گنجور

حاشیه‌ها

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل:

بلبل نماد انسان‌های عاشق‌پیشه ظاهرپرست است که به عشقی ظاهری و محدود و ناپایدار قانع هستند و خود را به همین حد از عشق، راضی کرده‌اند.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار:

بوتیمار نماد انسان‌های تنگ‌چشم و بخیل و لئیم است که مواهب و نعمت‌های زندگی را از خود و دیگران دریغ می‌کنند. از ترس تمام شدن نعمت‌ها، بخل می‌ورزند و از آنها استفاده نمی‌کنند و غصه بیجا می‌خورند.

بابک جاویدان در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۷ - داستان پیرزن با سلطان سنجر:

در بیت " دولت ترکان که بلندی گرفت ..." بنظرم عبارت "دادپسندی" (صفت) درست است نه "داد - پسندی".

محمد حاجی‌مؤمنی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱:

این غزل را در سال ۱۳۶۱ در یک محفل خصوصی استاد علی‌اصغر شاه‌زیدی با ویلن زنده‌یاد استاد علی تجویدی در دستگاه شور خوانده‌اند.

محمدرضا جراح زاده در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

کلام مولانا حق هست، اینجا یکم عصبانی بوده ولی حتما به حق عصبانی شده، مقصر اون نکبت هایین که عصبانیش کردن و شمس رو پروندن

مسیح نقیبی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

در بیت ۷۱ کلمه‌ی "می‌گسست" اشتباه تایپ شده

در بیت ۷۲ کلمه‌ی "بگسست" اشتباه تایپ شده 

 

Amin Zohani در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۱۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:

شاعر امین زهانی نیشابوری

شماره ثبت ۶۸۰۱۱۸

 

از آن روزی که خدا تورا برای من نخواست

 بساط هر شب دلم اسیر موج غصه هاست

 همیشه عکس و خاطرت بغض مرا می شکند

 نگو دگر گریه نکن که این کار بچه هاست

 از آن روز که رفته ای به گریه خو گرفته ام

 نشانی ای به من بده بگو که خانه ات کجاست

 نگو دگر  ز  صبرها ، نشسته ام به ابرها 

به جستجوی خانه ات دلم پر از گلایه هاست

 کدام امید دیگری کدام عشق بهتری

 چنان که بعد رفتن ات خون دو دیده ام رواست

 شکایتی نمیکنم سکوت پیشه میکنم

فقط بگو چرا خدا تو را برای من نخواست

سید محمد مرعشی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

غزل شماره 8 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر - دیدار جان 
پیوند به وبگاه بیرونی
from VidMate

سید محمد مرعشی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

غزل شماره 8 دیوان غزلیات شمس تبریزی / شرح و تفسیر - دیدار جان 
پیوند به وبگاه بیرونی
from VidMate

احمد احمد در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۵ - مدح محمد بن سعد بن ابوبکر:

ابیات ۲۲ و۲۳ نقد گزنده به ظهیر فاریابی ست که در وصف قزل ارسلان سروده بود :

"نه کرسی فلک اندیشه نهد زیر پای

که بوسه زند بر رکاب قزل ارسلان "

نیکتا در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

بسیار زیبا و دلنشین است. قلب انسان را پر از شعف و شور میکند✨️

پناه بلندی و پستی تویی، همه نیستند آنچه هستی تویی...

داراب لایقی در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

داراب لایقی:
اسم خواندی رو مسمی را بجو
  مه به بالا دان نه اندر آب جو

گر ز نام و حرف خواهی بگذری
  پاک کن خود را ز خود هین یک سری‌‌

همچو آهن ز آهنی بی‌‌رنگ شو 
 در ریاضت آینه‌‌ی بی‌‌زنگ شو

خویش را صافی کن از اوصاف خود 
 تا ببینی ذات پاک صاف خود 

بینی اندر دل علوم انبیا  
بی‌‌کتاب و بی‌‌معید و اوستا

گفت پیغمبر که هست از امتم 
 کاو بود هم گوهر و هم همتم‌‌

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۶:

در مصرع نخست بیت نخست و نیز مصرع نخست و دوم بیت دوم، کسی مورد خطاب قرار نمی‌گیرد. این که در مصرع دوم بیت نخست ناگهان گفته شود «ور کار تو نیکست»، آدم را شگفت زده می‌کند. وانگهی آنجا که در برابر وجود «عنایت»، از برابری «جنگ و آشتی» سخن به میان می آید، باید در کنار «تسبیح» واژه «چنگ» باشد! در مجموع، مصرع دوم بیت نخست نه از نظر چیدمان واژه‌ها سازگار است و نه از نظر قافیه. با مراجعه به دو نسخه‌ خطی مجلس به شماره ثبت 64458 و 2445، مصرع مورد بحث به شکل زیر دیده می‌شود:

«وانجا که به عکس است چه تسبیح و چه چنگ»

امیدوارم وجود نسخه‌های خطی دیگر، بتواند پاسخ درستی در اختیار ما بگذارد.

AliKhamechian در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۷ در پاسخ به فاطمه یاوری دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

درواقع بحث در ی آخر کلمه هست که اگر یاء مصدری تلقی بشه دو ایراد بزرگ پیش میاد، اولا ایراد قافیه که خب تمام حروف رَوی یاء این غزل از نوع وحدت هستند، همنفسی: یک همنفس، کسی: یک کس و قس‌علی‌هذا، و ایراد دوم اینه که خود کلمه دسترس ترکیب دست و مصدر رسیدنه، پس اگر یاء مصدری هم ضمیمش بشه از نظر ساختار معیوب میشه.

بابک چندم در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰ در پاسخ به رکسانا غلام‌پور دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۶:

 

@ رکسانا غلام پور

در لغتنامه پهلوی پرستش در کنار همان معنای آشنا و همیشگی، همچنین برابر است با خدمت/خدمتگزاری...

دهقان (دهگان/دهیگان) نیز در دوره ساسانی طبقه ای از زمینداران بودند، دِه در آنزمان برابر ده امروزی نبوده که برابر با گستره/پهنه ای از زمین (بوم) بوده و دهقان بزرگِ آن بخش بود که برزگران/کشاورزان زیردست او بودند و او مسئول نگهبانی از آن سرزمین و جمع آوری مالیات و...

در این لینک، اگرچه که به زبان انگلیسی است، زنده یاد دکتر تفضلی یک تاریخچه مفصل را تا برچیده شدن دهقانان در زمان سلجوقی ارائه داده:

پیوند به وبگاه بیرونی

بابک چندم در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۲ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۹ - گفتار اندر نکوکاری و بدکاری و عاقبت آنها:

شر انگیز هم بر سر شر شود چو ...

رضا جان

روز شما هم خوش و خرم

می گوید که اگر عقرب در خانه/لانه اش می ماند و بیرون نبود سنگ بر سرش نمیخورد، به عبارت دیگر کژدم که شر به پا میکند (نیش میزند) زمانی که در لانه نمانده و بیرون خزیده شر(سنگ) بر سرش میاید ...

ضمیمه

شرانگیز هم بر سر شر شود (آنکه شر به پا می کند (بالاخره) شر بر سر خودش میاید)

چو کژدم که با خانه کمتر شود (چو کژدم که به/در خانه کمتر شود(باشد))

با=به=در

 

ضیا احمدی در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:

سلام. دو نکته در این غزل قابل طرح است:

۱- مطابق تصویر ۱۰۴ که گنجور ذیل این غزل ارائه کرده، مصرع اول بیت سوم، متفاوت و باید عبارت باشد از:

«در زیر پای رفتنم الماس ریزه ریخت»

۲- بیت سوم مطابق آنچه در گنجور تایپ شده را می‌توان چنان خواند که نتیجه این شود:

«گام‌هایِ رفتنِ شاعر چنان سنگین است که در زیرِ فشارِ آن، سنگریزه‌های صحرا به پاره‌های الماس تبدیل می‌گردد، نتیجه‌ای که کار را برای رونده، سخت‌تر می‌کند؛ شاعر با هر قدمِ خود، از چیزهای بسیار ارزشمندی دورتر می‌شود!»

اما مطابق خوانشِ دو کاربر گرامی: «خوشدل» و «عندلیب»، شاعر ضمن مصرع اول از بیت سوم مدعی است که «الماس»، عملی را انجام داده که عبارت از «پاره کردنِ چیزی» در زیر پای رفتنش است! مستمع در مصرع دوم باید منتظرِ معرفیِ مفعولِ مزبور باشد؛ ولی شاعر در مصرع دوم به دو مقوله‌ی «هجر تو» و «سنگریزه‌ی صحرای خویش» اشاره می‌کند که ظاهراً ارتباطی منطقی با فعل پاره کردن ندارد.

Vahid Haha poor در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:

هَله هُش دار که در شهرْ دو سه ...

آهای مردم هوشیار باشید در جای که زیستن در آنجا امکان پذیر است شهر یا همان زمین (زندگی زیستن) بر اساس طرح های از قبل مشخص شده بنا شده اند، گفتار ،کردار، پندار . دو سه رندند که میگه پندار و گفتاره که به کردار تبدیل میشه .مه  نشان احساسات و عواطفه که خیلی سریع میشه سر احساسات کلاه گذاشت . در ادامه میگه اگه تدبیری پشت گفتار و رفتار و کردارت نباشه کلاه می‌ره سر احساساتت والان امروزی هیچ تدبیری در گفتار و کردار و پندار نیست که حال روز این است

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۹ - گفتار اندر نکوکاری و بدکاری و عاقبت آنها:

شر انگیز هم بر سر شر شود چو ...

سلام صبح زیبای شما بخیر وشادی 

   دوستان اگر ممکنه در توضیح مصرع دوم راهنمایی بفرمایید .

  البته ضمن احترام وتشکر از نوشتار اقا یا خانم y   شاید بی ارتباط با چنین داستانی نباشه ولی باز مفهومش برام گنگه هوش مصنوعی هم  که هیچ کمکی نکرد واشتباه معنی کرده بنظرم .

 

   ممنونم  شاد باشید 

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح امیرابواحمد محمد بن سلطان محمود:

فرخی از سخنورانیست که  سروده اش بیشتر از دگران به بیخته پارسی است
مانند این که هیچ واژ بیگانه ندارد


همرنگ رخسار خویش گردان
جام بلورینه از می خام
از می چو کوه پاره شود دل
از می چو پولاد گردد اندام
در گوش آهو بدوختی پای
چو پیش تیرش گذاشتی گام
در دشتها او توده برآورد
از گور و نخجیر و از دد و دام
آنجا شکاری بکرد از آغاز
وینجا شکاری دیگر به فرجام
در جنگ جستن چو طوس نوذر
در دیو کشتن چو رستم سام
تا لاله روید ز تخم لاله
بادام خیزد ز شاخ بادام
تو کامران باش و دشمن تو
سرگشته و مستمند و بدکام
گیتی ترا یار گردون ترا یار
گیتی ترا رام روز تو پدرام

۱
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۵۴۵۱