گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر حافظ رهنورد

دکتر حافظ رهنورد

تاریخ پیوستن: ۱۰م دی ۱۴۰۲

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۸۶


دکتر حافظ رهنورد در ‫۳ روز قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:

مصرع نخست این غزل با این نمونه، ترکیب اضافی پر حشو است و خواجه حافظ قطعن به‌جای کلمه‌ی نسیم، کلمه‌ی برید را به‌کار برده

صبا خود به‌معنای باد ملایم صبحگاهی‌ست؛ و نسیم به‌معنای باد ملایم است. در زبان فارسی ترکیب باد صبا که ترکیبی اضافی‌ست مصطلح است و به‌کار می‌رود؛ اما هنرمندی چون حافظ دیگر این ترکیب را با حشو "نسیم" پیچیده‌تر نمی‌کند؛ پس مصرع نخست " برید باد صبا دوشم آگهی آورد" است.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۵ روز قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۷ در پاسخ به نعمت اله دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

شاید ابن حسام از این شعر حافظ استقبال کرده باشد؛ اما این دو هم‌روزگار نبوده‌اند. حافظ وقتی از دنیا رفت ابن حسام ۱۰ ساله بود و اساسن ابن حسام شاعری قرن نهمی و شیعی مذهب است. حافظ قرن هشتمی و شافعی مذهب بوده

دکتر حافظ رهنورد در ‫۵ روز قبل، یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

بیشتر ابیات این غزل دلکش، بشارت دهنده است؛ بدین معنی که شرایط برگشته و اوضاع به‌واسطه‌ی بازگشت کسی و یا چیزی (مثل بهار) بهتر شده است.

اما نکته‌ی اصلی این غزل در بیت "به تنگ چشمی آن ترک لشگری نازم" است.

تنگ چشمی ترکیبی وصفی با  دو معنا است؛ یکی خساست و دیگری صفت چشم مغولان

ترک لشگری هم به.معنای دوست و یاری صاحب تیغ است و جنگی و محافظ

حمله در مصرع بعد معنای یورش آوردن را می‌رساند اما معنای دیگرش کاروان است؛ برای همین به کاروان‌دار حمله‌دار هم می‌گویند.

نتیجه:

غزلی بشارت دهنده از بازآمدن کسی به‌همراه صاحب تیغ کاروان داری که کاروانی را باز آورده است.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۰ روز قبل، سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲:

خواجه حافظ بی‌همتا در این غزل اشارتی به شیخ صنعا دارد که چگونه خشک مذهبی و زهد، او را به ورطه‌ی نابودی برد؛ از این روست که راه سلامت را در میانه روی می‌بیند و ریا را همواره نهی می‌کند؛ که غیر از این رنگ می را با آبی و توبه‌اش را با غسلی می‌توان زدود.

و چه درست اشاره می‌کند در بیتی دیگر از غزلی دیگر که؛

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

نکن به فسق مباهات زهد هم مفروش

که اگر زهد بفروشی، چون شیخ صنعا

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود

آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۱ روز قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:

خواجه در بیت دوم این شعر می‌گوید:

این سنگدلی و بی‌وفایی دلبر یا از بخت بی‌مروت من است و یا او راه‌رسم عشق را نمی‌داند.

در دیدگاه خواجه حافظ شاهراه طریقت که انسان را به سرمنزل مقصود می‌رساند همان عشق است و انسان عاشق راهروِ چنین طریقی‌ست.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۱ روز قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:

در غزل پیش‌از این در بیت سوم خواجه می‌فرماید:

می‌خواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد

در این غزل نیز در بیت آخر باز چنین آورده:

من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد

گذر نسیم بر شمع خاموشی شمع را سبب می‌شود و جناب حافظ دقیقن همین منظور را داشته؛ یعنی که باحضور و گذر تو بر من، جانم از شوق به‌در می‌شود.

 

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۲ روز قبل، شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:

همچنان که وقتی باد به دیدار شمع می‌آید، خامش شدن شمع لاجرم است و به زبانی شمع می‌میرد؛ خواجه حافظ نیز در بیت پنجم می‌فرماید: گذر او مثل گذر نسیم بر شمع، جانم را از شوق می‌گیرد و این خوش است؛ اما او‌ خود گذری بر ما نمی‌کند.

 

بیت آخر نیز  زاده‌ی ذهن رندی چون حافظ است

 

معنای تلویحی آن چنین است؛ ما که چنین بی‌پروا بر سنگدلی معشوق اعتراض می‌کنیم و علنی راز مگو را می‌گوییم (زبان بریده صفت کسانی‌ست که اسرار مگو را به زبان می‌آورند) ترک سر کرده‌ایم و از عقوبت باکی نداریم.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۳ روز قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:

بی‌شک این غزل در زمان پیری خواجه حافظ و شاه شجاع سروده شده؛ زمانی که رابطه‌ی این‌دو از طرف شاه شجاع به سردی گراییده بود و این سردی تا پایان عمر شجاع ادامه داشت. 

حافظ که از شجاع کوچکتر بود به رندی در بیت دوم او را جوانبخت و خود را پیر معرفی می‌کند. باید توجه داشت که در این بیت خواجه منظورش بی‌تفاوتی شجاع نسبت به خودش بوده.از  کلیت این بیت چنین مستفاد می‌شود که شاه نه خیر گفت و نه بله؛ ولی مصرع دوم تلویحن به این معناست که پاسخ شاه خیر بوده که آزاد نشده 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۵ روز قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:

ای صبا (که آورنده‌ی عطر گیسو یار هستی) اگر چاره‌ای بر این بی‌قراری و سوزوگداز من داری، همین الان موقع‌اش است؛ چون درد اشتیاق (برای بوییدن عطر تو که از گیسوی یار است) جان مرا به لبم رسانده و نزدیک است که از دست بروم

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۴ روز قبل، دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵:

ترکیب جان خون گرفته چو گل در بیت ششم به‌معنای جان بی‌قراری که زنده است (زنده به عشق)معنا می‌شود؛ مثل( گل) سرخ‌رنگ و مشتاق باد صبا

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۵ روز قبل، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

ترکیب باد غیرت در مصرع دوم کنایه از توفان حسادت است. 

در این غزل وی در سه بیت اول از مصائب و سختی‌های فرزندپروری سروده و در ابیات بعد از سنگینی فراغ جگرگوشه‌‌اش

مرگ فرزند خواجه حافظ برای او بسیار سنگین بوده و در جای دیگری چنین سروده:

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند

چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش

فلک بر سر نهادش لوح سنگین

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۶ روز قبل، یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

صوفی‌گری و بساط مربوطه در زمانه‌ی حافظ، بساطی پر رونق و پر طمطراق بوده که بسیاری از حکام از آن حمایت می‌کردند؛ پیش و‌ پس از خواجه حافظ

او اساس هنر خود را علیه آنان گذاشت که به نوعی ایستادن در برابر گفتمان مسلط بود؛ اما بودند در همان زمانه صوفیان پاک و درست که از دلق صوفی‌گری به عنوان درجه‌ی روحانی استفاده نمی‌کردند که خرد و‌کلان را بفریبند. کما این‌که  غزل ۱۳۰ تقدیمی‌ست به یکی از صوفیان حقیقی به‌نام ابوالوفا فرصت شیرازی 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۷ روز قبل، شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

به آب روشن می عارفی طهارت کرد

خبر دهید‌که حافظ به می طهارت کرد

معمولا رفتن به مکان‌های مقدس را زیارت می‌نامند.

حالا با کمی بازی با دو بیت نخست می‌شود اینگونه برداشت کرد؛

همین که خورشید فرونشست و هلال ماه نو (شوال) نمایان شد و مستی عیب نبود. به بامدادان عارفی (که خود خواجه است) به‌جای رفتن به مصلّی برای نماز عید فطر، میخانه را زیارت کرد و با می وضو کرد و خود را پاکیزه نمود؛ حالا اگر امام جماعت سراغش را گرفت بگویید که فلانی با می وضو گرفته. او خود نیز خرقه را به می آلوده است.

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۹ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

این غزل زیبا تقدیمی‌ست به خواجه ابوالوفا فرصت شیرازی که از صوفیان حقیقی هم‌دوران خواجه حافظ بوده و بسیار به کار خیر مشغولیت داشته

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۹ روز قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

این غزل حکایت عاشق (بلبل) است در عشق محبوب(گل) به رقیب(باد صبا) وقتی که می‌بیند علارغم این‌همه سختی و خون دل خوردن و رنج، معشوق با رقیبش عشقبازی می‌کند و او شاهد این عشقبازی‌ست

به هر سو بلبل عاشق در افغان// تنعم از میان باد صبا کرد.

رقیب روبنده‌ی معشوق را کنار می‌زند و گره‌بند قبای او را باز می‌کند و در آغوش یکدگر می‌روند و گل از این هماغوشی می‌شکفد؛ از این روست که حکایت سختی‌هایش را برای صبا می‌گوید تا بلکه دردش دوا شود و رقیب گل را به بلبل ببخشد.

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

جان بی‌جمال جانان میل جهان ندارد

هر کس که این (میل جهان را) ندارد حقا(به‌دلیل این است) که آن(همنشینی جانان را) ندارد.

جان در ادبیات ایرانی آن‌چیزی‌ست که به جسم حیات و زندگانی می‌بخشد و جسم به‌واسطه‌ی آن ارزشمند است. برخی گفته‌اند جان همان روح است؛ و بل بیش از این...

گفت: به‌نام خداوند جان و خرد

میل جهان ندارد همان معکوس دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد است.

ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز. او ریا می‌کند. تو ادب از بی‌ادب بیاموز و ریا نکن. روراست باش. ای دل زرِ درون تو همانا محبت و عشق است. بخیل نباش دریغ مکن. از احوال قارون عبرت گیر که گنجش در اعماق زمین گم شد (باز هم غیرمستقیم ادب از بی‌ادب بیاموز) عشق بورز. عاشق شو و‌محبت کن

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

دوستان متوجه نشدند. مسئله (نیست که نیبست‌ها) نیست.

(در سراپای وجودت) هست

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

بیتی که از نظامی آوردید در حقیقت بذل آگاهی وی از خداست و شناخت شاعر از خدا را نمایندگی می‌کند. حال اگر نظامی بگوید ای خدا امیدوارم تمام هستی را تو آفریده باشی و تمام گیاهان جهان از لطف تو سبز شوند؛ باید در عقلش شک کنی

 در این شعر هم اگر حافظ می‌فرمود:

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو است

گفته‌ی شما و باقی دوستان کاملا درست بود.

اما اینجا گفته باد و به‌قول همان بنده ی خدا باد به‌معنای امیدوارم باشد است.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳:

غزل خاصی را خواندیم

در دو بیت نخست صحبت از آوای عاشقانه‌ی موسیقی است که هر نغمه‌اش راه به‌جایی دارد؛ یعنی که هر نغمه‌اش در جایی از وجود عاشق تأثیر می‌گذارد.

بعداز این در بیت سوم حرف پیر دردی‌کش به‌میان می‌آید که هیچ ربطی به دو بیت پیشین ندارد؛ مگر این‌که پیر دردی‌کش همان مطرب عشق باشد.

و خب آیا ناله‌ی عاشقی که از  سر درد است و چشم را پر از اشک خونین می‌کند و جگرسوز دوایی دارد، خوش‌آهنگ است و فرح‌بخش هوایی دارد؟

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

درود بر شما

دوست گرامی شما بالکل نقد بنده را متوجه نشدید.

نیازی به توضیح در مورد کیفیت اشعار حافظ نیست.

آن‌را که عیان است چه حاجت به بیان است.

توصیه می‌کنم نقد بنده را دوباره و با دقت بخوانید.

خسرو در بیت اول هرچه و هرکه باشد احمقانه است که خدا فرضش کنیم

 

 

 

 

۱
۲
۳
۵