گنجور

 
مولانا

صبحدم شد زود برخیز ای جوان

رخت بربند و برس در کاروان

کاروان رفت و تو غافل خفته‌ای

در زیانی در زیانی در زیان

عمر را ضایع مکن در معصیت

تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست

تا ز جیبت سر برآرد حوریان

چون بکشتی نفس شومت را یقین

پای نه بر بام هفتم آسمان

چون نماز و روزه‌ات مقبول شد

پهلوانی پهلوانی پهلوان

پاک باش و خاک این درگاه باش

کبر کم کن در سماع عاشقان

گر سماع عاشقان را منکری

حشر گردی در قیامت با سگان

گر غلام شمس تبریزی شدی

نعره زن کالحمد لک یا مستعان

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۰۲۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

یخچه می‌بارید از ابر سیاه

چون ستاره بر زمین از آسمان

چون بگردد پای او از پای دار

آشکوخیده بماند همچنان

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

عید فرخ باد بر شاه جهان

جاودانه شادمان و کامران

نعمتش پیوسته و عمرش دراز

دولتش پاینده و بختش جوان

سال و مه لشکرکش و لشکر شکن

[...]

قطران تبریزی

ای مرا دیدار تو جان و جهان

بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان

ای جهان جان چه شادی باشدم

چون نباشی با من ای جان جهان

ای بسان حور و آئین پری

[...]

مسعود سعد سلمان

ای آفتاب حسن تو را آفتاب

سجده برد همچو من از آسمان

خردی تو و بزرگ تو را پایگاه

سال تو اندک و تو بسیار دان

چو آفتاب خردی در چشم خلق

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

روی بخت خواجه خرم همچو گل

باد تا هر سال گل آرد جهان

بسته دولت عهد با دورانش باد

تا بود پیوسته با دوران زمان

باد حاجت خرمی را با دلش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه