گنجور

حاشیه‌ها

وفا در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

ای سعدی شیرین زبان گفتی غزل با سوز جان

از عشق من در این جهان دردی به جانم میرود 

امین مروتی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:

 

شرح غزل شمارهٔ ۱۶۳ مولانا (بروید ای حریفان)

فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)

 

این غزل در پی گریز شمس از دست مریدان مولانا سروده شده. مولانا به مریدانش می گوید او را برایم پیدا کنید و برش گردانید.

 

بروید ای حریفان، بِکِشید یار ما را

به من آورید آخر صنم گریزپا را

ای همنشینان یار گریزپایم را بیابید و نزد من اورید.

 

به ترانه‌های شیرین، به بهانه‌های زرین

بکشید سوی خانه مهِ خوبِ خوش‌لقا را

آن دوست زیبا را به هر بهانه ای و با زبانی شیرین به خانه برگردانید.

 

وگر او به وعده گوید، که دمی دگر بیایم

همه وعده مکر باشد، بفریبد او شما را

اگر او را یافتید و وعده داد که خودم برمی گردم، باور نکنید می خواهد شما را بفریبد.

 

دم سخت گرم دارد، که به جادوی و افسون

بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را

فریب وعده ها و زبانش را مخورید. یادتان باشد دم گرمی دارد که می تواند ناممکن را ممکن کند. بر آب گره بزند و هوا را از رفتن باز دارد.

 

به مبارکی و شادی، چو نگار من درآید

بِنِشین نظاره می‌کن، تو عجایب خدا را

وقتی که بازش گرداندید، به نظاره این مخلوق عجیب خدا بنشینید که با همه متفاوت است.

 

چو جمال او بتابد، چه بود جمال خوبان

که رخ چو آفتابش، بکشد چراغ‌ها را

در مقابل نور رخ او، زیبایی همه زیبارویان محو می شود، چنان که نور چراغ در مقابل نور آفتاب محو می گردد.

 

برو ای دلِ سبک‌رو، به یمن به دلبر من

بِرِسان سلام و خدمت، تو عقیق بی‌بها را

ای دل تیزتاز و سریع من! خودت به یمن برو و ز این عقیق بی بها به آن معدن عقیق سلام برسان. یمن معدن عقیق است.

منظور مولانا این است که شمس مانند مانند یمن، کان عقیق است. تو هم ای دل من! این انگشتری مرا به نشانۀ عشق و علاقه من به او بده تا نزد من بازگردد.

 

24 اسفند 1403

 

کوروش کیان در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۶ در پاسخ به شبير دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:

دوست گرامی درود بر شما

در گذشته، زندگی چادرنشینی که مبتنی بر یک‌جانشینی نبوده است بسیار رایج بوده است و بسیاری از نیاکان ما هم بر این رسم بوده‌اند و هنوز هم اندک مردمانی در ایران و جاهای دیگر جهان زندگی چادرنشینی را به یک‌جانشینی ترجیح می‌دهند که مزایای خود را دارد و یک گونه‌ای از آزاد و بی‌قید و بند زیستن است. باری، در گذشته چادرنشینانی (که نام دیگر چادر بزرگ همان خرگاه است) که در مرزهای شرقی پادشاهی ایران بوده‌اند از اقوام تورک‌نژاد بودند که در سوارکاری و جنگجویی نامور بودند. و زنان تورک نیز در زیبایی و ماه‌رویی در سراسر ایران شهره بودند تا جایی‌که از یک جایی به بعد در ادبیات پارسی، بویژه در شعر حافظ تورک به صورت خاص به معنی بت زیبارو قلمداد می‌شود. در اینجا هم حکیم عمر خیام می‌گوید اگر می هم می‌نوشی بهتر است که از دست تورکان یا بتان زیبارو بنوشی و همان گونه که گفتم بت خرگاهی اشاره داشته است به ترکان زیبارو که آیین و رسم و رسوم زندگی‌شان یکجانشینی نبوده است و بلکه چادرنشینی یا خرگاه‌نشینی بوده است. در جایی هم در شاهنامه در پادشاهی زو تهماسپ که زال با افراسیاب پیمان صلح و آشتی می‌بندد، قرارداشان این‌گونه توصیف می‌شود:

ز مرزی کجا رسم خرگاه بود

از او زال را دست کوتاه بود

و از این روی ترکان نجویند راه

چنین بخش کردند تخت و کلاه

رسم خرگاه بودن یعنی زندگی عشایری داشتن و دست زال به این دلیل از آنها کوتاه بود که شهر و دیاری نبوده است که بخواهند در صورتی که دوباره جنگی در گرفت به آن بتازند و آن را از سر کینه و انتقام تخریب کنند. 

باری، به هر روی امیدوارم که پاسخ پرسشتان را گرفته باشید. 

پیروز باشید. 

تهمورث شهنی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹:

در بیت جغد و باغ و زاغ و بهار ..

معنی هوش مصنوعی درست نیست. معنی درست این بیت شاید این باشد که پرنده ای که در باغ زیبا خوش نیست و یاد ویرانه می‌کند جغد است که به خرابه عادت دارد و نه باغ و سزاوار بودن در باغ نیست.. و پرنده ای که در بهار و زیبایی های آن مست و خوش نباشد و به یاد پاییز باشد زاغ و کلاغ است که در فصل پاییز و سردی و ریختن برگ درختان می‌خواند و شایسته حضور در بهار دل انگیز نیست و درکی از آن ندارد

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

خواجه در اولین بیت این غزل به شاهان (سلیمان) طعنه زده که ثروتشان نه در وجودشان، یعنی دلشان؛ که در ابزار و داراییشان است و در بیت آخر نیز گرچه خودش را نام می‌برد اما منظورطعنه‌اش به صوفیان زمانه است که از خرقه بازی و رسوم درویشی خودشان بت شده‌اند و مریدان می‌پرستندشان در حقیقت مریدان دل به خط و خال داده‌اند که در بیت سوم گفته دل به اینان مده. در میان این ابیات انسان را به خاص دوستی و بزرگ پسندی و استفاده از لذت و بهره از خوشی رهنمود می‌کند.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۳ در پاسخ به مبتدی76 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

سلام

معنی این بیت موقوف همان بیتی‌ست که گفت

نهد به پای قدح هر که شش درم دارد.

خواجه می‌فرماید که مثل گل که درم خودش را به پای قدح گذاشته، تو نیز برای خریدن می خساست نکن و بخر و بنوش که اگر خساست کنی عقل کل هم تو را معیوب می‌داند که این ترکیب خود جادویی است. عقل مخالف مستی‌ست اما اینجا خواجه عقل کل را هم طرفدار مستی و خوش‌باشی می‌داند. جای دیگری می‌فرماید؛ چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن// که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی

دیدگاه‌های خیامی در این ابیات موج می‌زند.

امین صفی‌ لو در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک:

با عرض درود و ارادت خدمت مثنوی خوانان گرامی

توجه شما را به متن صحیح زیر فرا می‌خوانم :

گورخانهٔ راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود

گفت پیغمبر که هر که سرّ نهفت 
زود گردد با مراد خویش جفت

دانه ها چون در زمین پنهان شود
سرّ آن سرسبزی بستان شود

زرّ و نقره گر نبودندی نهان 
پرورش کِی یافتندی زیر کان

ابوالقاسم افشاری در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

سلام ، واگر چنین باشد که استاد فرهیخته می فرمایند ، معانی ابیات را لطفآ از دیدگاه خود جنابعالی مرقوم بفرمایید . سپاس

رسول لطف الهی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۱ - انتقاد از مستشاران:

چقدر بی توجهی.گه گیر یا همان گاهی گیر صحیح می‌باشد.

محمد زارعی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

حیلت رها کن عاشقا؛ دیوانه شو، دیوانه شو.

و اندر دل آتش درآ؛ پروانه شو، پروانه شو

درست می فرمایین خیلی ممنون

فرید فریدی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۶:

لطفا برای خواننده ، مجالی بگذارید تا خود به لطایف اشعار برسد .

توضیحات برگرفته از هوش مصنوعی به‌شدت با دریافت طبیعی از این اشعار متفاوت و در تضاد است.

این‌گونه وادادگی نگران‌کننده است .

مهدی شعبانی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

از ره غفلت به گدایی رسی

ور به خود آیی به خدایی رسی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - بهاریات:

1-«کرک» (با تلفظ kark) به معنی کرکدن (=کرگدن) می‌باشد.

2-کرگدن دشمن فیل لست!

کوروش در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - کرده در اینجا بیان معرفت صوفیان:

مغز دود میکنه از این حجم دانش

چه موجوداتی رو این زمین زندگی کردن

مسعود یگانه در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید:

با درود

بیت ۱۱ مصره دوم

بال و پر پرخون، برآوردند آه

درست است.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۶ در پاسخ به همیرضا دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶:

بله سپاسگزارم جناب مهندس محمدی عزیز

از این نظر کاملا درست است و بنده هم عرض کردم خواننده این شاخه گل، استاد است. شاید یک موقع کسی خواست دنبال این اجرا بگردد بداند در آثار استاد است.

ولی شما کاملا درست می‌فرمایید.

همیرضا در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۲ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶:

قطعهٔ مورد مراجعه در این شعر مربوط به بخشی است که همین شعر توسط خانم امیرمعز دکلمه می‌شود و آواز یا تصنیفی در آن خوانده نمی‌شود. استاد در این برنامه این قطعه را نمی‌خوانند.

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

شور چون از شکَرسِتان برخاست

خلیل شفیعی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:

نگاه دوم: عناصر برجسته‌ی غزل ۲۳۹

شادی بهاری و بهره‌بردن از زندگی
◻️ بیت اول، با آوردن مژده‌ی بهار و رویش سبزه‌ها، حال و هوایی شاد و سرزنده دارد. شاعر تأکید می‌کند که اگر سهمی از زندگی و نعمت‌های آن نصیبمان شد، باید آن را صرف شادی، لذت‌بردن از زیبایی‌ها و کامرانی کرد.

همراهی طبیعت با عشق و می‌گساری
◻️ در بیت دوم، آواز پرندگان و شکوفایی گل‌ها، بهانه‌ای برای باده‌نوشی و شادی معرفی شده است. این تصویر، هماهنگی میان طبیعت و شور زندگی را نشان می‌دهد و فضایی پرطراوت و دل‌انگیز می‌آفریند.

مقایسه‌ی عشق زمینی و لذات معنوی
◻️ شاعر در بیت سوم، عشق زمینی را برتر از لذات بهشتی می‌داند. او معتقد است که کسی که شیرینی بوسه‌ای از چهره‌ی معشوق را نچشیده، درک درستی از لذات والاتر ندارد. این نگاه، بر جنبه‌ی حسی و ملموس عشق تأکید دارد.

لزوم تلاش در راه رسیدن به مقصود
◻️ در بیت چهارم، مفهوم تلاش و سختی در مسیر رسیدن به خواسته‌ها مطرح می‌شود. حافظ این نکته را یادآوری می‌کند که هیچ موفقیتی بدون زحمت و رنج به دست نمی‌آید. این بیت، پیامی حکیمانه و واقع‌گرایانه دارد.

جمال معشوق و آغاز بلوغ و دلبری
◻️ در بیت پنجم، شاعر به ظرافت و زیبایی معشوق اشاره می‌کند. خط باریکی که بر صورت او ظاهر شده، نشانه‌ی آغاز بلوغ و کمال اوست. این تصویر، نه‌تنها بر زیبایی یار تأکید دارد، بلکه گذر زمان و تغییرات آن را نیز نشان می‌دهد.

دل‌سپردگی کامل به ساقی و شراب
◻️ بیت ششم، اوج شیفتگی شاعر را نسبت به ساقی بیان می‌کند. او چنان مجذوب ناز و کرشمه‌ی ساقی شده که دیگر هیچ‌کس و هیچ‌چیز برایش اهمیتی ندارد. این وابستگی، نشان‌دهنده‌ی غرق‌شدن در لذت‌های عشق و شراب است.

بی‌ارزش‌شدن دنیا در برابر لذت عشق و باده
◻️ در بیت هفتم، شاعر از جامه‌ی خود (مرقع) که رنگین و زیباست، دل‌زده شده و قصد دارد آن را بسوزاند، زیرا دنیا و دارایی‌هایش برای پیرِ می‌فروش  بی‌ارزش است. این تصویر، نشانه‌ی دل‌سردی از مادیات و ترجیح عشق و باده بر دنیا است.

هشدار به گذر عمر و اهمیت بهره‌بردن از لحظات
◻️ بیت آخر، پیامی هشداردهنده دارد. حافظ خطاب به دادگستر (زمانه) می‌گوید که بهار در حال گذر است، اما او هنوز کامی از شراب نگرفته است. این بیت، یادآور گذر عمر و اهمیت استفاده از فرصت‌های زندگی است.

📌 این غزل فضایی سرشار از شور زندگی، لذت‌بردن از لحظه‌ها، ستایش عشق و طبیعت، و همچنین هشداری نسبت به گذر زمان دارد. حافظ در این غزل، برخلاف برخی از اشعار حسرت‌بارش، نگاهی شاد و سرخوشانه به زندگی دارد و انسان را به بهره‌بردن از لحظات و زیبایی‌های دنیا دعوت می‌کند.

خلیل شفیعی ( مدرس ادبیات فارسی)

اسفند ماه ۱۴۰۳

پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۵۴۰۳