گنجور

حاشیه‌ها

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه:

شراب و عاشقی هم‌دست گشته شهنشه زین دومی سرمست گشته

دو می صحیح است. یعنی می عشق و می حقیقی

در متن به صورت دومی نوشته شده.

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

چو گل بر نرگسش کرده نظاره به ...

بیت دارای حسن تعلیل است.

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

غزال شیرمست از دل‌نوازی به ...

شیرمست: ویژگی شیرخواره‌ای که از بسیار خوردن شیر سرمست و سرحال شده.

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

هوا بر سبزه گوهرها گسسته زمرد را به مروارید بسته

وصف شبنم بر برگ ها

زمرد سبز رنگ

مروارید هم قطره شبنم

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

زمین نطع شقایق‌پوش گشته شقایق مهد مرزن‌گوش گشته

مرزن‌گوش یا مرزنجوش : گیاهی است سبز و خوشبو با شاخه های بلند و گل های کبود و برگ هایی که مانند گوش موش است .

محسن عبدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

شمال انگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیل گوشی

پیلگوش: نوعی سوسن که آن را آسمانگون گویند و بر کنار آن نقطه های سیاه بود مانند خالی که بر روی خوبان باشد و رخنه های کوچک دارد.

بردیا در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳:

دُردی درو نماند این کاسه سرنگون است 

علی میراحمدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۳:

«نامحرمان چه دانند شأن عسل چه دارد

در خانه‌ها حلاوت بیرون در گزندیم»

میگوید مانند کندوی عسل هستم که درونش شیرین و بیرونش پر از گزند است.

شاید ظاهرم غمگین و فسرده به نظر برسد اما در باطن و درون خویش دنیای دیگری را تجربه میکنم که نامحرمان پی به آن نمیبرند.

گر چه بی سامان نماید کار ما سهلش مبین

کاندرین کشور گدایی رشک سلطانی بود

حافظ

من ز شیرینی نشستم روترش...‌

مولانا

 

 

علی میراحمدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد!!
«بر باد آمد» به چه معناست؟!
«برباد رفت» را همگان میفهمند و درمیابند اما« بر باد آمد» اشتباه به نظر می رسد!
آیا ما در زبان فارسی «بر باد آمدن »داریم؟؛

علی میراحمدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴:

نبرد شیده  با کیخسرو یکی از زیباترین بخشهای شاهنامه است .
شیده پسر افراسیاب و در واقع دایی کیخسرو است و با اینکه شاید بر اثر جبر روزگار در سپاه باطل و ظلم قرار دارد اما نشانه های خردمندی و شجاعت را میتوان در گفتار و رفتار او یافت .

ماجرای شیده و کیخسرو را میتوان از بیت ۳۰ همین بخش آغاز کرد

به روز چهارم چو شد کار تنگ

به پیش پدر شد دلاور پشنگ...

(پشنگ اشاره به شیده است)

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:

چو طوطی ، خطِّ او ، پَر سَر بر آورد

علی میراحمدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

«شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند»


کسانی می‌توانند رهبری درست جریانهای فکری و اجتماعی را به دست بگیرند که پیش از آن بر خودپرستی و هواهای نفسانی خود غالب آمده و از خویش بیرون آمده باشند.

علی میراحمدی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

«عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو»


عیب می تلخی است و هنرش مستی.
عبادات و ریاضات هم به ظاهر سختیهایی دارند ولی انجام همین عبادات، برکات و فوائد بسیاری دارد.

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۸ - دو هدیه:

درود  

  خانم دره المعانی وندیم الملوک دوتن از زنان پیشگام در آموزش دختران در ایران در عصر خفقان قاجار ودوره مشروطه بوده اند  وایرج در فراق و رثای  دره المعانی نیز شعر دیگری نیز سروده اند  روحشان شاد باد 

  شاد باشید 

ali solgi در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱:

گویند فلان سربریم جوگندنا گویند فلانی راسربریم همچون جو که درفصل بهار سبزه جو چون زیاد بود یکبار سر انرا میزدندهمچون گندنا سیروتره وپیاز 

امیرحسین صدری در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۱:

ناتوانی ، ناتوانی میکند !

عجب رسمیه ، رسم زمونه

رضا از کرمان در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ ایرج میرزا » قالب‌های نو » شمارهٔ ۱ - در رثاء درة المعالی:

درود 

 این شعر در رثای خانم دره المعانی سروده شده  و نشان از قدردانی ایرج میرزا از خدمات ایشان به فرهنگ وتوسعه علم ودانش توسط  وی دارد 

 سرکار خانم دره المعانی یکی ازپیشگامان آموزش دختران ایرانی در عصر مشروطیت بوده در آن دوره که تحصیل دختران واصولا آزادی بانوان  ممنوع بوده ایشان با تاسیس مدارسی برای تحصیل دختران با هزینه شخصی خود تابو شکنی کرده ایشان معتقد به این اصل بودند که با  وجود زنان تحصیل کرده جامعه رشد خواهد کرد واز دامان زنان درس خوانده فرزندان با کمالات  ظهور خواهد نمود  ایرج میرزا در قطعه دو هدیه  با مطلع 

آمد مرا دوهدیه چو دو قرص مهر وماه 

با نامه ای  دو چون دو طبق گوهر ثمین 

از ایشان وسرکار خانم ندیم الملوک که ایشان نیز از پیشگامان آموزش دختران در آن دوره بوده اند   به نیکی یاد کرده که خواندن آن را توصیه میکنم  روحشان شاد وقرین رحمت الهی باد 

علیرضا اصفهانی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

سلام
در بیت ۱۸ : می‌شنیدم هرآنچه می‌گفتی ---- آروادین قحبه مسلمانا مصرع دوم از وزن خارج شده. 
به نظر شما کار خود شاعر است یا راویان؟

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸
                         
خوابم ببسته‌ای ، بگشا ای قمر نقاب
تا سجده‌هایِ شکر کند ، پیشت آفتاب

دامانِ تو گرفتم و دستم بتافتی
هین دست درکشیدم ، روی از وفا متاب

گفتی مکن شتاب ، که آن هست فعلِ دیو
دیو او بوَد ، که می‌نکند سویِ تو شتاب

یا رب کنم ، ببینم بر درگهِ نیاز
چندین هزار یا رب ، مشتاقِ آن جواب

از خاک بیشتر دل و جان‌هایِ آتشین
مستسقیانه ، کوزه گرفته که آب آب

بر خاک رحم کن ، که از این چار عنصر ، او
بی دست و پاتر آمد ، در سیر و انقلاب

وقتی که او سبک شود ، آن باد پایِ او ست
لنگانه برجهد دو سه گامی ، پیِ سحاب

تا خنده گیرد از تکِ آن لنگ ، برق را
واندر شفاعت آید ، آن رعدِ خوش خطاب

با ساقیانِ ابر بگوید ، که برجهید
کز تشنگانِ خاک ، بجوشید اضطراب

گیرم که من نگویم ، آخر نمی‌رسد
اندر مشامِ رحمت ، بویِ دلِ کباب

پس ساقیانِ ابر ، همان دم روان شوند
با جرّه و قنینه و با مَشکِ پُرشراب

خاموش و در خراب ، همی‌جوی گنجِ عشق
کاین گنج در بهار ، برویید از خراب

بابا بابا در ‫۲۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۴ در پاسخ به عباس دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

با سلام و عرض ادب.

این بیت به دو صورت معنا میشود :

اول :اگر کاما را بعد از اثبات در نظر بگیریم :توضیح کلی از نظریه وحدت وجود میدهد. یعنی اگر وجود را حتی برای یک مو اثبات نمائی مشرک هستی زیرا من  در پس پرده (ظواهر کثرات) جز نامی برای مرد و زن (تفاوت ها) نمیبینم.

دوم :اگر کاما را قبل از اثبات در نظر بگیریم چنین معنی میشود که باز هم موید نظریه وحدت وجود است اما با ظرافتی شاعرانه:یعنی اگر خارج از پرده محرمیت موئی بیرون نمائی (البته منظور بانوان) یا خارج از آنجا که محرمی هست رازی را افشا نمائی مصداق شرک میشوی در حالی که در پرده محرمیت چنان مرد و زن به هم میپیچند که من برای آنها جز نامی قائل نمیشوم یعنی یکی میشوند.و منظور کلی بیت همان وحدت وجود است با این تفاوت که به شنونده میگوید نباید آن را جائی که محرمیت نیست (پس برده) ابراز نمائی زیرا که مصداق شرک میشود.

۱
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
۳۷
۵۶۱۹