لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
حافظ

خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد

گر تو بیداد کنی شرطِ مُروَّت نَبُوَد

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نَپْسَندی

آنچه در مذهبِ اربابِ طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نَبَرَد گریهٔ عشق

تیره آن دل که در او شمعِ محبت نبود

دولت از مرغِ همایون طلب و سایهٔ او

زان که با زاغ و زَغَن شَهپَرِ دولت نبود

گر مدد خواستم از پیرِ مُغان عیب مکن

شیخ ما گفت که در صومعه همّت نبود

چون طهارت نَبُوَد کعبه و بتخانه یکیست

نَبُوَد خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلسِ شاه

هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۰۸ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۰۸ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۰۸ به خوانش محمدرضا کاکائی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فیض کاشانی

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

دوست را چاره به جز مرهم رحمت نبود

خیره آن دیده که گریان نبود در غم تو

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مهدی هادی طلب و سایه او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه