می کند که این غزل با جهان بینی و طرز تفکر عرفانی سنایی قابل تطبیق نیست. (شفیعی کدکنی، 1383: 36 35).

 

شَـــهــباز در ‫۲۸ روز قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۰ در پاسخ به علی امینی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹:

عرض سلام و درود و ادب...

 

بسیاری از عاشقان؛ با خواندن این ابیات فقط به یاد شاه حقیقی جهان؛ حضرت صاحب الأمر و العصر و الزمان می‌افتند.

 

و الله أعلم بمقصودِ (!) حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی :)

 

خدا داند که حافظ را غرض چیست 

و علم الله حسبی من سؤالی...

 

و کسی نمی‌داند؛ شاید حافظ در برخی ابیات از لقب {شجاعِ} شاه معاصر خود استفاده نموده تا با محبت، حسادت او را از خود دفع کند و در عین حال؛ در باطن؛ صاحب حقیقی این القاب را مدح کرده باشد!

 

(در این صورت فرضیه شیعه بودن و تقیه کردن حافظ تثبیت خواهدشد)

 

عمرِ خسرو طلب ار نفعِ جهان می‌خواهی

که وجودیست عطابخشِ کریمِ نَفّاع

 

مَظهَرِ لطفِ ازل، روشنی چشمِ اَمَل

جامعِ علم و عمل جانِ جهان، شاه شجاع

 

حافظا بنده صفت بر درِ او باش مطیع

که جهاندار (خدا) مطیع است و شهنشاه (حجت خدا) مطاع

 

از مرام و مسلک آزاد منشانه حضرت حافظ علیه الرحمة؛ برمی‌آید که حتی از باب مبالغه؛ تعابیری چنین گران را در حق یک سلطان _هرچند عادل_ به کار ببرد؟!

 

 مجددا الله أعلم..

عبدالرضا فارسی در ‫۲۸ روز قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - امید و نومیدی:

ندیدم ناله‌ای بودم سحرگاه شکنجی دیدم و گشتم یکی آه

صحیح مصرع نخست چنین است 

ندیم ناله ای بودم سحرگاه 

۱
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۵۵۴۳