هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رٍندند که هُشیارْدل و سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند
سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی، سِرّ نَدِهند
ساقیانند که انگور نمیافشارند
یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست
همچو چشم خوش او خیرهکُش و بیمارند
صورتیاند ولی، دشمن صورتهایند
در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند
همچو شیران، بِدَرانند و به لب، میخندند
دشمن همدگرند و به حقیقتْ، یارند
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری، مُتَّفقِ یک کارند
همچو خورشیدْ، همهروز، نظر میبخشند
مَثَلِ ماه و ستاره همهشب سَیّارند
گر به کفْ خاک بگیرند، زَرِ سرخ شود
روزْ گندم دِرَوَند اَر چه به شبْ، جو کارند
دلبرانند که دل، بَر ندهد بی بَرِشان
سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند
شِکَّرانند که در معده، نگردند تُرُش
شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند
مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو
زانکه این مَردُمِ دیگر، همه مَردُمخوارند
بَس کن و بیش مگو، گرچه دهانْ پُر سُخَنَست
زانکه این حرف و دَم و قافیه، هم اَغیارند



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شاعر در این غزل به چند نفر بسیار خاص و ویژه اشاره مینمایند که زیباتر از ماه آسمان هستند و همچون خورشید همگان را بینایی و بصیرت میبخشند. شاعر ظاهرا در ابتدا و بیت اول دیگران را از آنها برحذر میدارد اما در ابیات بعد با وصف شجاعت، زیبایی و مقام معنوی آنها دیگران را به بهره بردن از آنها تشویق مینماید. اشخاص بسیار خاصی هستند که مقام آنها ورای مقامهای دو عالم است و از نزدیکان خاص یار و محبوب غیبی هستند و در پایان خود را به سکوت فرامیخواند زیرا سخن و کلمات از وصف مقام آنها ناتوان است.
مواظب و هوشیار باشید که در شهر دو سه دزد ماهر هستند که با نهایت مهارت حتی ماه آسمان را فریب میدهند. (طرار و دزد در اینجا بهمعنی دیگری استفاده شده و بار منفی ندارد یعنی دو سه شخص خاص در شهر هستند که دلها را بهتر از ماه میربایند. مولانا به اشخاص ویژهای اشاره میفرمایند. در غزلهای دیگر نیز مولانا، طرار را برای محبوب بهاین شکل استفاده فرمودهاند: کمینه لعب آن طرار ایناست)
دو سه رند و زرنگ و هشیاردل و شاد و سرمست هستند که با یک عربده مستانه میتوانند آسمان را بهرقص بیاورند.
جان میبخشند، اسرار میگویند اما تا هستی خود را نبخشی اسرار را بر تو آشکار نمیکنند؛ و ساقیانی هستند که بینیاز به باده تو را مست مینمایند.
همچون آن یار غیبی هستند که تمام جانها در طلب او هستند؛ و همچون چشمان مست آن یار غیبی، اینان نیز مست و بیباک هستند.
صورت جسمانی دارند ولی از جنس صورتهای جسمی نیستند؛ ظاهرا در این جهان هستند اما ماورای عوالم هستند.
همچون شیران شجاع و شرزه هستند و هرچه (غیر عوالم معنوی) را در هم میدرند و حتی بهنظر دشمن هم میرسند اما در حقیقت همدست و همراه همدیگرند.
این رندان همچون خرفروشان (که جنگ خرفروشی راه میاندازند) در نهایت مهارت و در ظاهر با همدیگر مشاجره میکنند اما هرکس که خوب ببیند، درمییابد که همدست هستند.
این (رندان) همچون خورشید همواره بصیرت و بینایی میبخشند و شبها نیز مانند ماه و ستارگان نمیایستند و تاریکی را میزدایند.
اگر به خاک بیارزش دست بزنند، آن را از کرامت و کیمیای خود به زر ناب تبدیل میکنند و اگرچه بهظاهر جو و محصولی بیارزش میکارند اما محصول کار آنها گندم مرغوب است.
محبوبانی هستند که دل بدون محصول (و تخم محبت) آنها بیحاصل است؛ و خاصان و سرورانی هستند که مقامها و ظواهر دنیوی ندارند.
مثل شکر، شیرین هستند اما برخلاف شکر که در معده ناخوشی میسازد اینان هیچ ناخوشی و ناسازی ندارند؛ همواره شاکر و قدردان هستند زیرا از آن یار (غیبی) برخوردار هستند.
پس تو نیز برو کاری شایسته مقام انسان کن و از خدمتشان برخوردار شو زیرا آدمهای دیگر برخلاف اینها، اشخاصی سودجو، منفعتطلب و دشمن آدمی هستند.
(خطاب به خود میفرمایند) بس کن و بیش از این درباره آنها مگو اگرچه حرفهای زیاد درباره آنها ناگفته ماندهاست؛ زیرا شعر و سخن نیز نمیتواند مقام آنها را شرح دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
خوش به هر قطره دو صد گوهر جان بردارند
همه از کار از آن روی معطل شدهاند
چو از آن سر نگری موی به مو در کارند
گرچه بیدست و دهانند درختان چمن
[...]
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
[...]
مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند
پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند
گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست
وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند
آیت محکم این سوره تویی و دگران
[...]
عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند
عاقلان بیخبر و بیخبران هشیارند
خفته صبح ازل رفت پس پرده خواب
تا شبانگاه ابد زنده دلان بیدارند
موسی از طور تجلی ارنی گفت و گذشت
[...]
باده نوشان که چو من معتکف خمارند
وقت آن است که خاطر به چمن بسپارند
ابر میگرید و مرغان چمن میزارند
هوس سرو و گل، آنها که چو ناصر دارند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.