محسن رضایی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:
چه شعر پر معنایی
محسن رضایی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتار مردی راهبین هنگام مرگ:
با سلام خیلی شعر قشنگیه
یلدا ی. در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق، تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی:
در اینجا مولانا به خود محور بودن پیر اشاره دارد که با معیارهای رایج نمی توان او را قضاوت کرد، مثل موسی که به خضر شکایت می کرد . هر کاری او می کند درست هست. تو به جایی خواهی رسید که پیر می آید و تو را می گیرد. خیلی سعادتمندی که پی سراغ تو می آید و صید او می شوی . حالا باید ادب و احترام این مقام را بگذاری و تسلیم شوی. (البته موسی زیر حکم خضر نرفت)
پری در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲ - گفتار اندر فضیلت خاموشی:
بیت پنج مصرع دوم اینگونه است: حلاوت نبینی ز گفتار کس . و نیست
pedram jokar در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۵۸ در پاسخ به نسیم رادمنش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۸ - تفسیر کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً فَأَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ:
دنیا و آخرت. به نظرم دو کان دو عرصه ی زیست ماست.
احمـــدترکمانی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۰:
خیام
ابو سعید در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
مرور کنیم باهم آیهی شریفهی: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة
کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه...
این وصل و این ارجاع و برگشت رو نمیتوان به کسی جز امام حسین مصداق گرفت همانطور که نفس مطمئنه همان امام حسین هست
به نظر میرسه مراد از عقل در این غزل عقل معاش باشه و یا نفس ناطقه که صرفا یک نفس ظاهری هست حال آنکه نفس مطمئنه بالاترین درجهی نفس هاست و برای رسیدن به این نفس باید کمی از نفس های سطح پایین دست کشید تا شاید بتوان حسین شد، مانند خود حسین و یا یارانش که در زیارت عاشورا آورده "حلت بفنائک" یعنی یاران حسین در خود وجود مبارک او حل شدند و هرکدام نمونهی بارزی از او شدند
علی پارسایی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۰:
اصل همه طلب تو در (تو یا خود؟) طلب ندیدم
علی عابد در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳:
فکر میکنم مصرع دوم از بیت دوم به این صورت باشه.
استاد همی به درس خود بنشانی
از اساتید پوزش میطلبم
عرفان نادریان در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
این غزل حافظ واقعا بینظیر است و هر بیتش یک شاه بیت تمام عیار به حساب میاد. زیباترین هشدار دهنده و جذاب ترین اندوه حسرت آلود جهان که رسم و روش جهان و زندگی رو به ما یادآور میشه. ما
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
مطلع غزل با عبارت "یادباد" که همان "یادش بخیر" در زبان امروزی است، کلیت مفاهیم غزل را برای ما روشن و معین میکند. همچنین نشان از دلتنگی و حسرت روزهای روشن گذشته را دارد.
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
در این بیت، واژه "راست" به معنای "به درستی که" است. شاهکار بیت، مصرع دوم است به معنای این که آنچه در دل تو بود، من بر زبان جاری میکردم. نشانی از شرم معشوق و اشتیاق عاشق.
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
این شاه بیت نیز از ابیات پربار این غزل است که در آن حافظ عشق را معلم و استاد دل برای تشریح مفاهیم عرفان می داند. یعنی در آن روزگاران، اگر جایی جهل هم بود، چون عشق در میان بود، خیلی زود این جهل به دانایی بدل میشد و دل، همواره خود را از تشریحات و تعلیمات عشق بهره مند میکرد.
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
لف و نشر زیبا میان "جور و تطاول" و "سوز و نیاز" به زیبایی مفاهیم این بیت افزوده است. این بیت، نهایت حسرت و دلتنگی شاعر و همچنین دل آزردگی از روزگاران طولانی و بی پایان فراق را بیان می کند. به بیان دیگر، جور و تطاول این دامگه، سوز و نیاز آن روزهارا به دلتنگی و حسرت امروز بدل کرده است.
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
زیبایی این بیت، از هر منظر که به آن بنگریم، تمام و کمال است. شاید بتوان این بیت را چکیده و شالوده کل غزل دانست. در اینجا یک نکته پنهان وجود دارد و آن این است که باطل بودن سعی من و دل، نه به دلیل اینکه کاهلی کرده ایم، بلکه به دلیل طبع خساستمند این گیتی است. عبارت زیبا و آهنگین "چه توان کرد" در ابتدای شاه مصراع دوم، این عنی را متبادر میکند.
دوش بریاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل پا در گل بود
یاد حریفان یعنی یاد دوستان و هم راهان. یعنی بیان همان حسرت روزهای شاد گذشته. خرابات نیز به معنای محل سوز و نیاز گذشته است. تصور گری زیبای حافظ در این بیت که خم می را خون در دل و پا در گل میداند، تصور و تجسم روزهای رفته بر باد را برای ما آسان می کند.
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسأله لایعقل بود
شاه بیت بینظیر بالا، دریایی است از زیبایی های ادبی و عرفانی. علت اینکه بسیار گشته است تا سبب درد فراق را بداند، این بوده که عقل، جواب آن را نمیدانسته. این بیت از نظر مفهوم نظیر بیت سوم است. در آنجا عنوان شده در آن روزگاران گذشته، جهل راهی در وجود من نداشت چراکه عشق همواره پاسخ سوالات را میداد. در اینجا روزگاران فراق را مملو از جهل میداند که به دلیل نبود عشق و اینکه عقل، راهنمای چندان کارامدی نیست، به این روز افتاده است. مفتی عقل، اضافه تشبیهی است که عقل را به یک مفتی (فتوا دهنده) تشبیه کرده. لایعقل بودن عقل نیز یک متناقض نما (پارادوکس) زیبا و پربار است. منظور از عقل، حسابگری ها و سوداگری های خودخواهانه انسان است.
راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
این بیت زیبا، اشاره دارد به پایان حکومت فردی به نام ابواسحاق که انسانی دادگر و خوش طینت بوده است. در مفهوم، کنایه ای زیبا از روزگاران است که خوشی ها و شادکامی ها، اگرچه هوش درخشیده باشند، اما مثل دولتی که زود سرنگون شود، پایدار و مانا نیستند.
دیدی آن قهقهه ی کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟
این بیت، شاهکاری بی نظیر و خوش تراش است که با نهایت زیبایی، گذرا بودن خوشی ها و گرفتار شدن به دست قضا و قدر را به تصویر میکشد. کبک خرامان، استعاره از روزگاران شادکامی است و قهقه ی آن، استعاره از خوشی ها و مستی های آن زمان. شاهین قضا اضافه تشبیهی است که قضا و قدر را به شاهینی تیزپنجه و تیزپرواز تشبیه کرده است. غفلت، کلید واژه این بین است که در زمان خوشی، تصور بر آن است که همواره روزگار به سامان خواهد بود. غافل از آنکه سرپنجه تیز روزگاران و وقایع، در انتظار است.
عرفان نادریان
یگانه یگانی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۳:
درود. گفته میشود از دل به دل راهی است، عرفا میگویند این به معنای واقعی کلمه است یعنی از دل روزنی به دل دیگری است که میشود با آن ارتباط برقرار کرد و میگویند دانش کوانتوم که امروز بر سر زبانهاست این را به صورت آزمایش پذیر در آورده است و به زودی بر همه ارائه خواهد شد و به قول خودمانی دانشمندان از عرفا جلو میزنند و خیلی چیزهایی که قبلاََ به نظر افسانه و جادو جنبل میآمد به زودی وارد حیطه علم و تکنولوژی میشود. در این شعر مولانا میگوید از راه این روزن فهمیدم که دیگری حرف بدی در دلش به من زد اما ما چون با خود شناسی و شناخت شیاطین به این قدرت رسیده ایم پس به آن دیگری خرده نمیگیرم و میگویم تقصیر خودم بوده است. این اخلاق را عرفا دارند که میگویند من و تو یک آدمیم در دو زاویه دید بنابراین نباید با هم جدل کنیم که این فکرها از آن ما آدمها نیست و شیاطین آن را به ما القا میکنند و ما در مقابل هم فرق چندانی نداریم من نه از تو بیشترم و نه کمتر منتها من میگویم عنب تو میگویی انگور پس راه عشق را در پیش میگیرند و حتی به دشمن خودشان با نگاه نصیحت و آموزش تندی میکنند
شاهین هاشمی نسب در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳:
مطرب عشق ..فقط ...ساز ونوایی دارد
غیر از آن نغمه بشر چه راهی دارد...
امیر سپهری در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
سلام به همه فرهیختگان و دوستان عزیز،
من اولین باری هست که توی این سایت حاشیه میذارم و فکر میکنم اولین حاشیم بی تردید برای یکی از بهترین غزلیات ادب فارسی گذاشته شده.
چیزی در زیبایی این غزل نمیشه گفت جز اینکه بیت بیتش زیباست و گویا گزیده ای از ابیات برتر چند غزله که بیت بی مایه و ضعیف که هیچ، کم مایه هم نداره.
این رو هم اضافه کنم با احترام به همه ادب دوستان و بزرگواران در بیت اول من بیشتر آهسته رو رو شنیده و شخصا هم میپسندم. بدیهی است که ترجیح رو و ران رو باید علما و بزرگانی بگند که در این حوزه اهل تحقیق بوده و هستند.
رضا از کرمان در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲:
با سلام البته با شعر حافظ هم وزن سروده شده وتضمین نشده است
با سپاس شاد باشید .
رضا از کرمان در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۰:
با سلام
دوستان گرانقدر در مورد بیت پنجم این غزل شور انگیز اگر توضیح وتفسیری ارایه بفرمایید ممنون میشم .
mehdi sh در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲:
سلام، تضمینی از شعر جناب حافظ (رحمت الله علیه) است. اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
حنّان در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۳۰ در پاسخ به سجاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
ممنون از شما به بخاطر نکته خوبتان
امیرالملک در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۴۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
سلام به رضای عزیز
دوست من رضا، فریدون در اینجا اصطلاحی مربوط به هیئت قدیم است و رابطهای با آن چهره ندارد که نامش افریدون است و در روزگار پیشدادیان ضحاک را در بند کرده و بر ایران پادشاهی کرده.
در فلسفه ایرانی، چه مشائیان و چه اشراقیان و چه فلسفه روزگار شیخ بهایی، باور براین بوده که عالمی است به نام عالم عقل که این عالم جسمانی صادره آن است. حال، هر فلکی از افلاک منطبق با یکی از عقول است در عالم بالا. مثلاً فلک نهم که فلک اطلس است تصویری است از عقل اول. همچنین فلک هشتم که فلک ثابت است تصویری است از عقلی در عالم عقول که نامش عقل فریدون است.
پس منظور از بیت
گرد قدم زائرت، از غایت رفعت
بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت
آنست که زائر تو تا تا سرحد فلک هشتم عروج میکند و در جانب فلک نهم که فلکالافلاک است هم جای میگیرد.
محمد بخارایی در ۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:
بسیار دلنشین
امین در ۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰: