هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رندند که، هُشیارْ دل و، سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند
سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی، سِرّ نَدِهند
ساقیانند که انگور نمیافشارند
یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند
صورتیاند ولی، دشمن صورتهایند
در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند
همچو شیران، بِدَرانند و به لب، میخندند
دشمن همدگرند و، به حقیقتْ، یارند
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری، مُتَّفقِ یک کارند
همچو خورشیدْ همه روزْ نظر میبخشند
مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند
گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود
روزْ گندم دَرَوَند اَر چه به شبْ، جو کارند
دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی بَرِشان
سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند
شَکَّرانند که در معده، نگردند تُرُش
شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند
مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو
زانکه این مَردُمِ دیگرْ، همه، مَردُمخوارند
بَس کن و، بیش مگو، گرچه دهانْ پُر سُخَنَست
زانکه این حرف و دَم و قافیه، هم اَغیارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
راهنما_اِریس : حضرت در این شعر به دو گروه / فرقه / مسلک اشاره دارند . مرد رند منظور شخص یا سالکی است که ورای سنت و باور رفته و دل را از عقیده و اندیشه خالی کرده است . بیت اول اشاره به آن فرقه ای است که با تمرینات و تمرکز و خلسه منفی ، و با زور و فشار و هیپنوتیزم ،و داروهای خلسه آور و سریع ، و از طریق علم و دارو ، دل را خلوت می کنند تا نور جان رویت شود . اینها جادوگران تاریکی و باطل هستند و حضرت فرموده از اینها دوری کن . فرقه دوم در بیت دوم ، همان مسلک پیامبران و اولیاء است که با تربیت دل و نفس آدمی ، مرید را به سمت انسان شدن و حقیقت خویشتن راهنمائی می کنند که همراه شدن با مرور زمان و پرورش نفس حیوانی و فن مشاهده گری و خلسه مثبت است . ایشان جادوگران سفیدی و نور هستند .
راهنما_اِریس : به شما هشدار می دهم که در شهر چند تن کلاه بردار و شیاد و حیله گر هستند که با تدبیر و حقه و روشهای غیر اخلاقی ، می توانند حتی کلاه نور جان را بردارند و آنرا در دل پدیدار کنند .
راهنما_اِریس : ( اما در عوض) چند تن هستند که دلشان بیدار و روشن است و ایشان سرمست حضور و مشاهده گری هستند . ایشان از عرش نشینان هستند که هر خواستی از دل ایشان بگذرد ، همان برآورده می شود . می توانند قضا و قدر را به خواست خدا ، تغییر دهند .
راهنما_اِریس : ایشان سّر تسلیم بر روی پای استاد خود گذاشته اند تا سِر علوم غیبی به ایشان داده شده . تو هم باید سّر تسلیم بر زانویشان بگذاری تا سِر را به تو نشان دهند . ایشان شراب حضور ( راه مستی عارفانه ) را به تو می دهند که از انگور تهیه و ساخته نشده .
راهنما_اِریس : ایشان یار و دوست آن نور جان در دل هستند که جان خواهش رسیدن و جذب شدن به آن را دارد . [ به اشراق رسیده هستند و در اکثر لحظات نور را در دل دارند ]. چشمانشان همچو چشم نور جان است که هرکه به او خیره شود می میرد . ( نفس می میرد )
راهنما_اِریس : در ظاهر شخصیت اجتماعی دارند ولی در حقیقت ، دشمنِ ' من ' و ' شخصیت من ' هستند . [ هر چه مانند شخصیت و قیافه و مقام و .. که جلوی درخشندگی آینه دل را بگیرد ] . در کالبد بدن در حال زندگی ظاهری بر روی زمین هستند اما هم از جهان مادی و هم از جهان غیر مادی ( ذهن ) / هفت عالم بهشت ، بیزارند .
راهنما_اِریس : همچو شیر نفس و من و مال من ، که در خودشان هست یا در آدمهای اطرافشان هست را می درند و اجازه رشد نفس پروری را نمی دهند اما با لبخند و مهربانی هم جلوی نفس خود را می گیرند و هم مردم را هدایت می کنند . این دسته از رندان ، در ظاهر با هم اختلاف نظر دارند ولی در حقیقت دوست یکدیگرند
راهنما_اِریس : [ صوفیان برای اینکه دشمنان خود را گیج و سردرگم کنند ، با هم در تضاد هستند . یا برای اینکه کسی پی به طریقه و روش آنها نبرد ] . برای گمراه کردن دشمنانشان ، مانند رسم بازار خرفروشان که خریدار را گیج کنند ، با هم در جنگ و دعوا هستند ، اما اگر درست به جنگ زرگری اینها نگاه کنید ، متوجه میشوید که متفق و هم رای هستند . [ شاید در طریقه آموزش و استاد اول هر کدام از این فرقه های نور ، اختلاف نظر باشد ولی همگی هدفشان تربیت نفس و انسان شدن است ]
راهنما_اِریس : نور وجودشان همه پرتو عشق و خرد است برای آنان که دانا و عاقل و روشنفکر هستند ( روز ) ، مانند خورشید هستند ، یعنی بر دانائی و شعور آنها می افزایند . و برای مردمی که در تاریکی و نادانی هستند ( شب ) ، همچو ماه و ستاره ، به آنها حداقل نور دانائی را می دهند و همچو ماه و ستاره ، نشانی هستند تا گمراهان در ظلمات نادانی گم نشوند .
راهنما_اِریس : نفس حیوانی ( خاک ) را به نفس متعالی و انسانی ( زر ) ، تبدیل می کنند ،اگر چه در شب در گوشه ای در حال مراقبه هستند ( به نظر همچو جو کم ارزش است ) اما در روز اثر آن حضور و آرامش مراقبه در شب ، به خودشان بر می گردد و گندم ارزشمند صلح و آرامش و مهربانی و شفقت ، درو می کنند .
راهنما_اِریس :دل خود را هر جا که بخواهند می برند و اجازه نمی دهند تا دلشان آنها را با خود بکشد . ( آگاه و بیدار و در لحظه اند و توجه شان سرگردان نیست) . ایشان بزرگان و سرورانی هستند که با علامت و نشان خاصی همچو عمامه و کلاه نیستند . نا شناسند . مقام و جایگاهشان ، به لباس و کلاهشان نیست .
راهنما_اِریس : خوش رو و خوش سخن و خوش مرام هستند و راحت می توان ایشان را پذیرفت و در کنارشان نشست و به سخنان و نصایح ایشان گوش داد . حرفهای قابل هضم می زنند . با آنکه در کنار یارند ولی باز در هر لحظه شاکرند . ( یعنی با آنکه مقامات بسیار والائی دارند و توانائیهای مافوق این جهانی دارند ولی همیشه خود را بنده خدا می دانند و توانائی شان را از خواست حق می دانند )
راهنما_اِریس : یک کاره همه پسند کن و برو از خدمت کردن به این روشن دلان و انسانهای والا ، آدم شو / همه پسند شو . زیراکه آن دسته اول که طرارند و کلاه بردارند ، ایشان دشمن انسانیت و پرورش نفس هستند
راهنما_اِریس : ( خرد مولانا به او می گوید ) : بس هست ، به اندازه کافی حقایقی رو روشن کردی ، با آنکه بیشتر از اینها هم میشه گفت . [ شنونده اگر آماده و دانا باشد ، همین نکات کافیست ] . زیراکه همین شعر گفتن هم بیگانه ست . ( یعنی در جمع شنوده ها میتونه آدم بیگانه ای باشد که خبر به بیرون ببرد و دشمنان را خبر دهد )
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
خوش به هر قطره دو صد گوهر جان بردارند
همه از کار از آن روی معطل شدهاند
چو از آن سر نگری موی به مو در کارند
گرچه بیدست و دهانند درختان چمن
[...]
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
[...]
مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند
پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند
گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست
وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند
آیت محکم این سوره تویی و دگران
[...]
عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند
عاقلان بیخبر و بیخبران هشیارند
خفته صبح ازل رفت پس پرده خواب
تا شبانگاه ابد زنده دلان بیدارند
موسی از طور تجلی ارنی گفت و گذشت
[...]
باده نوشان که چو من معتکف خمارند
وقت آن است که خاطر به چمن بسپارند
ابر میگرید و مرغان چمن میزارند
هوس سرو و گل، آنها که چو ناصر دارند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.