گنجور

حاشیه‌ها

علی احمدی در ‫یک دقیقه قبل، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:

آن کس که به دست جام دارد

سلطانیِ جَم مُدام دارد

کسی که جام در دست دارد صاحب پادشاهی جاودانه جمشید است..

چون از پادشاهی جمشید سخن گفته جام هم باید جام جهان بین باشد که همه حقایق جهان در آن پیداست.اما این چه جامی است که همیشگی بوده و صاحبش را از حقایق آگاه می کند

آبی که خِضِر حیات از او یافت

در میکده جو‌ که جام دارد

آبی که خضر  با آن زندگی جاویدان یافت را باید در میکده جستجو کنی چون در میکده جام وجود دارد .

اینجا معلوم می شود آن جامیکه باعث کشف حقایق می شود و همیشه با صاحبش خواهد بود جام می است .

سررشتهٔ جان به جام بگذار

کاین رشته از او نظام دارد

می گوید امور جان خود را به این جام می واگذار کن چون رشته امورات زندگی تو با آن جام نظم پیدا می کند. 

بالاخره ما باید این جام را بشناسیم . جام باده ای که  همه امور زندگی ما را برای همیشه نظم می دهد و احتمالا تاکنون هم این باده در زندگی ما وجود داشته ولی از آن بی خبر بوده ایم چه جامی است .؟ شناخت ما از باده باید به زندگی روز مره ما کمک کند.

بارها این مطلب را هنگام خواندن اشعار حافظ راستی آزمایی کرده ام و در مطالعاتی چدد از بزرگان ردیابی نموده ام .تنها واژه ای که مناسب  و معادل باده در اشعار حافظ است عبارت « امید » است.هرچند واژه های متعددی در قالب ترکیب های وصفی و اضافی به همراه باده ( و انواع کلمات دیگر معادل آن ) در ابیات ذکر شده ولی هیچ عبارتی جامعیت کلمه امید را ندارد . اگر مسیر باده - مستی - عاشقی را در نظر داشته باشیم می توانیم باده را امید برای مستی یا درک جدید از حقایق پیش رو بدانیم. حقایقی که از پیش در مورد آنها نامطمئن بودیم  و نه با عقل بلکه با امید به درک آنها نائل شدیم .امید از ابتدای به دنیا آمدن با گریه ما شروع شد و در زمان مرگ نیز با میل به حیات جاودان هنوز زنده است و از نظر حافظ پس از مرگ نیز این امید همواره با ماست همانطور که پیش از آفرینش ( روز الست ) وقتی که نگران آمدن به این دنیا بودیم همراه ما بود.پس همه انسانها به این باده دسترسی دارند ولی ارزش آن را نمی دانند.

ما و مِی و زاهدان و تقوا

تا یار، سرِ کدام دارد

ما جانب می را گرفتیم و زاهدان تقوا و پرهیزکاری پیشه کردند و به عبادات پرداختند.آنها به دنبال معشوق ( خداوند ) هستند ما هم به دنبال او هستیم .تا ببینیم خداوند در آخرت طرف کدام یک از ما را می گیرد.

حافظ با داشتن می امیدوار است پس از مرگ  مورد پذیرش معشوق قرار گیرد آن هم با اطمینانی بالا.

بیرون ز لبِ تو ساقیا نیست

در دور، کسی که کام دارد

هرکس که در دور (قدح گردانی میخانه)معشوق ( ساقی) را با باده نوشی  و مستی حاصل از آن درک کرد ، به آرزوی خود رسیده و شراب لب تو را می نوشد .

این باده با باده امید متفاوت است .همه عناصر وجود معشوق درنزدعاشق حضور می یابد و او را مست نگه می دارد . این باده همان « می عشق» است که حافظ بیان می کند.به عبارتی عاشق وقتی تحت ربایش معشوق است باز هم مست می شود و حقایق بیشتری را درک می کند.این باده نصیب همه نمی شود.

نرگس، همه شیوه‌های مستی

از چشمِ خوشت به وام دارد

چشم زیبای تو ای معشوق طوری است که گل نرگس همه شیوه های مست بودن را از آن وام می گیرد.

بازهم جلوه معشوق که باعث مستی گل نرگس و همه عاشقان می شود( از جنس می عشق)

ذکرِ رخ و زلف تو دلم را

وردی‌ست که صبح و شام دارد

حتی یاد کردن چهره و زلف تو مثل وردی است که دلم هر صبح  و شب  بر زبان می آورد. زلف، راه عاشقی و چالشهای آن و رخ، مقصد و هدف در انتهای راه عاشقی است .برای هر هدفی مسیری وجود دارد و برای رسیدن به حقیقت مطلق و اطمینان کامل باید از مسیر پر چالشی عبور کرد پس باید همیشه هدف و مسیر را در یاد داشت.

بر سینهٔ ریشِ دردمندان

لعلت نمکی تمام دارد

لعل لب نمکین است و سینه عاشق درد کشیده ، زخمی و معلوم است که نمک بر زخم چه می کند.

لب هم شیرین است و امید عاشق را بیشتر می کند و هم نمکین است و  وابستگی دردآوری دارد.

در چاهِ ذَقَن چو حافظ ای جان

حُسنِ تو دو صد غلام دارد

ای معشوق جان ،در چاه فرورفتگی چانه ات صد ها برده مثل حافظ بهر زیبایی تو جای گرفته اند.  

بهرام چگینی در ‫۷ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

خیلی زیبا بود

محمد علی آدم پیرا در ‫۵۱ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

تا بیت چهل و نهم <تنه اصلی بود.

بیت پنجاهم <شریطه و دعا <که متعلق به اهل بیت شده است.

ای کسایی تا زنده ای همانند این شعر، اشعار مقتلی و آئینی بگو و دل های ما را غمگین جریان کربلا کن؛ و در خلال اشعارت بر اهل بیت عصمت و طهارت، آفرین و ستایش و مدح بگو. 

مظفر طاهری در ‫۵۲ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۲:

این شعر اندیشه‌های اگزیستانسیالیسمی خیام را نشان می‌دهد و یک شعر فلسفی است نه عرفانی.

از ویکی پریا:اگزیستانسیالیسم یا هستی‌گرایی (Existentialism) در اصطلاح فلسفی، باور به این است که هیچ معنای ازپیش‌داده‌ای در جهان وجود ندارد،

رسول لطف الهی در ‫۵۴ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

چو پرده دار به شمشیر میزند همه را.در دهه چهل و پنجاه هنوزپرده داری های مذهبی و حماسی در شهرها رواج داشت وپرده دار پرده چرمی بزرگی به دیوار میزد و شرح حماسی پرده را توضیح میداد وبا شمشیر چوبی هر کس پول نمی داد تهدید می‌کرد و بیشتر حضار یکی یکی فلنگ را می‌بستند 

محمد علی آدم پیرا در ‫۵۵ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهل و نهم: مصراع اول<شمع دین<امام حسین (ع)

مصراع دوم <مسیحا[مشیخا] <مبارک و موعود

مؤمنان ریاکار رشوه می گیرند تا شمع دین امام حسین (ع)، خاموش شود؛ در متقابل مسیحیان، سُم بی ارزش خر مسیح را در طلا می گیرند، یعنی برای همراهان مقدس ترین چیزی که دارند ارزش قائل اند. 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۵۶ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

عجبا! یوسف گمگشته هیچگاه به کنعان بازنگشت

کلبه‌ی احزان یعقوب هم گلستان نگشت

در افسانه‌ی یوسف خواست حضرت حق این بود که او در مصر پادشه شود و یعقوب به دیدارش رود.

با این تفاسیر عاقبت کار خوش شد.

محمد علی آدم پیرا در ‫۵۹ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهل و چهارم: تمنّی=آرزو

در مصراع اول و دوم تقابل وجود دارد. 

"گبر <زرتشتیان= آتش پرست.  ترسا <ترسننده =مسیحیان" {به معنای مطلق کافران}

نه تنها مؤمنان آرزو نمی کنند که به جنگ با اهل بیت بروند بلکه هیچ یک از کافران هم چنین کاری انجام نمی دهند[مراد از کافران پیروان مانی و زرتشت و مسیحیان است] و همچنین آرزویی ندارند و لشگریان دشمن نیز بدتر از کافران بودند که به جنگ با اهل بیت (ع) رفتند. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهل و سوم: دیوان <استعاره از لشگریان دشمن

حضرت زینب(س) در میان لشگریان دیوسیرت دشمن، ناله و فریاد سر می داد و آن هایی که مدعی دینداری بودند‌‌؛ همچون آل زیاد و مروان هیچ کاری انجام نمی دادند و به عمد فقط نگاه می کردند. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهل و دوم: مصقول=سرخ شده

مصراع دوم<بیجاده= یاقوت سرخ

لؤلؤ =مروارید <استعاره از اشک

به واسطهٔ مصیبتی که امام و خاندان اهل بیت (ع) گرفتار شدند، شهربانو شروع به گریه و زاری کرده است به گونه ای که به واسطهٔ زدن بر روی زانو های خود، زانوی او سرخ شده و اشک های سفید و مروارید گون او همانند بیجاده، سرخ و خونین شده است{مصیبت فراوان و اشک های زیاد}. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهل و یکم : ویحک=وای بر شما <خطاب به لشگریان دشمن

پای تا به" تارَک"[فرق سر] <کنایه از تمام وجود

مفاجا=ناگهانی

ای لشگریان دشمن!!! وای برشما باد!! آن کودک خردسال چه گناهی انجام داده بود که ناگهان تمام وجودش غرق خون شد و زخمی شد. 

برگ بی برگی در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۷ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

درود بر شما و بسیار عالی بود، بویژه مِصداق هایی که آوردید، موفق و کامیاب باشید.

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت چهلم: در میدان جنگ امام (ع) با یزیدیان، خاندان پاک اهل بیت درمانده و آواره شدند و کینه های لشگریان دشمن در این روز آشکار شده است. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی و نهم: مصراع اول <نام سه تا از جنگ ها آمده

خیل =گروه

خونْش=خون امام (ع) <ضرورت وزنی و کاربرد کهن

لشگریان دشمن، جنگ های بدر و صفین و خندق را بهانه کرده و با حماقت تمام و تنفری که دارند، تلاش می کنند تا خون امام (ع) را بریزند و او را شهید کنند. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی و ششم: برو بر <کاربرد دو حرف اضافه برای یک متمم

شرم و شمر <قلب ناقص

تلمیح به شمر بن ذی الجوشن و سنان بن انس نخعی

ابتر= دُم بریده  <منظور سنان بن انس نخعی <مقطوع النسل<فرزند ذکور نداشته

بطحا=مکّه

این که ‌شاعر، امام حسین (ع) را به کعبه تشبیه کرده <وجه شبه <ارزشمند و بزرگوار. را قبول می کنیم.

لشگریان دشمن <حاجیان که گرد یا اطراف کعبه هستند و می چرخند را قبول نمی کنیم؛ شاعر اشتباه کرده و تشبیه خوبی نیاورده.

شمر بن ذی الجوشن بی حیا و کافر و سنان بن انس مقطوع النسل و ملعون به همراه دیگر لشگریان اطراف امام (ع) را گرفته بودند، همانگونه که حاجیان اطراف کعبه جمع می شوند. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی و پنجم: خیره =بیهوده

امام حسین (ع) بدون هیچ گونه سببی مجروح گشته و روزگارش تیره و تار شده است و دشمنان بر او چیره شدند بدون آنکه رحم و مروت و توجهی به نسب آقا امام حسین (ع) داشته باشند. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی و دوم: میر سر بریده<امام حسین (ع)

خوابَنیده<کاربرد کهن <خوابانیده

غوغا=اراذل و اوباش <اشاره به لشگریان دشمن

من شاعر قصد دارم در باب پادشاه سر بریده که بر روی خاک خوابانده شده بود و در باب کسی که آبی نکشید اما گرفتار اسیر مشتی اراذل و اوباش شد، سخنی ( شعری یا ابیاتی) بگویم. 

بهرام چگینی در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

عالی بود، مثل همیشه

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی و یکم : مؤبّد= ابدی، جاویدان

سیّد=بزرگوار

مُمجَّد=ستوده شده

من شاعر نیت دارم در باب نوهٔ پیامبر حضرت محمد (ص) همان پیامبر جاویدان و پیشوا و رئیس یا بزرگ ستوده شده که مایهٔ روشنی جهان است، شعر بگویم. 

محمد علی آدم پیرا در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » سوگنامه:

بیت سی ام: تولّا≠تبرّا <محبت و دوست داشتن

با گفتن اشعار آیینی من نیت دارم که در باب نوهٔ پیامبر برگزیده و فرزند آقا امیر المؤمنین شعر بگویم و بدین طریق محبت خودم را به این خاندان نشان دهم. 

تخلص تمام شد< به تنه 

۱
۲
۳
۵۶۳۵