افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳:
جامی نیز در «نفحاتالانس» خود میگوید: «از شیخ عبدالقادر پرسیدند که: سبب چه بود که لقب شما محییالدّین کردند؟ فرمود که: روز جمعهای از بعضی سیاحات به بغداد میآمدم با پای برهنه؛ به بیماری متغیّراللّون نحیفالبدن بگذشتم. مرا گفت: السّلام علیک یا عبدالقادر! جواب گفتم. گفت: نزدیک من آی. نزدیک وی رفتم. گفت: مرا باز نشان. وی را باز نشاندم. جسد وی تازه گشت و صورت وی خوب شد و رنگ وی صافی گشت. از وی بترسیدم. گفت: مرا نشناسی؟ گفتم: نه. گفت: من دین اسلام هستم. همچنان شده بودم که دیدی. مرا خدای تعالی به تو زنده گردانید. اَنتَ مُحییالدّین.»
افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:
نکته اخلاقی بسیار درست و بجایی است که با رعایت آن، آرامش بیشتری خواهیم داشت.
افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳:
فریدون تولَّلی شاعر معاصر در یکی از سرودههای خود این شعر باباطاهر را تضمین کرده است:
جوان پاروزنان بر سینۀ موج
بلم میراند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگین در رهِ باد
گرفتارِ دل و بیمارِ غم بود:
«دو زلفونت بود تارِ رَبابُم
چه میخواهی ازین حالِ خرابُم؟
ته که با مُو سرِ یاری نداری،
چرا هر نیمهشو آیی به خوابُم؟»
افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:
فریدون تولَّلی شاعر معاصر در یکی از سرودههای خود این شعر باباطاهر را تضمین کرده است:
صدا چون بویِ گُل در جنبشِ آب
به آرامی به هر سو پخش میگشت
جوان میخواند سرشار از غمی گرم؛
پیِ دستی نوازشبخش میگشت:
«ته که نوشُم نِهای، نیشُم چرایی؟
ته که یارُم نِهای، پیشُم چرایی؟
ته که مرهم نِهای زخمِ دلُم را
نمکپاشِ دلِ ریشُم چرایی؟»
افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۵:
فریدون تولَّلی شاعر معاصر در یکی از سرودههای خود این شعر باباطاهر را تضمین کرده است:
نسیمی این پیام آورد و بگذشت:
«چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی»
جوان نالید زیرِ لب به افسوس:
«که یک سر مهربونی، دردِ سر بی»
افسانه چراغی در ۲۳ روز قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:
در برخی از حکایات گلستان، این که بیت یا ابیاتی بر وزن و قافیهای بیایند سپس بیت یا ابیاتی بر وزن و قافیه دیگر بیان شوند، سابقه دارد.
آدمیزادگان مانند اعضای یک پیکر هستند که هرگاه عضوی به درد آید، بقیه اعضا هم بیقرار میشوند؛ چون آدمها از یک گوهر سرشته شدهاند همان گونه که اعضای یک پیکر از یک خمیره سرشته شدهاند. البته که هر عضو با عضو دیگر چه در ظاهر چه در نوع مسئولیت، تفاوت دارد.
در صورتی عضوی از یک پیکر محسوب میشوی، که با دردمند شدن هر یک از عضوهای دیگر، بیقرار شوی و نگویی من که دردی ندارم و به من مربوط نیست؛ وگرنه تو عضوی جدا از آن پیکر هستی که نمیتوان نام آدم بر تو گذاشت.
در کل هر یک از انسانها عضوی از مجموعه بزرگ آفرینش هستند که در پیوند با آنها قرار دارند و نیکی و بدی و خوشی و ناخوشی و کنش و واکنش آنها روی سایر اعضای مجموعه تاثیر میگذارد.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳:
شمس تبریزی در مقالات میگوید: «آبی بودم و بر خود میجوشیدم و میپیچیدم و بو میگرفتم؛ تا وجود مولانا بر من زد.»
و مولانا میسُراید:
دلا! میجوش همچون موج دریا
که گر دریا بیارامد، بگندد
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت صعوه » حکایت صعوه:
صعوه که نوعی گنجشک کوچک است، نماد انسانهایی است که خود را ضعیف و حقیر و کوچک میپندارند و حاضر به تحمل زحمت و مشقت نیستند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت کوف » حکایت کوف:
کوف، بوف، بوم یا جغد نماد انسانهایی است که کنج عزلت میگزینند و گنج مقصود را در گوشهنشینی و انزوا و بریدن از مردم میجویند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت باز:
برای آموزش باز، چشمهای او را میبستند. میگویند چشم او را برای دیدن پادشاه باز میکردند؛ برای آن که تنها روی پادشاه را ببیند و او را بشناسد.
حافظ میگوید:
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت باز:
زُقّه: آب و دانه
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت باز:
باز یا شاهین نماد انسانهایی است که به پادشاهان نزدیک هستند و از این که به مرکز قدرت نزدیکند و لقمهای از پادشاه به آنان میرسد، خرسند هستند و به دیگران فخر میفروشند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار:
بوتیمار از غصه این که مبادا آب تمام شود، از آن نمینوشد و آب را از خودش دریغ میکند؛ بنابراین بیت به این شکل درست است:
زآرزوی آب، دل پر خون کنم
چون دریغ آید به خویشم، چون کنم؟
«چون دریغ آید، نجوشم چون کنم» چه معنایی میدهد؟!
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » داستان همای » داستان همای:
هما نماد انسانهایی است که غرور و جاهطلبی و خودبزرگبینی آنها باعث میشود که خود را برتر از دیگران بپندارند؛ تا حدی که میخواهند بر شاهان و صاحبان قدرت نفوذ داشته باشند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » داستان کبک » داستان کبک:
کبک نماد انسانهایی است که عاشق و دلبسته مال دنیا و مادیات هستند و عمر خود را در راه زردوستی و زراندوزی میگذرانند؛ هرچند که به اندازه سختیهایی که متحمل میشوند، بهره و لذتی نمیبرند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بط » حکایت بط:
بط یا مرغابی نماد انسانهایی است که زهد افراطی میورزند و خود را از هر گناه و بدی پاک میدانند و خودپسندی را به جایی میرسانند که توهّم انسان کامل بودن باعث میشود که ادعای کرامت کنند.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس:
طاووس نماد انسانهایی است که ظاهر خود را با عبادت آراستهاند و انتظار پاداش دارند. عابدان ظاهری که آرزومند بهشت هستند نه دیداریار و قرب الهی.
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت طوطی » حکایت طوطی:
طوطی نماد انسانهای ظاهربین است که در زندان دنیا ماندهاند و مشتاق زندگی جاودانه هستند. زاهدانی که طالب علمند اما از معرفت غافلند؛ به علم ظاهر اکتفا میکنند؛ سخن میگویند بدون آگاهی؛ قال بدون حال.
صائب تبریزی میگوید:
ما از این هستیِ دَه روزه به جان آمدهایم
وای بر خضر که زندانی عمرِ ابد است!
افسانه چراغی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل:
بلبل نماد انسانهای عاشقپیشه ظاهرپرست است که به عشقی ظاهری و محدود و ناپایدار قانع هستند و خود را به همین حد از عشق، راضی کردهاند.
افسانه چراغی در ۱۵ روز قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳: